تاریخ
٣ سال پیش
متن
a person who is no longer functional
دیدگاه
٢

شخصی که دیگر وظیفه ای ندارد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
His voice had a freshness that would make many tenors under the age of 40 go green with envy.
دیدگاه
٠

صدای او تازگی داشت که باعث می شد بسیاری از خواننده های اپرای زیر 40 سال از حسادت غبطه بخورند ( خشمگین شوند ) .

تاریخ
٣ سال پیش
متن
This wine has a freshness and vitality that appeals to many drinkers.
دیدگاه
٠

این شراب از طراوت و نشاط برخوردار است که مورد توجه بسیاری از مصرف کنندگان نوشیدنی قرار می گیرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The music has a wonderful freshness and vitality.
دیدگاه
١

موسیقی از شادابی و نشاط فوق العاده ای برخوردار است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We guarantee the freshness of all our produce.
دیدگاه
٢

ما تازگی تمام محصولات خود را تضمین می کنیم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
A thorough brushing helps to freshen up your mouth.
دیدگاه
٠

مسواک زدن کامل به حس شادابی ( طراوت بخشی ) دهان کمک می کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I'll just freshen up before dinner.
دیدگاه
٠

من فقط قبل از شام دست و صورتم را می شورم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
That really is a fresh idea!
دیدگاه
٥

این واقعاً ایده نویی ( جدیدی ) است!

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She is taking drugs to increase her fertility.
دیدگاه
٣

او برای افزایش قدرت باروری خود دارو مصرف می کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The fertility of women who smoke is half that of non-smoking women.
دیدگاه
٢

قدرت باروری زنان سیگاری نصفِ زنان غیرسیگاری است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The fertility of the soil has been greatly improved by the use of pesticides.
دیدگاه
٥

حاصلخیزی خاک با استفاده از سموم دفع آفات بسیار بهبود یافته است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Producers use artificial insemination to fertilize the eggs. The turkeys grow quickly.
دیدگاه
٠

تولید کنندگان از لقاح مصنوعی برای لقاح ( بارورسازی ) تخمک ها استفاده می کنند. بوقلمونها به سرعت رشد می کنند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
To father a daughter, the man must fertilize his mate with an X carrier.
دیدگاه

برای پدر شدن یک دختر ، مرد باید همسر خود را با یک حامل X بارور کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
When I do fertilize the plants you mention, I use a high-phosphorus fertilizer.
دیدگاه

وقتی گیاهانی را که ذکر کردید کود دهی می کنم ، از کودی با فسفر بالا استفاده می کنم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
It only takes one sperm to fertilize an egg.
دیدگاه
٢

فقط یک اسپرم لازم دارد تا تخمک بارور شود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Fertilizer is a substance put on land to fertilize it.
دیدگاه
٠

کود ماده ای است که برای حاصلخیز کردن روی زمین قرار می گیرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He fertilizes his lawn.
دیدگاه
٠

او چمن خود را حاصلخیز می کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I feigned sleep when the ticket inspector came round.
دیدگاه
٠

وقتی بازرس بلیط به هوش آمد ، من تظاهر به خواب کردم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He accepted the invitation with feigned enthusiasm.
دیدگاه
٠

وی با شور و شوق متظاهرانه دعوت را پذیرفت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She responded to his remarks with feigned amusement.
دیدگاه
٠

او به سخنان وی با شیطنت ساختگی پاسخ داد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
'A present for me?' she asked with feigned surprise.
دیدگاه
١

هدیه ای برای من؟ او با تعجب وانمود شده پرسید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He feigned disappointment. Secretly, he was mightily relieved.
دیدگاه
٢

او تظاهر به ناامیدی کرد. اما در خفا ، با تمام وجود نفس راحتی کشید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
On campaign finance reform he called for enactment of bipartisan legislation by July
دیدگاه
٠

وی در مورد اصلاحات مالی کمپین خواستار تصویب قانون در هر دو حزب تا ژوئیه شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
For example, the enactment of import quotas, designed to compensate particular industrial supporters, may impose substantial additional costs.
دیدگاه
٠

به عنوان مثال ، تصویب سهمیه واردات ، طراحی شده برای جبران خسارات خاص صنعتگران ، ممکن است هزینه های اضافی قابل توجهی را تحمیل کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
But the enactment fixed a gulf between the people of Athens and their allies.
دیدگاه
١

اما این لایحه فاصله ای بین مردم آتن و متحدان آنها ایجاد کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The main building was also used for the enactment of mystery plays.
دیدگاه
٢

از ساختمان اصلی نیز برای اجرای نمایشنامه های مرموز استفاده شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He applied himself diligently to learning French.
دیدگاه
٣

او با جدیت خود را در یادگیری زبان فرانسه به کار گرفت ( کشید ) .

تاریخ
٣ سال پیش
متن
They worked diligently on the task they had been given.
دیدگاه
١

آنها با سعی و کوشش زیاد روی وظیفه ای که به آنها محول شده بود کار کردند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She shows great diligence in her schoolwork.
دیدگاه
١

او در تکالیف مدرسه پشتکار ( سخت کوشی ) زیادی نشان می دهد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Diligence is the mother of good luck.
دیدگاه
٢

پشتکار سرچشمه ( منبع ) اصلی خوش بختی است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Diligence is the mother of success.
دیدگاه
٢

پشتکار سرچشمه اصلی موفقیت است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Honesty and diligence should be your eternal mates.
دیدگاه
١

صداقت و کوشش باید همدم همیشگی شما باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Her success has been so remarkable as to defy explanation.
دیدگاه
٠

موفقیت او بسیار چشمگیر بوده است به گونه ای که از توضیح دادن سر باز می زند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I defy you to prove your accusations.
دیدگاه
٢

من تو را به چالش می کشم تا اتهامات خود را اثبات کنی.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I defy you to tell where I've painted over the scratch on my car.
دیدگاه
١

من شما را به چالش می کشم تا بگویید کجا رنگ روی خراش ماشینم زده ام.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Campaigners have said that they are prepared to defy the law in order to achieve their aims.
دیدگاه
٣

مبارزان گفتند که آنها آماده اند تا برای رسیدن به اهداف خود از قانون نافرمانی کنند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I defy anyone to disprove the defendant's statements.
دیدگاه

من از هر کسی که اظهارات متهم را رد کند سرپیچی می کنم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I wouldn't have dared to defy my teachers.
دیدگاه
٦

من جرات نمی کردم از معلمانم سرپیچی کنم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
They believe it is essential to defy convention.
دیدگاه
٤

آنها اعتقاد دارند که سرپیچی از قرارداد ضروری است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He defied them to disprove his testimony.
دیدگاه

او برای انکار شهادت خود از آنها سرپیچی کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She defied her parents by dropping out of college.
دیدگاه
٣

او با ترک تحصیل از والدینش سرپیچی کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She has an aversion to pets.
دیدگاه
١

او نسبت به حیوانات خانگی کراهت دارد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I've always had an aversion to getting up early.
دیدگاه
٤

من همیشه از صبح زود بیدار شدن متنفر بوده ام.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He has an aversion to opera, so we never listen to it.
دیدگاه
٦

او از سبک اپرا متنفر است ، بنابراین ما هرگز به آن گوش نمی دهیم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Since he started working for the bank, he has to wear a suit every day.
دیدگاه
٤

از زمانی که کار برای این بانک را شروع کرده است ، مجبور است هر روز یک کت و شلوار بپوشد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The restaurant is amply air-conditioned, since the mercury often creeps north in South Bay.
دیدگاه
٠

این رستوران کاملاً دارای تهویه هوای مطبوع است ، زیرا جیوه اغلب به سمت شمال در خلیج جنوبی می رود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Time spent in acquiring the preliminary concepts will amply repay itself later in terms of understanding, enjoyment and proficiency in mathematics.
دیدگاه
٠

زمان صرف شده برای به دست آوردن مفاهیم اولیه، بعداً از نظر درک ، لذت و مهارت در ریاضیات به طور کامل جبران می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
They have been amply rewarded with huge salaries.
دیدگاه
١

آنها به کرات با حقوق زیاد پاداش داده شده اند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Recent US history has amply demonstrated the risks of foreign intervention.
دیدگاه
٠

تاریخ اخیر ایالات متحده خطرات مداخله خارجی را به وفور نشان داده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He amply fulfilled the weight of expectation that they had placed on him.
دیدگاه

او به اندازه کافی بار سنگین انتظاراتی را که به عهده او گذاشته بودند برآورده کرد.