پیشنهادهای مصیب مهرآشیان مسکنی (١,٤٩٤)
اولیه =انچه خواسته شما بوده که در پارسی به آن نخستین میگوییم و مخفف ان نخست است
اوّل=دوستر مهمتر و این واژه اصلا یک تنها نیست و نمیتوان کسی که مقام اول را کسب کرده بگوییم مقام یکم شد اول یعنی انچه دوست داشت انچه اولا تر و بهتر بو ...
اولیه=اولویت داده شده است واین واژه از دوست =ولی است گرفته شده است یعنی انچه از همه بیشتر دوست داری که کم کم به مرور زمان اولا ها جای گزین نخستین ها ...
عرب تمام سازهایی که با آرشه نواخته میشود از کمانچه و قیچک و ویلن و ویلن باس و ویلن سن و ساغر همه را کمانجه به تقلید از ملت پارس که کمانچه گفته او فکر ...
عازف الارغن=نوازنده ارغنون سازی ذوالاوتار ایرانی که مانند قانون با پنجه نواخته میشود و مخفف آن ارغون است و لذا چون این ساز تشابهات زیادی با چنگ و سنت ...
مطربت=جمع مطارب است و در این واژه هم از نوازندگی خبر ی نیست
مطارب=ج طرب راهای نتفرقه کوچه های باریک پس در این واژه هم اثری از نوازندگی نیست و بیخود این ملت عرب خود را اهل تمدن و فرهنگ میدارند آنها هرچه امروز د ...
مطرب=کسیکه می خواند و می سراید و خال چه نوحه باشد و چه ترانه و اصلا عرب نوازندگی و رامشگری را نمیدانسته و حتی در واژه عازف و عزف و موسیقاریش صریح به ...
طرب=شادی تفسیر پارسیان است ولی عرب برای طرب تعریف خاصی ندارد چون لرز و خشم و ناراحتی را هم عرب طرب می نامد و مطرب که فاعل طرب است هم اواز خوان در شاد ...
فوج فوج یعنی هر گروه با یک بیدق مخصوص امده اند تیم تیم گروه گروه
الم درد و رنج و بیماری است و فوج فوج را علم علم گویند و براثر نوشتار غلط در مرور زمان ع را به الف داده اند والا ان الم الم دردی است که تیر میکشد و هن ...
درد میکند الم دارد
المنادارد=درد دارد
موئلم=دردمند بیماری که تالم دارد
دژم=خشمگین و دژ شکن است مانند شیردژم غضبناک و دلاور را هم گفته اند و این واژه پارسی است و بجای شجاع و دلاور و خشمگین و غضبناک عربی هم هست
نام پارسی مرداویج شهریار بزرگ ایران سر سلسله آل زیار است
مرداویج =معرب مرداویژ شهریار دلیر و دلاور ایرانی است که تاریخ در حقش ظلم نموده چون مرد افکن و شجاع بود در میدان با دلاوران گلاویز میشد اورا مرداویز ک ...
کیذقان=کیذگان است که در تاریخ بیهق ابن فندوق یادمرکز بیش از ۱۱ روستا یاد شده استو گ ان معرب شده و ج گردیده است و لذا عزیزان پارسی باید توجه داشته باش ...
کیذگان روستایی از توابع ششتمد بیهق یا سبزوار است که عرب نام ان را کیذقان نموده است
بژ= زمهریر . زرورق . ریزه برفی که باد از ارتفاعات بر دامنه می برد و بسیار سرد و کم آب می باشد
بژدن=بژ دان یعنی جایی که بژ زیاد می بارد
بژدن روداب روستایی کوهستانی از توابع روداب که در دهه های قبلی هردو بژدن َ شرقی و غربی از توابع کوه میش سبزوار بوده چون در زمستان پژ می باریده است بژد ...
نام روستایی سرد سیر از توابع ششتمد است که نام اصلی آن بژدان بوده یعنی زمستان ها برف ریزه یا زمهریر یا زرورق می باریده
سورچی=درشکه چی وکالسکه ران وشوفر و راننده رجال را میگفتند زیرا به هرجا ارباب خود را می برد سور فراهم بود و انرا میچرانید سورچران واژه ناپسندی بود لذا ...
تجسس=جاسوسی جستجو کردن غیرمحسوس در هر امری است که در قران شدیدا نهی گردیده است ولا تجسسو آ . ۱۲. س مبارک احزاب
کاویدن درون است حال خواه درون خانه بابستر یا درون مغز وعقیده کسی را کاوش کنی تا چیزی بر علیه او یا دیگران بدست اوری که این عمل در ایه دوازدهم سوره مب ...
اصابت است ودر ایه ششم سوره مبارک حجرات ان تصیبو را آسیب معناکرده درست نیست بلکه میفرماید همانا مصیبتی بر قومی براثر خبر دروغ فاسقی که در بین شما بیان ...
رب العالمین=ارب دو جهان این آیه چندان زیباست که پروردگار به ان افتخار دارد و ان را بدون ال الف ولام اورده یعنی من ارباب دوجهان شما هستم که مرا حمد و ...
بسم الله قاصم الجبارین اصلا ایه نیست ومن گفتم که خداوند خیلی بالاتر از ان است که بنام خود فخر کند که در هم شکننده است این واژه در دعای افتتاح سندی که ...
این واژه از صعد اشتقاق واقتباس گرفته و مانند سعد سعید و مبارک همه گونه ادات فعل خود را معنی می بخشد و لذا تصاعد نور و امواج هم هست چون آنها هم از پای ...
بالاترین مدرک علمی را گرفتن
به مقام بالایی دست یافتن
صعود به قله کوه
ترفیع یافتن
بر بلندی قرار گرفتن
ستارگان درخشنده مثل زهره
این واژه زیبا را اگر فارسی عربی کنیم همان سرازیری است
حالت سر پایین انداختن است و معمولن انسان وقتی از ستیغ و قله به پایین میرود سرش را پایین میندازد و به پاهایش نگاه میکند چون اگر به دامن نگاه کند حالت ...
سرازیری
از قله به دامن و شیبی رفتن است
سرازیری
کسیکه به مهر متوسل شده واز او حاجت می خواهد
میترائیان خورشید پرست
کسی که خورشید را عبادت میکند
نامی دخترانه
خورشید پدران و اجداد
نامی پسرانه که با یک پسوند آ یا الف نامی زیبای دخترانه باستانی ایران است به معنی خورشید پدران و آبا و اجداد و که نبی مکرم هم دختر صدیقه خود را با الق ...
وقتی تصویر خورشید در اب می افتد و لذا میترائیان انرا نوعی دعا و ذکر میخواندند
نامی پسرانه از عهد باستان
محراب عبادت محل اقامه نماز امام جماعت است