میلاد علی پور

میلاد علی پور English translator, interpreter and teacher
خیانتکار - خون در آب :Translator of the books

Over ninety percent of the words I wrote here in this online dictionary are the ones nobody had mentioned before. I' m not here to repeat what already exists in Abadis for I' m not interested in imitating or doing something repeatedly. The only reason I work here is; my countrymen could be able to use my new suggestions

Stay classy my fellow Persians

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده



میادین٠١:١٤ - ١٣٩٩/٠٧/٢٥میادین به معنی میدان ها، ترکیبی غلط است که اسم پارسی با جمع مکسر عربی جمع بسته شده. المیادین و میادین در قرآن، معنای دیگری دارند، اما ترکیبی مثل �می ... گزارش
21 | 1
backing٢٢:٥٩ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤پشت کسی را گرفتن، پشت کسی در آمدنگزارش
9 | 1
landing٢٢:٥٦ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤رسیدن، نائل شدن، دست یافتن، نِیلگزارش
39 | 1
lobbyist٢٢:٥١ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤مبلغ، لابی کننده، لابی گرگزارش
16 | 1
charge for٢٠:٢٧ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤قیمت گذاشتن، قیمت گزاری کردن، در ازای انجام کاری بهایی طلب کردن، کارمزد گرفتنگزارش
23 | 1
acidic٢٠:١٥ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤تند، زننده، شدید، تهاجمیگزارش
12 | 1
not to mention that١٩:٢٧ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤ناگفته نماند که، گذشته از اینکه، چه رسد به، حتی اگر . . . را ذکر نکنیم، صرف نظر ازگزارش
16 | 1
not to mention١٩:٢٧ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤ناگفته نماند کهگزارش
131 | 0
out of touch٠٥:٠٢ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤غیرممکن، دور از دسترسگزارش
18 | 2
prevailing٠٣:١٨ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤جاری، در جریانگزارش
34 | 1
out of order٠٣:١٦ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤خلاف قانون، خارج از دسترسگزارش
28 | 1
in the form of٠٣:١٣ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤در قالبِ، به عنوانِ، باشکلِگزارش
28 | 1
going public٠٣:٠٢ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤علنی کردن، به همه گفتنگزارش
9 | 1
in accordance with٠٢:٤٧ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤بر اساسِ، طبقِگزارش
18 | 1
forthcoming book٠٢:٢٦ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤کتاب در دست چاپگزارش
9 | 1
slippery slope٠٢:٣٣ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤شیب لغزنده، وضعیت اجتناب ناپذیر، زنجیره اتفاقات ناخوشایند ( اشاره به وضعیتی دارد که با انجام شدن یک کار، انجام کارهای دیگری که در پی آن به وجود می آی ... گزارش
87 | 1
stipulate٠٢:١٦ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤تعیین کردنگزارش
30 | 1
forthcoming٠٢:٢٦ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤قرار به انجام کاری/چیزی بودن/شدنگزارش
21 | 0
rivet٠٢:٠٨ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤پرچگزارش
9 | 1
stipulated٠٢:١٦ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤مقرر، ملزم شدهگزارش
23 | 1
alloy٠٢:٠٨ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤فلز ترکیبیگزارش
18 | 1
privileged٠٠:٥٢ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤مصون ، ایمن، دارای حق مصونیتگزارش
25 | 1
in some capacity٠٠:٣٦ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤در شغلی، در جایگاهی، تا حدی، تا حدودیگزارش
5 | 1
interestingly٠٠:٣٤ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤نکته این بود که، شایان توجه است که، لازم به ذکر است که، موضوع این جا بود کهگزارش
51 | 1
outline٠٠:٢٩ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤نشان دادن، تشریح کردن، روشن ساختنگزارش
32 | 1
cope٠٠:٢١ - ١٣٩٩/٠٧/٢٤مقابله کردن، برخورد کردنگزارش
23 | 1
demands٢٣:٠٥ - ١٣٩٩/٠٧/٢١ایجاب می کندگزارش
21 | 1
outspoken٢٣:٠٩ - ١٣٩٩/٠٧/٢١سر زبون دارگزارش
28 | 1
hold the line٢٣:٠٧ - ١٣٩٩/٠٧/٢١در برابر شرایط دشوار تسلیم نشدن، طاقت آوردن، ثابت قدم بودنگزارش
30 | 1
demand٢٣:٠٥ - ١٣٩٩/٠٧/٢١ایجاب کردن، لازم بودنگزارش
16 | 1
fanfare٢١:٥٧ - ١٣٩٩/٠٧/٢١با بوق و کرناگزارش
18 | 1
fadeaway٢١:٥٣ - ١٣٩٩/٠٧/٢١فراموش شدن، از یادها رفتنگزارش
25 | 0
public record٢١:٤٩ - ١٣٩٩/٠٧/٢١اسناد عادی/ غیرمحرمانه ( دارای طبقه بندی عادی )گزارش
7 | 1
of assistance٢١:٤١ - ١٣٩٩/٠٧/٢١کمک حال، یاری گر، به درد بخورگزارش
9 | 1
reiterating٢١:٤٠ - ١٣٩٩/٠٧/٢١تکرار کردن/ تاکید کردن، بازگو کردن، تصریح کردنگزارش
2 | 1
dismissive٢٠:٠٤ - ١٣٩٩/٠٧/٢١توهین آمیزگزارش
14 | 1
headway١٩:٥٧ - ١٣٩٩/٠٧/٢١موفقیتگزارش
9 | 1
reach out٠٢:٣٤ - ١٣٩٩/٠٧/٢١دست رسی پیدا کردن، دست یافتن، خود را به کسی/چیزی رساندنگزارش
28 | 1
waiting game٠٢:٢٥ - ١٣٩٩/٠٧/٢١سر دواندن، منتظر گذاشتن، بازی انتظار، منتظر نگه داشتنگزارش
9 | 1
bills٠١:٥٣ - ١٣٩٩/٠٧/٢١صورتحساب، هزینه هاگزارش
39 | 1
bill٠١:٥٣ - ١٣٩٩/٠٧/٢١هزینهگزارش
14 | 1
sigmoid colon٠١:٤٢ - ١٣٩٩/٠٧/٢١خم روده، بخشِ انتهاییِ پس رودهگزارش
9 | 1
inflexible١٣:٤٨ - ١٣٩٩/٠٧/١٨تغییر ناپذیرگزارش
21 | 1
callously١٣:٤٥ - ١٣٩٩/٠٧/١٨با سنگدلی، خودخواهانه، بدون احساس مسئولیتگزارش
12 | 1
minute١٣:٢٦ - ١٣٩٩/٠٧/١٨دقیق ( به جز معنای دقیقه، معنای دقیق هم دارد )گزارش
16 | 1
shot١٣:٠٤ - ١٣٩٩/٠٧/١٨داغون، خرابگزارش
9 | 1
cope with١١:٤٢ - ١٣٩٩/٠٧/١٨از عهده ی چیزی بر آمدن، کنار آمدن، حل کردن، برطرف کردنگزارش
21 | 1
irreparably١١:٢٩ - ١٣٩٩/٠٧/١٨به طرز جبران ناپذیری، به طور غیر قابل جبرانی، به صورتی غیرقابل ترمیم، برای همیشه، غیرقابل خوب شدنگزارش
12 | 1
heart wrenching١٠:٠٤ - ١٣٩٩/٠٧/١٨دل آزار، دل افگارگزارش
18 | 1
wrenching١٠:٠٣ - ١٣٩٩/٠٧/١٨آزار دهنده، ناراحت کنندهگزارش
16 | 1

فهرست جمله های ترجمه شده