
English translator, interpreter and teacher
خیانتکار - خون در آب :Translator of the books
Over ninety percent of the words I wrote here in this online dictionary are the ones nobody had mentioned before. I' m not here to repeat what already exists in Abadis for I' m not interested in imitating or doing something repeatedly. The only reason I work here is; my countrymen could be able to use my new suggestions
Stay classy my fellow Persians
مکعب٠٩:٠٧ - ١٣٩٩/١١/٠٨دوستان، خیلی ارزشمنده کارِتون که دارید برای واژه معادلِ پارسی می سازید. اما مکعب شش پهلو داره، نه چهارتا، نه هشتا
گزارش18 | 0
out loud١٣:٤٦ - ١٣٩٩/١١/٠٣طوری که بتوان آن را شنید
گزارش30 | 1
settlement٠٧:٥٢ - ١٣٩٩/١١/٠٣قرار داد، سازش
گزارش16 | 0
proper channel٠٧:٤٣ - ١٣٩٩/١١/٠٣از راهِ درست، با رعایت تشریفات، با رعایت سلسله مراتب، به شکلی عقلانی
گزارش7 | 0
proper channels٠٧:٤٣ - ١٣٩٩/١١/٠٣از راهِ درست، با رعایت تشریفات، با رعایت سلسله مراتب، به شکلی عقلانی
گزارش7 | 0
نظارت٠٤:٥١ - ١٣٩٩/١١/٠٢پایش: واژه ای است که در ویکی پدیای پارسی بسیار کاربرد دارد
گزارش16 | 0
mouthed٠٤:٣٠ - ١٣٩٩/١١/٠٢مبهم، غیر صریح، غیر رک، پیچ و خم دار، پر پیچ و خم، قاطی پاتی، شک برانگیز، تردید آمیز، فاقد صراحت لهجه، غیر مستقیم، گُنگ، غیر سر راست
گزارش9 | 0
at its core٠٧:٢٢ - ١٣٩٩/١٠/٣٠به شدت، کاملا، دقیقا
گزارش7 | 1
be all about٠٧:٢١ - ١٣٩٩/١٠/٣٠موضوعیت داشتن، مهم بودن، اهمیت داشتن
گزارش9 | 0
renegade٠٤:٣٤ - ١٣٩٩/١٠/٣٠ساز مخالف زدن
گزارش9 | 1
take down١٩:٢٤ - ١٣٩٩/١٠/١٩با خاک یکسان کردن
گزارش18 | 1
various٠٤:٣١ - ١٣٩٩/١٠/١٩متعدد
گزارش18 | 1
stand off٢٢:١٢ - ١٣٩٩/١٠/١٧بلاتکلیفی
گزارش21 | 1
set forth٢١:٣١ - ١٣٩٩/١٠/١٧عزم را جزم کردن
گزارش5 | 0
keenly١٦:٥٥ - ١٣٩٩/١٠/١٧به خوبی
گزارش23 | 0
ominously١٦:٠١ - ١٣٩٩/١٠/١٧به طرز ناخوشایندی، به شکل مهیبی، به شکل ناخوشایندی
گزارش14 | 0
contracted form٢٣:٢٨ - ١٣٩٩/٠٩/٢٤همان حالت Short form نام دیگر فرم کوتاه
گزارش41 | 1
monumental١٨:٠٥ - ١٣٩٩/٠٩/٢١دست نیافتنی
گزارش16 | 1
impetuously١٣:٥٦ - ١٣٩٩/٠٩/١٩به ناگاه، به یک باره، در یک آن، در یک حرکت
گزارش12 | 0
unbreak١٦:٤٥ - ١٣٩٩/٠٩/١٤چسباندن، وصله زدن، ترمیم کردن، جبران کردن
گزارش21 | 1
unresolved١٦:١٥ - ١٣٩٩/٠٩/٠١بی سرانجام، بی پایان، بی نتیجه
گزارش16 | 1
guideline٠٥:٥١ - ١٣٩٩/٠٩/٠١شیوه نامه
گزارش46 | 0
easygoing٠٣:٤٣ - ١٣٩٩/٠٩/٠١باری به هر جهت
گزارش5 | 1
ride the wave of٠٧:١٥ - ١٣٩٩/٠٨/٢٩از چیزی بهره بردن، از موفقیتی به دست آمده، بهره بردن
گزارش9 | 0
dramatic١٩:٠٤ - ١٣٩٩/٠٨/٢٦گیرا، اثرگذار، اثر بخش، مهم، شایان توجه، قابل توجه، برجسته
گزارش57 | 0
rehouse١٦:٠٣ - ١٣٩٩/٠٨/٢٦دوباره جا دادن، اسکان مجدد
گزارش0 | 0
as far as٢١:٤٥ - ١٣٩٩/٠٨/٢٥در حدِ، در اندازه ی
گزارش34 | 1
grounds٠٨:٢٥ - ١٣٩٩/٠٨/٢٥دلیل
گزارش39 | 1
streetwise٠٥:٣٢ - ١٣٩٩/٠٨/٢٥تجربی ( غیر آکادمیک، غیر دانشگاهی ) مثلا کسی که دندانپزشک تجربی است، تحصیلات دانشگاهی ندارد
گزارش7 | 0
concretely٠٥:١٣ - ١٣٩٩/٠٨/٢٥مسلما، بی شک، مشخصا
گزارش9 | 0
cuss out٠٠:٢٢ - ١٣٩٩/٠٨/٢٤دشنام دادن، فحش دادن، سقط گفتن
گزارش14 | 0
up against٢٣:٥٦ - ١٣٩٩/٠٨/٢٣روبرو، رودر رو، مقابل، در تقابل، در تضاد
گزارش7 | 0
segregation٢٣:٢٩ - ١٣٩٩/٠٨/٢٣در زندان ( انفرادی )
گزارش7 | 0
reprisals٢٣:٠٧ - ١٣٩٩/٠٨/٢٣انتقام خواهی، انتقام جویی
گزارش2 | 0
rank and file٢٢:٤٠ - ١٣٩٩/٠٨/٢٣مادون، زیرمجموعه، مقام پایین تر
گزارش2 | 0
court٠٤:١٥ - ١٣٩٩/٠٨/٢٣خطر کردن، خطر چیزی را افزایش دادن، خطرناک بودن، خطر چیزی را در پی داشتن
گزارش16 | 0
tiled٠٣:٣٨ - ١٣٩٩/٠٨/١٩سفال پوش
گزارش5 | 1
mini٠٥:٥٢ - ١٣٩٩/٠٨/١٦خُرد
گزارش9 | 1