میلاد علی پور

میلاد علی پور English translator, interpreter and teacher
خیانتکار - خون در آب :Translator of the books

Over ninety percent of the words I wrote here in this online dictionary are the ones nobody had mentioned before. I' m not here to repeat what already exists in Abadis for I' m not interested in imitating or doing something repeatedly. The only reason I work here is; my countrymen could be able to use my new suggestions

Stay classy my fellow Persians

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده



report for duty٠٤:٢٤ - ١٣٩٩/٠٨/١٦نخستین روز کاری خود را معرفی کردن، اعلام حضور کردن در نخستین روز آغاز به کارگزارش
5 | 0
stand up for٠٢:٥٤ - ١٣٩٩/٠٨/١٦دفاع کردن، طرف کسی را گرفتنگزارش
34 | 0
veteran٠١:٤١ - ١٣٩٩/٠٨/١٦الزاما معنای کهنه سرباز /جانباز/بازنشسته ی نظامی نمی ده. می تونه در معنای قدیمی، باتجربه، پایه بالا و . . . هم به کار برودگزارش
60 | 0
readily٢٣:٠٢ - ١٣٩٩/٠٨/١٥از خدا خواسته، منتظر فرصتگزارش
14 | 0
hustle٠٤:٣٢ - ١٣٩٩/٠٨/١٥خلافگزارش
2 | 1
خط مشی٠٤:١٨ - ١٣٩٩/٠٨/١٥راهبردگزارش
34 | 1
frustratedly٠٤:٠٥ - ١٣٩٩/٠٨/١٥نا امیدانه، با دلسردی، با ناامیدی، با دلخوری، با درماندگیگزارش
5 | 1
watch the bottom line٠٤:٠٣ - ١٣٩٩/٠٨/١٥هوای دخل و خرج را داشتن، مراقب بودجه بودن، حساب و کتاب کردن معادل دقیق شعر سعدیِ بزرگ: چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن/ که می خوانند ملاحان سرودی اگر ب ... گزارش
5 | 0
فرامین٠٣:٣٢ - ١٣٩٩/٠٨/١٥این ترکیب غلطه. چرا که �ین� نشانه ی جمعِ عربیه نه پارسی و نشانه ی جمع عربی رو نباید برای کلمه ی پارسی به کار برد بهتره بگیم فرمان هاگزارش
41 | 1
to make this happen٠٣:١٤ - ١٣٩٩/٠٨/١٥در این راستا، به این منظور، برای این کارگزارش
0 | 0
emoji٢٣:٥٨ - ١٣٩٩/٠٨/١٤صورتکگزارش
7 | 1
take action٢٣:٥٨ - ١٣٩٩/٠٨/١٣شکایت کردن، طرح دعوی کردن، شکوائیه طرح کردنگزارش
14 | 1
send away٢٣:٢٢ - ١٣٩٩/٠٨/١٣از سرِ خود باز کردنگزارش
46 | 1
sick call٢٣:١٠ - ١٣٩٩/٠٨/١٣استعلاجی گرفتن، مرخصی درمانی گرفتن، ویزیت کردن، بازدید کردن، عیادت رفتن، طول درمان، خبر بیماری را اعلام کردن، وضعیت بیماری را روزانه اعلام کردنگزارش
5 | 0
not only٢٣:٠٠ - ١٣٩٩/٠٨/١٣اگر به تنهایی و بدون But Also به کار رفته باشد، به معنای، تنها، فقط، صرفا، منحصرا، انحصارا و. . . استگزارش
69 | 0
contraption٢٢:٢٦ - ١٣٩٩/٠٨/١٣ساز و کارگزارش
16 | 0
NET٢١:٥٦ - ١٣٩٩/٠٨/١٣به همراه داشتنگزارش
16 | 1
take its toll٢١:٠٠ - ١٣٩٩/٠٨/١٣دودش به چشم کسی رفتنگزارش
14 | 1
depot٢٠:٥٧ - ١٣٩٩/٠٨/١٣پایانهگزارش
2 | 1
unauthorized١٥:٥٨ - ١٣٩٩/٠٨/١٣بدون گواهینامه، بدون جوازگزارش
18 | 1
authorized١٥:٥٧ - ١٣٩٩/٠٨/١٣قانونیگزارش
18 | 0
that is not to say١٥:٥١ - ١٣٩٩/٠٨/١٣این نیست که بگوییم، البته این بدان معنا نیست که، قرار نیست بگوییم کهگزارش
16 | 1
modernize١٤:١٤ - ١٣٩٩/٠٨/١٣نوسازی، بازسازیگزارش
7 | 0
correctional facility١٣:١٩ - ١٣٩٩/٠٨/١٣مجموعه کیفری، مرکز کیفری، زندان، ندامتگاهگزارش
16 | 0
approaching١٣:١٢ - ١٣٩٩/٠٨/١٣ورودی، مدخل، درونگاهگزارش
2 | 1
bandstand١٢:٣٦ - ١٣٩٩/٠٨/١٣سکوی موزیکگزارش
5 | 0
pasture٠٨:٤٦ - ١٣٩٩/٠٨/١٣سبزه زارگزارش
9 | 0
soiled٠٦:٥٧ - ١٣٩٩/٠٨/١٣چرک، کثیفگزارش
5 | 0
running number٠٦:٢٧ - ١٣٩٩/٠٨/١٣شرط بندی غیر قانونی، شرط بندی خیابانیگزارش
5 | 0
king's counsel٠٣:٠٨ - ١٣٩٩/٠٨/١٣وکیلِ شاه، مشاورِ شاه ( مشاورِ حقوقیِ پادشاه )گزارش
2 | 0
player٢١:٥٨ - ١٣٩٩/٠٨/١٠فرد مهم، نفرِ کلیدی، دست اندر کارگزارش
48 | 0
glean٢٣:٢٢ - ١٣٩٩/٠٨/٠٩از این و آن شنیدنگزارش
16 | 0
public defender٢٢:٣٣ - ١٣٩٩/٠٨/٠٩وکیل عام المنفعهگزارش
18 | 0
around the corner٢٢:٢٤ - ١٣٩٩/٠٨/٠٩در آستانه ی چیزی بودنگزارش
32 | 0
vigil٢٢:٠٤ - ١٣٩٩/٠٨/٠٩شمع روشن کردن، به منظور عزا داری شمع روشن کردن ( شام غریبان گرفتن )گزارش
18 | 1
ironical١٧:٤٥ - ١٣٩٩/٠٨/٠٨عجیب، خنده دار، مسخرهگزارش
12 | 0
relive١٠:٣٩ - ١٣٩٩/٠٨/٠٨باز نمودن، نمایاندن، در اندیشه آوردنگزارش
5 | 0
phrasal verb٠٧:١٣ - ١٣٩٩/٠٨/٠٦فعل ترکیبی، فعل دو بخشیگزارش
55 | 1
you know٢٢:٣٠ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤میگیری که چی می گمگزارش
55 | 1
stacks٢٢:١٨ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤پشتهگزارش
14 | 1
cower٢٢:١٤ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤خود را گرد کردن، جمع کردنگزارش
12 | 0
with٢١:٤١ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤زمانیکه، درحالیکه، هنگامیکهگزارش
16 | 1
phillips head٢١:٤٠ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤چهار سوگزارش
12 | 0
not the least٢١:١٧ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤یکی از مهمترین های آن، از بزرگترین مواردِ آنگزارش
12 | 0
not the least of٢١:١٧ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤یکی از مهمترین های آن، از بزرگترین مواردِ آنگزارش
16 | 0
comply with٢١:٠٦ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤حرف شنوی داشتن، حرف را خواندن، اطاعت کردن، حرف گوش کردنگزارش
30 | 0
over١٩:٥٠ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤باوجودِگزارش
37 | 1
rely upon١٨:٤٤ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤بسنده کردن، اکتفا کردن، تکیه زدنگزارش
46 | 0
EVE١٠:١٥ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤پیش از، قبل ازگزارش
12 | 0
recuse١٦:١٠ - ١٣٩٩/٠٨/٠٣سلب اختیار کردن از خودگزارش
7 | 0

فهرست جمله های ترجمه شده