میلاد علی پور

Over ninety percent of the words I wrote here in this online dictionary are the ones nobody had mentioned before. I' m not here to repeat what already exists in Abadis for I' m not interested in imitating or doing something repeatedly. The only reason I work here is; my countrymen could be able to use my new suggestions
Stay classy my fellow Persians
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
flirt١٨:٠٢ - ١٤٠٠/٠٤/١٦الزاما معنای لاس زدن نمی دهد، لاس زدن با توجه به معنایش در فرهنگ های فارسی خودش معنی های متفاوتی دارد، از جمله چانه زنی برای بردن لذت جنسی. در نتیجه ... گزارش
28 | 0
mope about١٧:٤٥ - ١٤٠٠/٠٤/١٦سرگردان بودن، بلاتکلیف بودن، احساس تأسف برای خود کردن، ناراحت بودن، دل و دماغ نداشتنگزارش
2 | 0
i can tell you١٦:١٩ - ١٤٠٠/٠٤/١٦مشخصه، واضحه، تابلوئه، یا به حالتی کنایه آمیز تر می توان گفت: نه بابا، غیب می گی؟، توروخدا؟!!!گزارش
9 | 0
miss٠٠:٢٨ - ١٤٠٠/٠٤/٠٧پرهیز کردن، دوری کردن، جلوگیری کردن، صرفنظر کردن، نادیده گرفتن، بی خیال شدنگزارش
14 | 1
on sight١٧:٢٢ - ١٤٠٠/٠٤/٠٣فورا، در آن، درجا، بی درنگ، یک مرتبه، بدون معطلی، بی معطلی، بلافاصلهگزارش
18 | 0
hover over٠٠:١٤ - ١٤٠٠/٠٣/٣١پرسه زدن در اطرافِ. . . ، بالا و پایین کردن در کنارِ، اینور و آن ور رفتنگزارش
2 | 0
henchmen٠٠:١٦ - ١٤٠٠/٠٣/٢٤دار و دسته، حواریون ( اصطلاحا، یاران صمیمی، نه حواریونِ عیسی ع )گزارش
9 | 0
be at one with somebody٢٣:٢٣ - ١٤٠٠/٠٣/٢٣احساس آرامش کردن، احساس راحتی کردن با کسی یا چیزی. موافق بودن با کسی یاچیزیگزارش
5 | 0
be at one with٢٣:٢٣ - ١٤٠٠/٠٣/٢٣احساس آرامش کردن، احساس راحتی کردن با چیزی، موافق بودن با کسیگزارش
2 | 0
cock one's head٠١:٤٣ - ١٤٠٠/٠٣/٢٣سر را کمی خم کردن، با سر اشاره کردن، سر را کمی چرخاندن، به شانه نزدیک کردن یک سمت از سرگزارش
2 | 0
untermensch٠٣:٢١ - ١٤٠٠/٠٣/٢٢انسان مادون، دون انسان، انسانی که از نظر نژادی جز دسته ی پست تر قرار دارد ( این اصطلاح مربوط به حزب نازی آلمان است )گزارش
5 | 0
dissect٢٣:٢٠ - ١٤٠٠/٠٣/١٩تقسیم کردن، بخش بندی کردن، تقسیم اراضی ( در زمین شناسی به دسته بندیِ عوارض زمین گفته می شود )گزارش
12 | 0