
English translator, interpreter and teacher
Over ninety percent of the words I wrote here in this online dictionary are the ones nobody had mentioned before. I' m not here to repeat what already exists in Abadis for I' m not interested in imitating or doing something repeatedly. The only reason I work here is; my countrymen could be able to use my new suggestions
Stay classy my fellow Persians
coal burner٢١:٠٢ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦زغال سوز، در واقع زغال سنگ سوز. دستگاهی شبیه به خاری که در آن زغال سنگ می ریختند و گرما می گرفتند
گزارش2 | 1
without force٢٠:٣٨ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦بی اهمیت، غیرضروری، غیرواجب، نا مهم
گزارش2 | 1
hammered٢٠:٢٦ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦آراسته، مزین، زینت داده شده، پاتیل و مست، لول، چکش کاری شده
گزارش2 | 0
helping٢٠:١٩ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦مقدار، بخش ( در رابطه باغذا و نوشیدنی )
گزارش9 | 0
lower١٨:٥٦ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦در مورد انسان، خود را کوچک کردن، خود را خوار و حقیر کردن، فرو بُردن، غرق کردن
گزارش14 | 1
pace around١٨:٣٦ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦گشت زدن، دور چیزی گشتن، قدم زدن، اطراف چیزی/درون جایی گام برداشتن و چرخیدن
گزارش5 | 0
take up١٨:٠٨ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦خواستن، درخواست کردن، تشویق کردن، خواستار شدن
گزارش5 | 0
resistance١٨:٠٠ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦مبارزه، ضدیت ورزیدن
گزارش9 | 0
impugn١٧:٥٥ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦به چالش کشیدن
گزارش5 | 1
stupor١٧:٥٣ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦حماقت، بی خیالی، باری به هرجهتی
گزارش0 | 1
border into٠٨:٥٣ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦احاطه کردن، دور چیزی را گرفتن
گزارش5 | 0
frame٠٨:٥٣ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦احاطه کردن، دور چیزی را گرفتن
گزارش5 | 0
snap at٠٨:١٧ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦فرا گرفتن، مستولی شدن، غالب شدن
گزارش7 | 0
bring into focus٠٧:٣٠ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦ملموس کردن، قابل لمس کردن، قابل دیدن ساختن، نمایان کردن، مورد توجه قرار دادن
گزارش2 | 0
come by٠٦:٤٤ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦تهیه کردن، جفت و جور کردن، ردیف کردن
گزارش5 | 0
kandinsky٠٦:٣٣ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦واسیلی کاندینسکی، نقاش روس
گزارش2 | 0
flip over٠٦:٣٠ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦پشت و رو کردن
گزارش12 | 0
battered٠٢:١٧ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦به درد نخور
گزارش5 | 1
cavern٠٢:١٢ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦اتاقی بزرگ و بی سرو ته، اتاقِ لخت و بدون وسیله
گزارش0 | 1
plunge into٠٢:١١ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦قرارگرفتن درونِ چیزی
گزارش2 | 0
paint٠١:٤٤ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦نقاشی، بیشتر از مفهوم رنگ و رنگ شناسی، در مفهوم رنگ زدن و رنگ آمیزی و نقاشی به کار می رود
گزارش5 | 1
sweep٠١:٣٣ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦سریع حرکت کردن، درحرکت سریع رفتن
گزارش12 | 0
brush past٠١:٣٠ - ١٤٠٠/٠٤/٢٦مالیده شدن به کسی یا چیزی
گزارش5 | 0
immersing٢٢:١٢ - ١٤٠٠/٠٤/٢٤غرق کاری شدن، فرو رفتن در چیزی، شدیدا دست به کار شدن
گزارش7 | 0
resolve٢١:٢٦ - ١٤٠٠/٠٤/٢٤عزم، خواست، اراده
گزارش28 | 0
cement٢١:٢٦ - ١٤٠٠/٠٤/٢٤جزم کردن
گزارش5 | 0
marinate١٨:٠٤ - ١٤٠٠/٠٤/٢٤یه روش جدید هم هست برای افرادی که احساس با کلاسی می کنن، یکی از واژه هایی که روش قفلی زدن همینه. مرینیت.
گزارش18 | 2
hope٠٥:٤٤ - ١٤٠٠/٠٤/٢٤دنبال چیزی بودن
گزارش9 | 1
eternal٠٥:٤٢ - ١٤٠٠/٠٤/٢٤عمیق، شدید، بسیار، زیاد
گزارش7 | 0
lamenting٠٣:٣٣ - ١٤٠٠/٠٤/٢٤تأسف، سوگواری، ناراحتی
گزارش12 | 0
fostering٠٣:٣٠ - ١٤٠٠/٠٤/٢٤ایجاد، ترویج
گزارش21 | 0
chase away٠٣:١٨ - ١٤٠٠/٠٤/٢٤دنبال کردن، مجبور به فرار کردن
گزارش18 | 0
wriggle٠٢:٥٥ - ١٤٠٠/٠٤/٢٤تکان خوردن، جابجا شدن، بالا و پایین رفتن
گزارش7 | 0
more than٢١:٥٥ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣بیش از حد
گزارش12 | 1
admission٢١:٥٤ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣پذیرفتن، اقرار ، تایید، رضایت، تحسین، قبول مسئولیت
گزارش9 | 0
dissolve٢١:٢٦ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣محو شدن، گُم شدن از دیدگان
گزارش14 | 0
win over٢١:٢٢ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣اعتماد کسی را جلب کردن
گزارش7 | 0
leery٠٦:٠١ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣جناب نوروزی زبان شیرینِ پارسی به قدری پویا و زایاست که هیچ واژه ای تو دنیا وجود نداره که نشه براش تو فارسی معادل ساخت، این همه معادلی که بالا ذکر شده ...
گزارش179 | 1
unremarkable٠٥:٥٢ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣عادی، معمولی، نه چندان خوب، خسته کننده
گزارش7 | 0
bland٠٥:٥٠ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣بی احساس، خسته کننده، بی روح، عادی، معمولی، ساده، مات، بی حالت
گزارش9 | 0
bite into٠٥:٣١ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣با دندان گاز گرفتن، با دندان فشار دادن/قطع کردن، مقدار چیزی را کم کردن/شدن به خصوص درمورد پول یا تورم و . . . ، انتقاد شدید کردن، با سرزنش و ملامت و ...
گزارش12 | 1
cold٠٣:٣٤ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣بی رمق، ضعیف، بی مهر
گزارش12 | 1
bitter٠٠:٥٥ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣سرد، سوزناک، سوز، تند و تیز
گزارش12 | 1
sparring٠٠:٤١ - ١٤٠٠/٠٤/٢٣بحث، گفتگو
گزارش7 | 1
flap١٩:١٤ - ١٤٠٠/٠٤/٢٢جیب نما ( خیاطی )
گزارش12 | 1
absentminded١٦:٤٧ - ١٤٠٠/٠٤/٢٢کسی که برای جلوگیری از فکر کردن درباره ی موضوعی خاص، فکرش را با چیز دیگری مشغول می کند، رویا پرداز، خیال پرداز
گزارش9 | 0
wander off٠١:٤٧ - ١٤٠٠/٠٤/٢٢هنگام صحبت از موضوعی به موضوع دیگر پریدن، رشته ی کلام از دست در رفتن، رشته ی کلام را گم کردن، از موضوع منحرف شدن
گزارش12 | 0