
English translator, interpreter and teacher
خیانتکار : Translator of the book
Over ninety percent of the words I wrote here in this online dictionary are the ones nobody had mentioned before. I' m not here to repeat what already exists in Abadis for I' m not interested in imitating or doing something repeatedly. The only reason I work here is; my countrymen could be able to use my new suggestions
Stay classy my fellow Persians
get off light١٤:٢٩ - ١٤٠٠/٠٦/٠٦فرار کردن از محاکمه/مجازات، قسر در رفتن
گزارش2 | 0
on this account١٩:٣٥ - ١٤٠٠/٠٦/٠٥درنتیجه، بنابراین، با این حساب، بر این اساس، بر طبق این، در پی آن، در اثر آن
گزارش5 | 0
mill about١٨:٥٨ - ١٤٠٠/٠٦/٠٥بی هدف پرسه زدن، ول گشتن، این طرف و ان طرف رفتن، این ور و آن ور کردن
گزارش14 | 1
wrest١٧:١٣ - ١٤٠٠/٠٦/٠٥برداشتن از جایی، بلند کردن از جایی، بردن از جایی
گزارش5 | 0
seditious١٦:٥٩ - ١٤٠٠/٠٦/٠٥اغوا کننده
گزارش14 | 1
plainly١٦:١٥ - ١٤٠٠/٠٦/٠٥به وضوح
گزارش16 | 0
get ahead of oneself١٥:٢٥ - ١٤٠٠/٠٦/٠٥بی گدار به آب زدن، به آب نرسیده کفش ها را درآوردن، پیش داوری کردن، عجله کردن
گزارش37 | 1
pastor١٩:٥٤ - ١٤٠٠/٠٦/٠٤راهب
گزارش2 | 1
mere١٣:٤٤ - ١٤٠٠/٠٦/٠٤ساده، ساده لوح
گزارش12 | 1
ill lit١٤:٣٠ - ١٤٠٠/٠٦/٠٣کم نور
گزارش2 | 1
floridness١٤:٢٧ - ١٤٠٠/٠٦/٠٣ویژگی، شکل و شمایل، حالت
گزارش2 | 0
real coffee١٤:١٥ - ١٤٠٠/٠٦/٠٣قهوه ای که از آسیاب کردن دانه های قهوه به دست آید. نه قهوه ی آماده و پودری یا موادی جایگزین و شبیه به آن
گزارش7 | 0
deserted٢٢:٠٦ - ١٤٠٠/٠٦/٠٢خالی
گزارش14 | 0
unyielding١٧:١٥ - ١٤٠٠/٠٦/٠٢تسلیم ناپذیر
گزارش14 | 1
somewhat١٤:٤٦ - ١٤٠٠/٠٦/٠٢به نوعی، در نوع خودش
گزارش14 | 0
part of me٠٠:٥١ - ١٤٠٠/٠٥/٣٠مطمئن نبودن، دو دل بودن، یک دل می گوید، حسی به من می گفت
گزارش2 | 1
spread٠١:١١ - ١٤٠٠/٠٥/٢٩روتختی
گزارش7 | 1
skulk٢١:٣٠ - ١٤٠٠/٠٥/٢٨توجه نکردن، حرف نزدن در باره ی چیزی، زیرسیبیلی رد کردن، از کنار چیزی گذشتن، موضوعی را نادیده گرفتن
گزارش2 | 1
shudder٠٠:٠٨ - ١٤٠٠/٠٥/٢٨ترسیدن، از ترس لرزیدن
گزارش12 | 1
flatter٢٠:٤١ - ١٤٠٠/٠٥/١٨نوشابه باز کردن، هندونه زیر بغل کسی گذاشتن
گزارش34 | 0
good manners٢٠:٣٦ - ١٤٠٠/٠٥/١٨ادب داشتن، نزاکت داشتن، خوش رفتار بودن
گزارش16 | 0
raw skin١٦:٢١ - ١٤٠٠/٠٥/١٤پوست خراش خورده، پوست صورتی رنگ لایه ی زیرین که در اثر خراش خوردگی نمایان شده
گزارش5 | 1
florid١٣:٠٥ - ١٤٠٠/٠٥/١٤خاص، ویژه
گزارش16 | 1
dawn upon٢٣:٤٤ - ١٤٠٠/٠٥/١١به ذهن خطور کردن، متوجه شدن، پی بردن، دریافتن، روشن شدن
گزارش2 | 0
plumlike٢٢:١٥ - ١٤٠٠/٠٥/١١شبیه آلو، آلوشکل
گزارش5 | 1
of no use٢٠:٤١ - ١٤٠٠/٠٥/١١به کار نیامدن
گزارش5 | 1
fitful١٨:٥٥ - ١٤٠٠/٠٥/١١سخت، پرتنش
گزارش5 | 0
blotted out١٨:٤٩ - ١٤٠٠/٠٥/١١بسته شده، کور شده، پوشانده شده
گزارش2 | 0
blot out١٨:٤٨ - ١٤٠٠/٠٥/١١جلوی چیزی را گرفتن، جلوی چیزی را بستن
گزارش14 | 0
stupefied١٨:٤٥ - ١٤٠٠/٠٥/١١متحیر، سردرگم
گزارش5 | 0
scrutinizing١٧:٥٨ - ١٤٠٠/٠٥/١١موشکافی، بررسی دقیق، زیرو رو کردن
گزارش14 | 0
senselessly١٧:٤٠ - ١٤٠٠/٠٥/١١بی دلیل، بی خود و بی جهت
گزارش7 | 0
bubble١٧:٢٩ - ١٤٠٠/٠٥/١١ادامه داشتن، موج زدن
گزارش5 | 0
gallery١٤:٠٩ - ١٤٠٠/٠٥/١١سالن
گزارش2 | 0
patio١٣:٣٨ - ١٤٠٠/٠٥/١١دهلیز
گزارش5 | 1
borne١٢:٤٥ - ١٤٠٠/٠٥/١١حاصل، محصول، به دست آمده، دستاورد
گزارش9 | 0
scrubbing١١:٤٢ - ١٤٠٠/٠٥/١١ساییدن، پاک کردن، تمیز کردن
گزارش14 | 0
scrubwoman١١:٢٩ - ١٤٠٠/٠٥/١١زن مستخدم، زن پیش خدمت، زن سرایدار، زن نظافت چی
گزارش0 | 1
drift in١١:١٤ - ١٤٠٠/٠٥/١١درجایی پخش شدن، در جایی پیچیدن
گزارش23 | 0