میلاد علی پور

میلاد علی پور English translator, interpreter and teacher
خیانتکار - خون در آب :Translator of the books

Over ninety percent of the words I wrote here in this online dictionary are the ones nobody had mentioned before. I' m not here to repeat what already exists in Abadis for I' m not interested in imitating or doing something repeatedly. The only reason I work here is; my countrymen could be able to use my new suggestions

Stay classy my fellow Persians

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده



trivialities٢١:٤٢ - ١٤٠٠/٠٦/٢٠مسائل و موضوعات بی اهمیت، چرت و پرتگزارش
0 | 0
austere١٨:٥١ - ١٤٠٠/٠٦/٢٠خشک و خالیگزارش
7 | 1
lumber١٨:٤٧ - ١٤٠٠/٠٦/٢٠به آرامی راه رفتن، به آرامی و سنگینی حرکت کردن، همچون حرکت کامیونگزارش
14 | 0
leaf trough١٨:٢٢ - ١٤٠٠/٠٦/٢٠املای این فعل به صورتِ leaf through است و کلمه ی through در این مدخل اشتباه ثبت شده.گزارش
0 | 0
hut١٢:٤٨ - ١٤٠٠/٠٦/٢٠اتاقک، کابینگزارش
9 | 1
roil٠٠:٢٢ - ١٤٠٠/٠٦/٢٠به هم زدن، ( معده و شکم )گزارش
2 | 0
remnants٢٣:٥٧ - ١٤٠٠/٠٦/١٩باقیمانده، مابقی، ته ماندهگزارش
30 | 0
strategies٢٣:٢٩ - ١٤٠٠/٠٦/١٩اندیشه هاگزارش
0 | 1
offhandedly٢٣:٣٧ - ١٤٠٠/٠٦/١٩بدون فکر کردن، بدون اینکه فکر کند، بی هوا چیزی پراندنگزارش
2 | 0
strategy٢٣:٢٩ - ١٤٠٠/٠٦/١٩اندیشه، روش، ایدهگزارش
9 | 1
poles١٩:٤٠ - ١٤٠٠/٠٦/١٩لهستانی ها، فرهنگ و مردم لهستان، مردم لهستانی تبارگزارش
7 | 1
pole١٩:٤٠ - ١٤٠٠/٠٦/١٩لهستانی تبارگزارش
14 | 1
by my wits١٨:٠٨ - ١٤٠٠/٠٦/١٩با عقل و درایت، با تدبیر و شعور، بافکر و حساب شدهگزارش
2 | 0
put two and two together١٧:٥٦ - ١٤٠٠/٠٦/١٩خودت تا تهش را برو، می تونی حدس بزنی چی می شه، خودت می تونی بفهمی، درست حدس زدن، با حدس به موضوعی پی بردن، نتیجه ی درست را از گمان گرفتنگزارش
14 | 1
drafty١٦:٤٠ - ١٤٠٠/٠٦/١٩سردگزارش
18 | 0
commandeer١٦:٢٩ - ١٤٠٠/٠٦/١٩استفاده کردن از چیزی ( ساختمان یا وسیله نقلیه ) که متعلق به فرد دیگری استگزارش
9 | 0
desperate for١٤:٣٣ - ١٤٠٠/٠٦/١٩تو کف چیزی بودن، دربه در دنبال چیزی بودن، هوس کسی/چیزی را داشتنگزارش
21 | 0
leveled١٤:٢٦ - ١٤٠٠/٠٦/١٩تخریب شده، با خاک یکسان شده، سراسر نابود شدهگزارش
12 | 0
rimmed٠٠:٤٠ - ١٤٠٠/٠٦/١٩پُر از، مملو ازگزارش
7 | 0
rim٠٠:٣٩ - ١٤٠٠/٠٦/١٩پُرگزارش
2 | 1
furtive٢٣:٠٦ - ١٤٠٠/٠٦/١٨مراقب، گوش به زنگگزارش
5 | 0
furtively٢٣:٠٥ - ١٤٠٠/٠٦/١٨دزدکیگزارش
2 | 1
compatible with١٧:٥٦ - ١٤٠٠/٠٦/١٨سازگار با، مطابق با، همخوان باگزارش
7 | 0
temper٠٠:١٣ - ١٤٠٠/٠٦/١٧متوقف کرد�، جلوی چیزی را گرفتنگزارش
16 | 1
foremost١٨:٠٠ - ١٤٠٠/٠٦/١٦اولویتگزارش
5 | 1
in the span of١٧:٢٣ - ١٤٠٠/٠٦/١٦مدتِ، درطولِ، در مدتِگزارش
9 | 0
sweet pie١٦:١٧ - ١٤٠٠/٠٦/١٦عزیزِ دل، عشق، جیگرطلا، نفس، عنوانی برای اشاره به فردی که خیلی مورد علاقه تان استگزارش
18 | 0
balloon٢٣:٢٧ - ١٤٠٠/٠٦/١٥بالا رفتن، افزایش یافتن، زیاد شدن، گسترش یافتن، به سرعت بالا رفتنگزارش
32 | 0
falter٢٣:٠٣ - ١٤٠٠/٠٦/١٥دچار اختلال شدنگزارش
16 | 1
give away٢٢:٥٧ - ١٤٠٠/٠٦/١٥لو دادنگزارش
7 | 1
meant for٢٢:٣١ - ١٤٠٠/٠٦/١٥مناسب یا جوابگوی چیزی بودنگزارش
18 | 0
strike out١٣:١٣ - ١٤٠٠/٠٦/١٥در مسیری حرکت کردنگزارش
25 | 0
sense of humor١٩:٣٦ - ١٤٠٠/٠٦/١٤نمک ریختن، نمکدون شدنگزارش
21 | 1
scoot over١٩:٢٤ - ١٤٠٠/٠٦/١٤تکان دادن، جابجا کردن ( در این کاربُرد، یک نام یا ضمیر میان دو واژه می آید )گزارش
9 | 1
in store١٩:١٧ - ١٤٠٠/٠٦/١٤در نظرگزارش
25 | 0
medical practice١٨:٥٠ - ١٤٠٠/٠٦/١٤اقدامات پزشکی، خدمات پزشکی، کارها و امورات درمانیگزارش
37 | 0
burst through٢١:١١ - ١٤٠٠/٠٦/١٣بیرون زدن، نفوذ کردنگزارش
16 | 0
break٢٠:٥٤ - ١٤٠٠/٠٦/١٣طلوع خورشید، شفق، بیرون آمدن خورشید، لحظه ی صبح که خورشید بیرون می آیدگزارش
18 | 1
snake١٨:٤٠ - ١٤٠٠/٠٦/١٣پیچ خوردن، پیچ و تاب دادن، پیچ و خم داشتن، پیچانده شدنگزارش
9 | 1
flicker١٨:٣٣ - ١٤٠٠/٠٦/١٣درمورد حرکت چشمها، جابجایی سریع، تکان خوردن سریع درمورد نور و چراغ و آتش و شمع، سو سو زدن، نور غیرثابت داشتنگزارش
44 | 1
sinking heart١٨:٢٤ - ١٤٠٠/٠٦/١٣با دلی پر از غم، با دلی غمگین، با دلی اندوهناک، با ناراحتیِ شدیدگزارش
5 | 1
bring down١٨:١٦ - ١٤٠٠/٠٦/١٣سرنگونی، براندازیگزارش
14 | 0
lay ahead١٨:١٣ - ١٤٠٠/٠٦/١٣در انتظار کسی/چیزی بودنگزارش
14 | 0
all the more١٧:٥٨ - ١٤٠٠/٠٦/١٣که از قبل هم بیشترگزارش
7 | 0
overwhelmed١٥:٤٢ - ١٤٠٠/٠٦/١٣این عبارت اسم مفعول است بزرگواران، بنابراین هریک از مصدرهایی که اینجا به اشتباه نوشته شده، می بایست برای فعل این اسم نوشته شوندیعنی برای overwhelm . ... گزارش
67 | 1
deepen١٣:٤٧ - ١٤٠٠/٠٦/١١شدید شدن، شدت گرفتنگزارش
12 | 0
spritely١٣:٣٦ - ١٤٠٠/٠٦/١١سرزنده، چابک، با روح، با نشاطگزارش
9 | 0
staging ground١٣:٣١ - ١٤٠٠/٠٦/١١آوردگاهگزارش
7 | 0
restrain١٣:١٨ - ١٤٠٠/٠٦/١١گرفتن، نگه داشتنگزارش
9 | 0
focal point١٩:٣٧ - ١٤٠٠/٠٦/١٠مرکز ثقلگزارش
5 | 0

فهرست جمله های ترجمه شده