
English translator, interpreter and teacher
خیانتکار : Translator of the book
Over ninety percent of the words I wrote here in this online dictionary are the ones nobody had mentioned before. I' m not here to repeat what already exists in Abadis for I' m not interested in imitating or doing something repeatedly. The only reason I work here is; my countrymen could be able to use my new suggestions
Stay classy my fellow Persians
stuffy١٧:٠٨ - ١٤٠٠/٠٥/٠٨تو دماغی
گزارش5 | 1
shot up١٦:٣٦ - ١٤٠٠/٠٥/٠٨سریع برخاستن، زود بلند شدن
گزارش9 | 1
book of matches١٥:١٥ - ١٤٠٠/٠٥/٠٨کبریت جیبی، کبریت مقوایی، کبریت کاغذی
گزارش2 | 0
get under one's skin١٤:٥١ - ١٤٠٠/٠٥/٠٨رو مخ کسی رفتن، رو اعصاب کسی رفتن، با اعصاب کسی بازی کردن
گزارش16 | 0
flirtation١٤:٤٩ - ١٤٠٠/٠٥/٠٨دلبری کردن، خود را شیرین کردن
گزارش9 | 0
much like٢٣:٠٧ - ١٤٠٠/٠٥/٠٧درست مثلِ، دقیقا شکلِ
گزارش16 | 0
accent٢٣:٠٠ - ١٤٠٠/٠٥/٠٧آمدن، خوردن ( درمورد لباس استفاده می شود، مثلا رنگ به شما می آید، به تیپ ات می خورد )
گزارش14 | 1
fare٢٢:٠٤ - ١٤٠٠/٠٥/٠٧برنامه، سرگرمی، چیزی که به عنوان سرگرمی از رادیو تلویزیون پخش یا ارائه می شود
گزارش14 | 1
strain٢١:٢١ - ١٤٠٠/٠٥/٠٧لطمه
گزارش2 | 1
on the spot١٩:٢٦ - ١٤٠٠/٠٥/٠٧همان موقع، همان لحظه، در آن واحد
گزارش5 | 0
slosh١٨:٣٣ - ١٤٠٠/٠٥/٠٧ریختن، بیرون آمدن، پخش شدن
گزارش5 | 0
mended stockings١٦:٥٨ - ١٤٠٠/٠٥/٠٧جورابهای وصله شده، جوراب وصله پینه شده
گزارش2 | 0
not be lost on someone١٨:٣٤ - ١٤٠٠/٠٥/٠٦برای کسی اثر داشتن، برای کسی فایده داشتن، روی کسی اثر قابل توجه گذاشتن
گزارش12 | 0
flare away١٦:٢٤ - ١٤٠٠/٠٥/٠٦پخش شدن، بیرون آمدن، شیوع یافتن، خارج شدن
گزارش2 | 0
contort into١٥:٥٠ - ١٤٠٠/٠٥/٠٦درآمدن، تغییر پیدا کردن، تبدیل شدن به
گزارش5 | 0
ferocity١٥:٤١ - ١٤٠٠/٠٥/٠٦سنگدلی
گزارش0 | 1
that is٢٢:٠٠ - ١٤٠٠/٠٥/٠٥یعنی، به این معنا که
گزارش12 | 1
call away٢٠:٤٦ - ١٤٠٠/٠٥/٠٥از کسی خواستن برای ترکِ جایی، درخواست برای ترک جایی، معمولا با تلفن از کسی درخواستِ بیرون رفتن کردن
گزارش18 | 0
severely١٥:٠٩ - ١٤٠٠/٠٥/٠٥با تحکم، به حالتِ تندی، به شکلِ زننده ای، با تُندی
گزارش16 | 0
make light of١٤:٠٩ - ١٤٠٠/٠٥/٠٥ساده و بی اهمیت جلوه دادن
گزارش5 | 1
churn١٤:٠١ - ١٤٠٠/٠٥/٠٥با تکان های شدید پیش رفتن
گزارش9 | 3
snap١٣:٥٨ - ١٤٠٠/٠٥/٠٥حرکتِ سریع، حرکت ناگهانی و تند
گزارش14 | 1
break out١٣:٣٥ - ١٤٠٠/٠٥/٠٥برای عرق کردن هم به کار می رود
گزارش7 | 0
pull away١٢:٣٥ - ١٤٠٠/٠٥/٠٥راه افتادن، حرکت کردن، جلو رفتن
گزارش21 | 0
at any moment٠١:٠٠ - ١٤٠٠/٠٥/٠٥در هر لحظه، هروقت که شد، هرچه زودتر
گزارش9 | 1
strategical٠٠:٣٢ - ١٤٠٠/٠٥/٠٥راهبردی، سوق الجیشی
گزارش2 | 0
chaise٠٠:٢٩ - ١٤٠٠/٠٥/٠٥صندلیِ تخت گونه، تخت، نیمکتِ راحتی، نیمکتِ دراز کشیدن
گزارش7 | 0
tortured٢٣:٢٩ - ١٤٠٠/٠٥/٠٤غیر رُک، تغییر یافته، تحریف شده، از عمد سخت شده، ریاکارانه، فریبکارانه
گزارش12 | 0
pour onto١٥:٠٩ - ١٤٠٠/٠٥/٠٤پول را جایی ریختن، پول را صرف چیزی کردن، جریان داشتن، درحرکت بودن، تعداد زیادی باهم به جایی وارد شدن، هجوم آوردن، از راه رسیدن
گزارش2 | 0
congregated١٤:٤٥ - ١٤٠٠/٠٥/٠٤جمع شده ، گرد آمده، تجمع کرده
گزارش7 | 0
fa�ade١١:٠٤ - ١٤٠٠/٠٥/٠٤نمای خارجی، جبهه، نمای سر در، سر در، نما، نقاب
گزارش5 | 0
hop٢٢:١٦ - ١٤٠٠/٠٥/٠٣از جا پریدن
گزارش14 | 1
grandfather clock٢٢:٠٥ - ١٤٠٠/٠٥/٠٣ساعت های بزرگِ کفی که روی کف زمین قرار می گرفتند
گزارش5 | 0
ducked into٢١:٣٧ - ١٤٠٠/٠٥/٠٣وارد جایی شدن، درونِ چیزی رفتن
گزارش7 | 0
trek٢٠:٢٤ - ١٤٠٠/٠٥/٠٣گام برداشتن، قدم زدن
گزارش5 | 0
light upon١٧:٥٨ - ١٤٠٠/٠٥/٠٣شانسی پیدا کردن، دست به چیزی خوردن، دست به جایی برخورد کردن، ناگهانی یافتن
گزارش5 | 0
root around١٧:٥٥ - ١٤٠٠/٠٥/٠٣واررسی کردن، بررسی کردن
گزارش5 | 1
unattended١٧:٢٧ - ١٤٠٠/٠٥/٠٣به امان خدا رها کردن
گزارش5 | 0
blas١٧:٢٥ - ١٤٠٠/٠٥/٠٣خونسرد، بی تفاوت، بی اعتنا، نا مشتاق، ناخواستار
گزارش7 | 0
unhampered١٥:٥٢ - ١٤٠٠/٠٥/٠٣آزاد از، بی قید از
گزارش2 | 0
wave through١٢:٥٥ - ١٤٠٠/٠٥/٠٣با دست اشاره کردن برای عبور کسی یا وسیله ای نقلیه
گزارش2 | 0