تاریخ
٣ سال پیش
متن
The work of the intelligence services was crucially important to victory in the war.
دیدگاه
٢

کار سرویس های اطلاعاتی برای پیروزی در جنگ بسیار مهم بود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
That guy is very suspicious, his shifty eyes move constantly.
دیدگاه
٠

آن مرد بسیار مشکوک است ، چشمان فریب آمیز او دائماً می جنبد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She regarded him suspiciously, but couldn't find anything shifty about him.
دیدگاه
٠

او با بدگمانی به او نگریست ، اما چیزی مشکوک راجع به او پیدا نکرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
There's something shifty about that guy.
دیدگاه
٠

چیزی مرموز در مورد آن مرد وجود دارد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
You're looking very shifty. What have you been up to?
دیدگاه
٠

شما خیلی موذی به نظر می رسید چه کاری انجام داده اید؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I didn't trust his shifty expression.
دیدگاه
٠

من به بیان فریب آمیز او اعتماد نداشتم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
They lost their way in the shifting sands of the Sahara.
دیدگاه
٠

آنها راه خود را در شن های های متحرک ( جا به جا شونده ) صحرا گم کردند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
A witness reported that there had been an accident.
دیدگاه
١

یک شاهد گزارش داد که حادثه ای رخ داده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We heard the report of a rifle in the distance.
دیدگاه
٣

گزارش یک سرقت مسلحانه را از راه دور شنیدیم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Did you hear the news report last night?
دیدگاه
٧

آیا گزارش اخبار شب گذشته را شنیدید؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I did a good deal of research on the subject and then wrote up my report.
دیدگاه
١٢

من در مورد این موضوع تحقیق خوبی انجام دادم و سپس مقاله خود را نوشتم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
His amazing recovery confounded the medical specialists.
دیدگاه
٠

بهبودی شگفت انگیز وی متخصصان پزشکی را مات و مبهوت کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Recovery after the accident will be a continuous process that may take several months.
دیدگاه
٣

بهبودی پس از حادثه یک روند مداوم خواهد بود که ممکن است چندین ماه طول بکشد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Our main objective was the recovery of the child safe and well.
دیدگاه
٠

هدف اصلی ما بهبودی سلامت وتندرستی کودک بود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He made a remarkable recovery from a shin injury.
دیدگاه
٠

وی بهبودی چشمگیر از ناحیه آسیب دیدگی استخوان ران داشت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Aluminium parts, in the main, were all recoverable, requiring only cleaning and minor repairs.
دیدگاه
٠

قسمتهای اصلی آلومینیوم همه قابل بازیافت بودند و فقط به شستشو و تعمیرات جزئی نیاز داشتند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
There are various ways of assessing the damages recoverable for such extra expenditure.
دیدگاه
٠

روش های مختلفی برای ارزیابی خسارت قابل جبران برای چنین هزینه های گزافی وجود دارد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
A small minority drop showers of recoverable meteorites on the ground, but most are utterly disrupted in their final explosion.
دیدگاه
٠

بخش کوچکی از رگبار شهاب سنگ های قابل ترمیم را روی زمین می اندازد ، اما اکثر آنها در انفجار نهایی کاملاً متلاشی می شوند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
There were 8 6 million tonnes of recoverable coal in the pits, which have already ceased production, according to Boyds.
دیدگاه
٠

به گفته بویدز ، 8 6 میلیون تن زغال سنگ قابل استخراج وجود داشت که در حال حاضر تولید آن متوقف شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Travel expenses will be recoverable from the company.
دیدگاه
٠

هزینه های سفر از شرکت قابل جبران است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She seemed embarrassed for a moment but quickly recovered her poise.
دیدگاه
٠

به نظر می رسید او لحظه ای دستپاچه شده است اما به سرعت جسارت خود را بدست آورد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Six bodies were recovered from the wreck.
دیدگاه
٠

شش بدنه از لاشه هواپیما کشف شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
More than half of this disappears through evaporation or transpiration through plants.
دیدگاه
٠

بیش از نیمی از این مقدار در اثر تبخیر یا تعرق از طریق گیاهان از بین می روند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
An evaporation system is used to dissipate heat from the sun and protect the shuttle's electronics.
دیدگاه
٠

از سیستم تبخیر برای دفع گرمای خورشید و محافظت از وسایل الکترونیکی شاتل استفاده می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The soothing, cooling effect is caused by the evaporation of the sweat on the skin.
دیدگاه
٠

اثر آرامش بخش ( تسکین دهنده ) و خنک کننده در اثر تبخیر عرق روی پوست ایجاد می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Differential erosion of the rocks has resulted in the hard rocks being left as peaks separated by deeply eroded valleys and ravines.
دیدگاه
١

فرسایش تفاضلی ( دارای ضریب متغیر ) سنگها منجر به این شده است که سنگهای سخت به صورت قله هایی که توسط دره ها و دره های عمیقا فرسایش یافته از هم جدا شده ...

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Soil erosion was mitigated by the planting of trees.
دیدگاه
٢

با کاشت درختان فرسایش خاک کاهش یافت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Erosion has left the house perched on the very edge of the cliff.
دیدگاه
٢

فرسایش خانه را در لبه صخره قرار داده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Flooding caused erosion of the soil along the riverbank.
دیدگاه

سیل باعث فرسایش خاک در حاشیه رودخانه شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Democrats want to look into the entirety of campaign finance law.
دیدگاه
٠

دموکرات ها می خواهند به کلیت قانون مالیاتی کمپین نگاهی بیاندازند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The film has been shown in its entirety for the first time.
دیدگاه
١

این فیلم برای اولین بار به طور کامل به نمایش درآمده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He inherited the entirety of the estate.
دیدگاه
١

او شش دانگ ملک را به ارث برد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The entire east wing of the building was demolished in the fire.
دیدگاه
١

در هنگام آتش سوزی کل قسمت شرقی ساختمان تخریب شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The entire valley reverberated with the sound of the temple bells.
دیدگاه
١

تمام دره با صدای زنگ های معبد طنین انداز شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Cover the entire device to prevent water penetration.
دیدگاه
١

برای جلوگیری از نفوذ آب ، کل دستگاه را بپوشانید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
It was the worst day in my entire life.
دیدگاه
٢

آن روز بدترین روز در تمام زندگی من بود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I've wasted an entire day on this.
دیدگاه
٠

من یک روز کامل را برای این کار تلف کردم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The entire plan had to be changed.
دیدگاه
٢

کل طرح باید تغییر می کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I don't know if we have an entire set of wrenches.
دیدگاه

من نمی دانم که آیا ما یک مجموعه کامل آچار را داریم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I was speechless, still trying to assimilate the enormity of what he'd told me.
دیدگاه
٠

من لال شده بودم و هنوز سعی می کردم بزرگی آنچه را که او به من گفته بود هضم کنم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
People are still coming to terms with the enormity of the disaster.
دیدگاه
٠

مردم هنوز هم با عمق فاجعه کنار می آیند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
It makes no sense to belittle the enormity of the disaster which has occurred.
دیدگاه
٠

کوچک شمردن بزرگی فاجعه ای که رخ داده منطقی نیست.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Nobody fully understands the enormity and complexity of the task of reviving the country's economy.
دیدگاه
٠

هیچ کس به طور کامل عظمت و پیچیدگی وظیفه احیای اقتصاد کشور را درک نمی کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I was numbed by the enormity of the responsibility.
دیدگاه
١

من از شدت این مسئولیت بی حس شده بودم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
It's difficult to grasp the sheer enormity of the tragedy.
دیدگاه
٠

درک بزرگی فاجعه این تراژدی دشوار است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The enormity of the acts committed by the Nazis during World War II still shocks and sickens us.
دیدگاه
٠

جنایت اعمالی که نازی ها در طول جنگ جهانی دوم مرتکب شده اند ، هنوز ما را شوکه و ناخوش احوال می کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Having the right equipment at hand will be enormously helpful.
دیدگاه
٠

داشتن تجهیزات مناسب در دسترس بسیار مفید خواهد بود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Her work has contributed enormously to our understanding of this difficult subject.
دیدگاه
٠

کار او کمک زیادی به درک ما از این موضوع دشوار کرده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I liked him enormously and was sorry when he left.
دیدگاه
٢

من او را بسیار دوست داشتم و هنگام رفتن متاسف شدم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Standards in health care have improved enormously compared to 40 years ago.
دیدگاه
١

استانداردهای مراقبت های بهداشتی در مقایسه با 40 سال پیش بسیار بهبود یافته است.