
English translator, interpreter and teacher
خیانتکار - خون در آب :Translator of the books
Over ninety percent of the words I wrote here in this online dictionary are the ones nobody had mentioned before. I' m not here to repeat what already exists in Abadis for I' m not interested in imitating or doing something repeatedly. The only reason I work here is; my countrymen could be able to use my new suggestions
Stay classy my fellow Persians
reflect off١٨:١٢ - ١٤٠٠/٠٦/١٠بازتاب دادن، بازتاب خوردن، وقتی نور به جسمی می خورد که توان عبور از آن را ندارد، و در نتیجه مسیرش تغییر می کند
گزارش16 | 0
SAG١٨:٠١ - ١٤٠٠/٠٦/١٠پایین آمدن، کاهش یافتن
گزارش12 | 0
slump١٩:٣٩ - ١٤٠٠/٠٦/٠٨خمیده نشستن
گزارش14 | 1
dressed to the nines١٩:٢٣ - ١٤٠٠/٠٦/٠٨شیک و پیک کردن ( برای بانوان استفاده می شود بنابراین بهتر است معادل تیپ زدن که عمدتا برای مردهاست، اینجا به کار نرود )
گزارش9 | 0
overzealous١٨:٠٩ - ١٤٠٠/٠٦/٠٨ذوق بیش از حد، تعصب افراطی، چاپلوسی و حمایت بیش از اندازه، شوق زیاد
گزارش21 | 0
sagging١٧:٢٧ - ١٤٠٠/٠٦/٠٨تنزل یافته، کم شده، پایین آمده
گزارش12 | 1
take hold١٧:٠٢ - ١٤٠٠/٠٦/٠٨آغاز شدن، شروع شدن
گزارش12 | 0
crackly١٦:٥١ - ١٤٠٠/٠٦/٠٧با صدای خش خش
گزارش12 | 0
seal someone١٦:٣١ - ١٤٠٠/٠٦/٠٧فاتحه ی کسی را خواندن، کسی را گرفتار کردن
گزارش14 | 1
thudding١٦:١٤ - ١٤٠٠/٠٦/٠٧مهیب، کوبنده، سخت، سنگین
گزارش12 | 1
naught١١:٤٩ - ١٤٠٠/٠٦/٠٧بی نتیجه
گزارش5 | 1
spare١١:٤٧ - ١٤٠٠/٠٦/٠٧امان دادن، در امان ماندن
گزارش14 | 1
renounce١٩:٠٦ - ١٤٠٠/٠٦/٠٦زیرپا گذاشتن
گزارش5 | 1
vile١٨:٢٩ - ١٤٠٠/٠٦/٠٦نفرت انگیز
گزارش7 | 0
trickledown١٥:٤٢ - ١٤٠٠/٠٦/٠٦سرازیر شدن، پایین آمدن
گزارش7 | 1
saw stars١٥:٢٧ - ١٤٠٠/٠٦/٠٦برق از کله پریدن، برق از سر پریدن
گزارش2 | 0
get off light١٤:٢٩ - ١٤٠٠/٠٦/٠٦فرار کردن از محاکمه/مجازات، قسر در رفتن
گزارش2 | 0
on this account١٩:٣٥ - ١٤٠٠/٠٦/٠٥درنتیجه، بنابراین، با این حساب، بر این اساس، بر طبق این، در پی آن، در اثر آن
گزارش5 | 0
mill about١٨:٥٨ - ١٤٠٠/٠٦/٠٥بی هدف پرسه زدن، ول گشتن، این طرف و ان طرف رفتن، این ور و آن ور کردن
گزارش16 | 1
wrest١٧:١٣ - ١٤٠٠/٠٦/٠٥برداشتن از جایی، بلند کردن از جایی، بردن از جایی
گزارش7 | 1
seditious١٦:٥٩ - ١٤٠٠/٠٦/٠٥اغوا کننده
گزارش14 | 1
plainly١٦:١٥ - ١٤٠٠/٠٦/٠٥به وضوح
گزارش23 | 0
get ahead of oneself١٥:٢٥ - ١٤٠٠/٠٦/٠٥بی گدار به آب زدن، به آب نرسیده کفش ها را درآوردن، پیش داوری کردن، عجله کردن
گزارش41 | 1
pastor١٩:٥٤ - ١٤٠٠/٠٦/٠٤راهب
گزارش2 | 1
mere١٣:٤٤ - ١٤٠٠/٠٦/٠٤ساده، ساده لوح
گزارش14 | 1
ill lit١٤:٣٠ - ١٤٠٠/٠٦/٠٣کم نور
گزارش5 | 1
floridness١٤:٢٧ - ١٤٠٠/٠٦/٠٣ویژگی، شکل و شمایل، حالت
گزارش2 | 0
real coffee١٤:١٥ - ١٤٠٠/٠٦/٠٣قهوه ای که از آسیاب کردن دانه های قهوه به دست آید. نه قهوه ی آماده و پودری یا موادی جایگزین و شبیه به آن
گزارش7 | 0
deserted٢٢:٠٦ - ١٤٠٠/٠٦/٠٢خالی
گزارش16 | 0
unyielding١٧:١٥ - ١٤٠٠/٠٦/٠٢تسلیم ناپذیر
گزارش16 | 1
somewhat١٤:٤٦ - ١٤٠٠/٠٦/٠٢به نوعی، در نوع خودش
گزارش14 | 0
part of me٠٠:٥١ - ١٤٠٠/٠٥/٣٠مطمئن نبودن، دو دل بودن، یک دل می گوید، حسی به من می گفت
گزارش5 | 1
spread٠١:١١ - ١٤٠٠/٠٥/٢٩روتختی
گزارش7 | 1
skulk٢١:٣٠ - ١٤٠٠/٠٥/٢٨توجه نکردن، حرف نزدن در باره ی چیزی، زیرسیبیلی رد کردن، از کنار چیزی گذشتن، موضوعی را نادیده گرفتن
گزارش2 | 1
shudder٠٠:٠٨ - ١٤٠٠/٠٥/٢٨ترسیدن، از ترس لرزیدن
گزارش12 | 1
flatter٢٠:٤١ - ١٤٠٠/٠٥/١٨نوشابه باز کردن، هندونه زیر بغل کسی گذاشتن
گزارش34 | 0
good manners٢٠:٣٦ - ١٤٠٠/٠٥/١٨ادب داشتن، نزاکت داشتن، خوش رفتار بودن
گزارش23 | 0
raw skin١٦:٢١ - ١٤٠٠/٠٥/١٤پوست خراش خورده، پوست صورتی رنگ لایه ی زیرین که در اثر خراش خوردگی نمایان شده
گزارش5 | 1
florid١٣:٠٥ - ١٤٠٠/٠٥/١٤خاص، ویژه
گزارش16 | 1