
English translator, interpreter and teacher
خیانتکار - خون در آب :Translator of the books
Over ninety percent of the words I wrote here in this online dictionary are the ones nobody had mentioned before. I' m not here to repeat what already exists in Abadis for I' m not interested in imitating or doing something repeatedly. The only reason I work here is; my countrymen could be able to use my new suggestions
Stay classy my fellow Persians
report for duty٠٤:٢٤ - ١٣٩٩/٠٨/١٦نخستین روز کاری خود را معرفی کردن، اعلام حضور کردن در نخستین روز آغاز به کار
گزارش5 | 0
stand up for٠٢:٥٤ - ١٣٩٩/٠٨/١٦دفاع کردن، طرف کسی را گرفتن
گزارش34 | 0
veteran٠١:٤١ - ١٣٩٩/٠٨/١٦الزاما معنای کهنه سرباز /جانباز/بازنشسته ی نظامی نمی ده. می تونه در معنای قدیمی، باتجربه، پایه بالا و . . . هم به کار برود
گزارش60 | 0
readily٢٣:٠٢ - ١٣٩٩/٠٨/١٥از خدا خواسته، منتظر فرصت
گزارش14 | 0
hustle٠٤:٣٢ - ١٣٩٩/٠٨/١٥خلاف
گزارش2 | 1
خط مشی٠٤:١٨ - ١٣٩٩/٠٨/١٥راهبرد
گزارش34 | 1
frustratedly٠٤:٠٥ - ١٣٩٩/٠٨/١٥نا امیدانه، با دلسردی، با ناامیدی، با دلخوری، با درماندگی
گزارش5 | 1
watch the bottom line٠٤:٠٣ - ١٣٩٩/٠٨/١٥هوای دخل و خرج را داشتن، مراقب بودجه بودن، حساب و کتاب کردن معادل دقیق شعر سعدیِ بزرگ: چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن/ که می خوانند ملاحان سرودی اگر ب ...
گزارش5 | 0
فرامین٠٣:٣٢ - ١٣٩٩/٠٨/١٥این ترکیب غلطه. چرا که �ین� نشانه ی جمعِ عربیه نه پارسی و نشانه ی جمع عربی رو نباید برای کلمه ی پارسی به کار برد بهتره بگیم فرمان ها
گزارش41 | 1
emoji٢٣:٥٨ - ١٣٩٩/٠٨/١٤صورتک
گزارش7 | 1
take action٢٣:٥٨ - ١٣٩٩/٠٨/١٣شکایت کردن، طرح دعوی کردن، شکوائیه طرح کردن
گزارش14 | 1
send away٢٣:٢٢ - ١٣٩٩/٠٨/١٣از سرِ خود باز کردن
گزارش46 | 1
sick call٢٣:١٠ - ١٣٩٩/٠٨/١٣استعلاجی گرفتن، مرخصی درمانی گرفتن، ویزیت کردن، بازدید کردن، عیادت رفتن، طول درمان، خبر بیماری را اعلام کردن، وضعیت بیماری را روزانه اعلام کردن
گزارش5 | 0
not only٢٣:٠٠ - ١٣٩٩/٠٨/١٣اگر به تنهایی و بدون But Also به کار رفته باشد، به معنای، تنها، فقط، صرفا، منحصرا، انحصارا و. . . است
گزارش69 | 0
NET٢١:٥٦ - ١٣٩٩/٠٨/١٣به همراه داشتن
گزارش16 | 1
depot٢٠:٥٧ - ١٣٩٩/٠٨/١٣پایانه
گزارش2 | 1
unauthorized١٥:٥٨ - ١٣٩٩/٠٨/١٣بدون گواهینامه، بدون جواز
گزارش18 | 1
that is not to say١٥:٥١ - ١٣٩٩/٠٨/١٣این نیست که بگوییم، البته این بدان معنا نیست که، قرار نیست بگوییم که
گزارش16 | 1
modernize١٤:١٤ - ١٣٩٩/٠٨/١٣نوسازی، بازسازی
گزارش7 | 0
approaching١٣:١٢ - ١٣٩٩/٠٨/١٣ورودی، مدخل، درونگاه
گزارش2 | 1
bandstand١٢:٣٦ - ١٣٩٩/٠٨/١٣سکوی موزیک
گزارش5 | 0
pasture٠٨:٤٦ - ١٣٩٩/٠٨/١٣سبزه زار
گزارش9 | 0
soiled٠٦:٥٧ - ١٣٩٩/٠٨/١٣چرک، کثیف
گزارش5 | 0
running number٠٦:٢٧ - ١٣٩٩/٠٨/١٣شرط بندی غیر قانونی، شرط بندی خیابانی
گزارش5 | 0
king's counsel٠٣:٠٨ - ١٣٩٩/٠٨/١٣وکیلِ شاه، مشاورِ شاه ( مشاورِ حقوقیِ پادشاه )
گزارش2 | 0
player٢١:٥٨ - ١٣٩٩/٠٨/١٠فرد مهم، نفرِ کلیدی، دست اندر کار
گزارش48 | 0
glean٢٣:٢٢ - ١٣٩٩/٠٨/٠٩از این و آن شنیدن
گزارش16 | 0
vigil٢٢:٠٤ - ١٣٩٩/٠٨/٠٩شمع روشن کردن، به منظور عزا داری شمع روشن کردن ( شام غریبان گرفتن )
گزارش18 | 1
ironical١٧:٤٥ - ١٣٩٩/٠٨/٠٨عجیب، خنده دار، مسخره
گزارش12 | 0
relive١٠:٣٩ - ١٣٩٩/٠٨/٠٨باز نمودن، نمایاندن، در اندیشه آوردن
گزارش5 | 0
phrasal verb٠٧:١٣ - ١٣٩٩/٠٨/٠٦فعل ترکیبی، فعل دو بخشی
گزارش55 | 1
you know٢٢:٣٠ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤میگیری که چی می گم
گزارش55 | 1
stacks٢٢:١٨ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤پشته
گزارش14 | 1
cower٢٢:١٤ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤خود را گرد کردن، جمع کردن
گزارش12 | 0
with٢١:٤١ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤زمانیکه، درحالیکه، هنگامیکه
گزارش16 | 1
not the least٢١:١٧ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤یکی از مهمترین های آن، از بزرگترین مواردِ آن
گزارش12 | 0
not the least of٢١:١٧ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤یکی از مهمترین های آن، از بزرگترین مواردِ آن
گزارش16 | 0
comply with٢١:٠٦ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤حرف شنوی داشتن، حرف را خواندن، اطاعت کردن، حرف گوش کردن
گزارش30 | 0
over١٩:٥٠ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤باوجودِ
گزارش37 | 1
rely upon١٨:٤٤ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤بسنده کردن، اکتفا کردن، تکیه زدن
گزارش46 | 0
EVE١٠:١٥ - ١٣٩٩/٠٨/٠٤پیش از، قبل از
گزارش12 | 0
recuse١٦:١٠ - ١٣٩٩/٠٨/٠٣سلب اختیار کردن از خود
گزارش7 | 0