تاریخ
٣ سال پیش
متن
He skillfully fuses these fragments into a cohesive whole.
دیدگاه
١

او به طور ماهرانه ای این اجزاء را در یک مجموعه منسجم ادغام ( ترکیب ) می کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The author skillfully fuses these fragments into a cohesive whole.
دیدگاه
١

نویسنده با مهارت این تکه ها را در یک کلیت منسجم ادغام می کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The points you make are fine, but the whole essay lacks coherence.
دیدگاه
٣

نکاتی که به آنها اشاره کرده ای درست هستند، اما کل مقاله انسجام ندارد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The points you make are fine, but the whole essay lacks coherence.
دیدگاه

نکاتی که بیان می کنید خوب است ، اما کل مقاله فاقد منطق ( معقولیت ) است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
What kind of stability and coherence do we have?
دیدگاه
١

ما چه نوع ثبات و انسجامی داریم؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
There was no coherence between the first and the second half of the film.
دیدگاه
١

همخوانی بین نیمه اول و دوم فیلم وجود نداشت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
They have struggled to create coherence within the group.
دیدگاه
٢

آنها برای ایجاد همبستگی در گروه تلاش کرده اند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
A common religion ensures the coherence of the tribe.
دیدگاه
٤

یک مذهب مشترک همبستگی ( وحدت ) قبیله را تضمین می کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The coherence of his speeches makes note-taking easy.
دیدگاه
٨

شیوایی سخنرانی های وی یادداشت برداری را آسان می کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The various elements of the novel fail to cohere.
دیدگاه
٠

عناصر مختلف این رمان با هم همخوانی ندارند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
In a convincing essay, the presented arguments cohere; that is, they flow logically and don't contradict each other.
دیدگاه
١

در یک مقاله قانع کننده ، استدلال های ارائه شده با هم مطابقت ( همخوانی ) دارند. یعنی آن ها جریان منطقی دارند و با هم تناقض ندارند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The hot metal plates are pressed together until they cohere.
دیدگاه
٠

صفحات داغ فلزی را با هم فشرده کرده تا زمانی که بهم بچسبند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
This system effectively combines several individual laser beams coherently into a single beam in phase.
دیدگاه
٠

این سیستم به طور موثر چندین پرتوی لیزر منفرد را به طور منسجم در یک پرتو واحد در یک فاز متصل می کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She spoke concisely, coherently and appropriately.
دیدگاه
٠

او مختصر ، به صورت شیوا و به طور شایسته صحبت کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She could not think coherently.
دیدگاه
٠

او نمی توانست به طور منطقی فکر کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Link sentences within a paragraph coherently.
دیدگاه
١

جملات درون یک پاراگراف را به طور هماهنگ ( یکپارچه ) پیوند دهید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Tourists forget their preconceived ideas as soon as they visit our country.
دیدگاه
٠

گردشگران به محض بازدید از کشورمان ایده های پیش فرض خود را فراموش می کنند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We started from scratch with no preconceived ideas.
دیدگاه

ما از ابتدا و بدون هیچ ایده پیش فرضی شروع کردیم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He proceeds to take apart every preconception anyone might have ever had about him.
دیدگاه
٢

او دست به کار می شود ( ادامه میدهد ) تا هر تصور قبلی را که هر کس در مورد او داشته است ، از بین ببرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The narrowness of the government's victory reflected deep division within the Party.
دیدگاه
٠

اختلاف اندک پیروزی دولت منعکس کننده اختلاف عمیق در درون حزب بود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We were surprised by the narrowness of our victory.
دیدگاه
٠

ما از اختلاف اندک پیروزی خود شگفت زده شدیم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The narrowness of the streets caused many traffic problems.
دیدگاه
٠

باریکی خیابان ها سبب مشکلات ترافیکی بسیاری شده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
His attitudes show a certain narrowness of mind.
دیدگاه
٠

نگرش های او یک محدودیت ذهنی خاص را نشان می دهد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
One car narrowly missed hitting the other one.
دیدگاه
١

یک ماشین به سختی از برخورد با ماشین دیگر بازماند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
A tragedy was narrowly averted when a lorry crashed into a crowded restaurant.
دیدگاه
٢

با سقوط یک کامیون به یک رستوران شلوغ ، به سختی ( به زحمت ) از یک فاجعه جلوگیری شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
So she walked to limber her muscles.
دیدگاه

بنابراین او راه رفت تا عضلاتش را شل کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I always do a few easy exercises to limber up before a match.
دیدگاه
٠

من همیشه چند تمرین ساده انجام می دهم تا قبل از مسابقه آماده بشوم.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The colonel ordered the soldiers to limber up.
دیدگاه
٢

سرهنگ به سربازان دستور داد که نرمش و گرم کنند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The substitutes are beginning to limber up on the sidelines.
دیدگاه
١

بازیکنان تعویضی در کناره ها شروع به گرم کردن می کنند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
You should limber up your wits before the test.
دیدگاه
١

قبل از آزمون باید ذهن خود را تمرین دهید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
a young, limber body
دیدگاه

یک بدن برنا ( جوان ) و انعطاف پذیر

تاریخ
٣ سال پیش
متن
a limber rod
دیدگاه

یک میله دراز

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Derek persuaded me of the feasibility of the idea.
دیدگاه
١

درک من را نسبت به تحقق پذیری ایده متقاعد کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The company undertook an extensive feasibility study before adopting the new system.
دیدگاه
٠

این شرکت قبل از اتخاذ این متد جدید ، یک مطالعه امکان سنجی گسترده را انجام داد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The local authority is to carry out a feasibility study into expanding the old stadium.
دیدگاه

مقامات محلی قرار است یک مطالعه امکان سنجی برای توسعه ورزشگاه قدیمی انجام دهند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
In these circumstances facile and fallacious deductions about the consequences of having abolished the death penalty were bound to be rife.
دیدگاه

در این شرایط استنباط های ساده و نادرست در مورد عواقب لغو مجازات اعدام بسیار شایع بود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Such an argument is misleading, if not wholly fallacious.
دیدگاه
٣

چنین استدلالی ، اگر کاملا نادرست نباشد ، گمراه کننده است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
His argument is based on fallacious reasoning.
دیدگاه
٣

استدلال وی مبتنی بر دلایل نادرست است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
You've unfortunately based your essay on a fallacious argument.
دیدگاه
٥

متأسفانه مبنای مقاله خود را بر اساس یک استدلال غیرمعقول قرار داده اید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
This little book represented the culmination of 15 years' work.
دیدگاه
١

این کتاب کوچک نتیجه ی 15 سال کار را نمایان می کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The show marked the culmination of months of hard work.
دیدگاه

این نمایش نقطه اوج ماه ها کار سخت را نشان داد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
This massive autobiographical work was the logical culmination of her long career.
دیدگاه
١

این اثر بزرگ زندگینامه ای حاصل ( نتیجه ) منطقی حرفه شغلی طولانی او بود.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The space race reached its culmination in the first moon walk.
دیدگاه
٠

مسابقه فضایی در اولین پیاده روی ماه به نقطه اوج خود رسید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The culmination of his career was when he became a principal dancer with the Royal Ballet.
دیدگاه
٠

نقطه اوج حرفه اش زمانی بود که او به یک رقاص اصلی گروه باله سلطنتی تبدیل شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Their summer tour will culminate at a spectacular concert in London.
دیدگاه

تور تابستانی آنها در یک کنسرت دیدنی و جذاب در لندن به اوج خود خواهد رسید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The commencement ceremony was a grand occasion, and a speech by the governor culminated the event.
دیدگاه

مراسم جشن فارغ تحصیلی یک مناسبت باشکوه بود ، و سخنرانی فرماندار منجر به این رویداد شد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The long negotiations finally culminated in a treaty.
دیدگاه
٨

مذاکرات طولانی در نهایت به یک معاهده انجامید ( ختم شد ) .

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The celebration will culminate in fireworks.
دیدگاه
٨

این جشن با آتش بازی به اوج خود خواهد رسید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Make sure you have a balanced intake of vitamins A, B, C and D.
دیدگاه
١

از مصرف متعادل ویتامین های A ، B ، C و D اطمینان حاصل کنید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The newspaper tries to be balanced in its approach to the news.
دیدگاه
٣

روزنامه سعی می کند در برخورد با خبر بی طرف ( منصف ) باشد.