
English translator, interpreter and teacher
خیانتکار : Translator of the book
Over ninety percent of the words I wrote here in this online dictionary are the ones nobody had mentioned before. I' m not here to repeat what already exists in Abadis for I' m not interested in imitating or doing something repeatedly. The only reason I work here is; my countrymen could be able to use my new suggestions
Stay classy my fellow Persians
more than٢١:٥٥ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣بیش از حد
گزارش14 | 1
admission٢١:٥٤ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣پذیرفتن، اقرار ، تایید، رضایت، تحسین، قبول مسئولیت
گزارش18 | 0
dissolve٢١:٢٦ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣محو شدن، گُم شدن از دیدگان
گزارش25 | 0
win over٢١:٢٢ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣اعتماد کسی را جلب کردن
گزارش7 | 0
leery٠٦:٠١ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣جناب نوروزی زبان شیرینِ پارسی به قدری پویا و زایاست که هیچ واژه ای تو دنیا وجود نداره که نشه براش تو فارسی معادل ساخت، این همه معادلی که بالا ذکر شده ...
گزارش182 | 2
unremarkable٠٥:٥٢ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣عادی، معمولی، نه چندان خوب، خسته کننده
گزارش12 | 0
bland٠٥:٥٠ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣بی احساس، خسته کننده، بی روح، عادی، معمولی، ساده، مات، بی حالت
گزارش12 | 0
bite into٠٥:٣١ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣با دندان گاز گرفتن، با دندان فشار دادن/قطع کردن، مقدار چیزی را کم کردن/شدن به خصوص درمورد پول یا تورم و . . . ، انتقاد شدید کردن، با سرزنش و ملامت و ...
گزارش14 | 1
cold٠٣:٣٤ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣بی رمق، ضعیف، بی مهر
گزارش14 | 1
bitter٠٠:٥٥ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣سرد، سوزناک، سوز، تند و تیز
گزارش21 | 1
sparring٠٠:٤١ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣بحث، گفتگو
گزارش7 | 1
flap١٩:١٤ - ١٤٠٠/٠٤/٢٢جیب نما ( خیاطی )
گزارش12 | 1
absentminded١٦:٤٧ - ١٤٠٠/٠٤/٢٢کسی که برای جلوگیری از فکر کردن درباره ی موضوعی خاص، فکرش را با چیز دیگری مشغول می کند، رویا پرداز، خیال پرداز
گزارش12 | 0
wander off٠١:٤٧ - ١٤٠٠/٠٤/٢٢هنگام صحبت از موضوعی به موضوع دیگر پریدن، رشته ی کلام از دست در رفتن، رشته ی کلام را گم کردن، از موضوع منحرف شدن
گزارش18 | 1
condensation٢٠:٤٥ - ١٤٠٠/٠٤/٢١بخار کردن شیشه عینک، پنجره و. . . که در معرض هوای سرد و گرم قرار گرفته
گزارش21 | 0
quality١٨:٤٩ - ١٤٠٠/٠٤/٢١حالت
گزارش14 | 1
extend١٦:٢٧ - ١٤٠٠/٠٤/٢١در ادامه، در امتداد چیزی قرار گرفتن
گزارش9 | 0
mollified٠٠:٥٢ - ١٤٠٠/٠٤/٢١آرام، دل خوش
گزارش7 | 0
LIP٠٠:٠٩ - ١٤٠٠/٠٤/٢١لبه، کُنج، کناره
گزارش7 | 1
bullshit artist٢٣:٣٤ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠دروغگو، کلاش، شارلاتان، نیرنگ باز، پدرسوخته
گزارش5 | 1
blackout curtains٢٢:٤٣ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠پرده های تیره، نوعی پرده که رنگ آن به قدری تیره باشد که کاملا جلوی نور را بگیرد و اتاق در تاریکی فرو برود، یا برعکس نور اتاق در شب بیرون نرود
گزارش16 | 0
night٢٢:٤٠ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠پیش از تاریکیِ هوا
گزارش5 | 1
trundle٢٢:٢٩ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠به آرامی حرکت کردن، به آرامی پیش رفتن
گزارش7 | 1
click one's tongue٢١:١١ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠با زبان صدا در آوردن، همچون صدایی که از چسباندن زبان به سقف دهان و با فشار جدا کردن آن تولید می شود
گزارش16 | 0
whip around٢٠:٣٩ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠چرخیدن، دور زدن، گشتن
گزارش7 | 1
make up١٩:٣٢ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠از خود درآوردن، از خود ساختن ( درمورد وقتی که کسی نمی خواهد اطلاعاتی به شخصِ دیگر بدهد ) در این کاربرد معمولا ضمیر هم بین میک و آپ قرار می گیرد
گزارش21 | 0
swipe through١٨:٣٢ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠از میانِ چیزی رد کردن، میانِ چیزی کشیدن
گزارش12 | 0
rigidly١٥:٣٣ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠با جدیت، خیلی جدی
گزارش23 | 0
gave away١٥:٠٩ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠لودادن، فاش کردن
گزارش21 | 0
alpha and omega٠٢:٠٨ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠تماما، موبه مو/واو به واو ، صفر تا صد
گزارش23 | 0
alpha and amega٠٢:٠٨ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠تماما، موبه مو، واو به واو ، صفر تا صد
گزارش16 | 0
catch sight of٠١:٣٩ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠یک نظر چیزی/کسی را دیدن، چشم به کسی خوردن
گزارش30 | 1
blank٠١:١٩ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠پریشان، پریشان حال
گزارش16 | 1
hold on to٠١:١٧ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠محکم گرفتن، محکم نگه داشتن
گزارش28 | 0
horn rimmed٢٣:٥٧ - ١٤٠٠/٠٤/١٩دسته شاخی، عینک دسته شاخی
گزارش5 | 0
horn rimmed٢٣:٥٦ - ١٤٠٠/٠٤/١٩شاخی، عینکِ دسته شاخی، عینک های قاب ویفری
گزارش12 | 0
zealous٢٣:٥٥ - ١٤٠٠/٠٤/١٩دو آتشه
گزارش14 | 0
romanticizing٠٢:١٣ - ١٤٠٠/٠٤/١٨آرمانی ساختن، ایده آل سازی
گزارش9 | 0
mythologizing٠٢:١٢ - ١٤٠٠/٠٤/١٨اسطوره سازی، گنده کردنِ کسی
گزارش5 | 0
spout off٠١:٣٥ - ١٤٠٠/٠٤/١٨شر و ور گفتن
گزارش9 | 0
spout off٠١:٣٥ - ١٤٠٠/٠٤/١٨چرت و پرت گفتن، مزخرف گفتن، دری وری تفت دادن
گزارش7 | 0
tripe٠١:٣٣ - ١٤٠٠/٠٤/١٨احمقانه، مسخره، آشغال
گزارش5 | 0
lock٠١:٠٦ - ١٤٠٠/٠٤/١٨مو، گیسو
گزارش7 | 0