
English translator, interpreter and teacher
Over ninety percent of the words I wrote here in this online dictionary are the ones nobody had mentioned before. I' m not here to repeat what already exists in Abadis for I' m not interested in imitating or doing something repeatedly. The only reason I work here is; my countrymen could be able to use my new suggestions
Stay classy my fellow Persians
condensation٢٠:٤٥ - ١٤٠٠/٠٤/٢١بخار کردن شیشه عینک، پنجره و. . . که در معرض هوای سرد و گرم قرار گرفته
گزارش12 | 0
quality١٨:٤٩ - ١٤٠٠/٠٤/٢١حالت
گزارش12 | 1
extend١٦:٢٧ - ١٤٠٠/٠٤/٢١در ادامه، در امتداد چیزی قرار گرفتن
گزارش9 | 0
mollified٠٠:٥٢ - ١٤٠٠/٠٤/٢١آرام، دل خوش
گزارش7 | 0
LIP٠٠:٠٩ - ١٤٠٠/٠٤/٢١لبه، کُنج، کناره
گزارش5 | 1
bullshit artist٢٣:٣٤ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠دروغگو، کلاش، شارلاتان، نیرنگ باز، پدرسوخته
گزارش5 | 1
blackout curtains٢٢:٤٣ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠پرده های تیره، نوعی پرده که رنگ آن به قدری تیره باشد که کاملا جلوی نور را بگیرد و اتاق در تاریکی فرو برود، یا برعکس نور اتاق در شب بیرون نرود
گزارش7 | 0
night٢٢:٤٠ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠پیش از تاریکیِ هوا
گزارش5 | 0
trundle٢٢:٢٩ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠به آرامی حرکت کردن، به آرامی پیش رفتن
گزارش7 | 1
click one's tongue٢١:١١ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠با زبان صدا در آوردن، همچون صدایی که از چسباندن زبان به سقف دهان و با فشار جدا کردن آن تولید می شود
گزارش16 | 0
whip around٢٠:٣٩ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠چرخیدن، دور زدن، گشتن
گزارش5 | 1
make up١٩:٣٢ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠از خود درآوردن، از خود ساختن ( درمورد وقتی که کسی نمی خواهد اطلاعاتی به شخصِ دیگر بدهد ) در این کاربرد معمولا ضمیر هم بین میک و آپ قرار می گیرد
گزارش16 | 0
swipe through١٨:٣٢ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠از میانِ چیزی رد کردن، میانِ چیزی کشیدن
گزارش9 | 0
rigidly١٥:٣٣ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠با جدیت، خیلی جدی
گزارش21 | 0
gave away١٥:٠٩ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠لودادن، فاش کردن
گزارش12 | 0
alpha and omega٠٢:٠٨ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠تماما، موبه مو/واو به واو ، صفر تا صد
گزارش16 | 0
alpha and amega٠٢:٠٨ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠تماما، موبه مو، واو به واو ، صفر تا صد
گزارش16 | 0
catch sight of٠١:٣٩ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠یک نظر چیزی/کسی را دیدن، چشم به کسی خوردن
گزارش21 | 0
blank٠١:١٩ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠پریشان، پریشان حال
گزارش9 | 0
hold on to٠١:١٧ - ١٤٠٠/٠٤/٢٠محکم گرفتن، محکم نگه داشتن
گزارش21 | 0
horn rimmed٢٣:٥٧ - ١٤٠٠/٠٤/١٩دسته شاخی، عینک دسته شاخی
گزارش5 | 0
horn rimmed٢٣:٥٦ - ١٤٠٠/٠٤/١٩شاخی، عینکِ دسته شاخی، عینک های قاب ویفری
گزارش12 | 0
zealous٢٣:٥٥ - ١٤٠٠/٠٤/١٩دو آتشه
گزارش12 | 0
romanticizing٠٢:١٣ - ١٤٠٠/٠٤/١٨آرمانی ساختن، ایده آل سازی
گزارش7 | 0
mythologizing٠٢:١٢ - ١٤٠٠/٠٤/١٨اسطوره سازی، گنده کردنِ کسی
گزارش5 | 0
spout off٠١:٣٥ - ١٤٠٠/٠٤/١٨شر و ور گفتن
گزارش7 | 0
spout off٠١:٣٥ - ١٤٠٠/٠٤/١٨چرت و پرت گفتن، مزخرف گفتن، دری وری تفت دادن
گزارش5 | 0
tripe٠١:٣٣ - ١٤٠٠/٠٤/١٨احمقانه، مسخره، آشغال
گزارش5 | 0
lock٠١:٠٦ - ١٤٠٠/٠٤/١٨مو، گیسو
گزارش5 | 0
fevered٠٠:٥٨ - ١٤٠٠/٠٤/١٨بیش فعال، بیش از حد هیجانی
گزارش5 | 0
check ticket٠٠:٣٨ - ١٤٠٠/٠٤/١٨برگه ای که در ساختمان های خاص همچون، دادگاه، ساختمان های نظامی، برخی موزه ها، برخی فروشگاهها پس از تحویل گرفتن اجناس به افراد می دهند تا مشخص باشد که ...
گزارش2 | 0
have fill٢٢:٤٩ - ١٤٠٠/٠٤/١٧به اندازه ی کافی کاری را انجام دادن، بیش از حد به کاری پرداختن، مربوط به زمانی است که فرد انقدر کاری را انجام دهد که دیگر رقبتی برای ادامه آن باقی نم ...
گزارش9 | 0
wistful٢١:١٦ - ١٤٠٠/٠٤/١٧غمگین و ناراحت بودن به این دلیل که چیزی را می خواهید ولی می دانید که امکانش وجود ندارد. دل هوای چیزی کردن، هوایی شدن
گزارش18 | 1
living arrangement٢٠:٣٦ - ١٤٠٠/٠٤/١٧مقدمات زندگی، تمهیدات زندگی، سر و سامان گرفتن، همزیستی کردن
گزارش2 | 0
keep to oneself٢٠:٢٦ - ١٤٠٠/٠٤/١٧گوشه نشینی کردن، گوشه نشین شدن، اجتماعی نبودن
گزارش16 | 1
take pay cut١٩:٢٢ - ١٤٠٠/٠٤/١٧به دستمزد کم راضی شدن، کاهش حقوق را پذیرفتن
گزارش0 | 1
retail clerk١٩:٢٦ - ١٤٠٠/٠٤/١٧فروشنده، کارمند صندوق، کارمند پشت دخل، مسئول پذیرش
گزارش0 | 1
pay cut١٩:٢٢ - ١٤٠٠/٠٤/١٧کاهش دستمزد، کم کردن حقوق
گزارش9 | 1
shabbily٠٠:٥١ - ١٤٠٠/٠٤/١٧ژنده، کهنه، نامرغوب
گزارش0 | 1
let alone٢١:٥٩ - ١٤٠٠/٠٤/١٦از آن بدتر، بدتر از همه، حالا بماند، فلان چیز پیشکش
گزارش2 | 1
specs of١٩:٣٧ - ١٤٠٠/٠٤/١٦بخش های، ذراتِ، تکه های
گزارش2 | 0
spec١٩:٣٧ - ١٤٠٠/٠٤/١٦ذره، تکه، بخش کوچک
گزارش7 | 0
specs١٩:٣٧ - ١٤٠٠/٠٤/١٦ذرات، تکه های کوچک
گزارش5 | 0
absentmindedly١٩:٣٦ - ١٤٠٠/٠٤/١٦بدون توجه به اطراف، بدون اینکه بداند چه کار دارد می کند، بدون اینکه حواسش به خود/کارِ خود/دیگران باشد
گزارش12 | 0
drag١٩:٣٣ - ١٤٠٠/٠٤/١٦پُک زدن، کشیدن دود به داخل ریه
گزارش5 | 1