میثم نبی پور - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bleeding: کوفتی، لعنتی توجه:اصطلاح عامیانه، ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fit of rage: طغیان خشم

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

persist: And rumors persist that Monarch may ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prospect: prospect for گزینه مناسب برای یک شغ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wasp: آقای مجید دوست عزیز که نوشتید "زنبو ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blatantly obvious: کاملا واضح، باوقاحت اشکار ( در موار ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay off staff: تعدیل نیرو کردن the act of dismissi ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

financial accounting: حسابداری مالی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel down: unhappy or sad DEPRESSED, DEJECTED ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ostentatious: ظاهرنما، زرق و برق دار، پر جلوه exc ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take the offensive: همچنین go on the offensive اقدام به ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beauty contest: همچنین Beauty pageant که معمولا در ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shake on it: دست دادن و به توافق رسیدن، دست دادن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tread: Tread carefully/warily/cautiously/g ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

storm out: فقط به معنی ترک کردن مکانی با عصبان ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fragile: زودرنج

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stage: این واژ ه در معنی "برگزاری/برپا کرد ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

commodity: کالا یا ماده خام قابل خرید و فروش ( ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go past: If time elapses, it goes past در ای ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do a degree: do/take a degree in something گذران ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cast light on: پرده برداشتن از یک حقیقت، ماجرا، ات ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shithole: آشغال دونی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

first floor: North American: the ground floor of ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diatribe: از نظر اینجانب در زبان عامیانه و خو ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

receding hairline: به تدریج کم شدن و عقب رفتن ( خط ) م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lobotomy: معنی: نوعی جراحی مغز که در گذشته بر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pledge of allegiance: سوگند وفاداری به پرچم آمریکا که معم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run dry: ( چشمه /رودخانه ) خشک شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gasp: نفس شبیه آه کشیدن بخاطر تعجب و نگرا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

full of it: الکی حرف زدن، چرت و پرت گفتن، اغراق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in record numbers: بیش از هر زمانی بیشترین حد تاکنون د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

affix: to attach or fasten ضمیمه کردن، پیو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

publicist: مسئول تبلیغات ( برای یک شخص، کالا و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oblitrate: خانوم شیدا و آقای Ali t، واژه صحیح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

talk show: گفتگوی تلویزیونی با چهره های مشهور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

find it hard: I find it hard سختمه برام سخته to f ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

muffle: شدت، وضوح و یا شفافیت چیزی را کم کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spate: موجی از حجمی از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fly apart: ناگهان و به شدت به تکه های کوچک تبد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand by: نظامی: آماده باش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fragmentation grenade: نارنجک دستی hand grenade

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mess with sb: سر به سر کسی گذاشتن لانگمن: to dec ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on board: هنگامی که کاپیتان در هنگام صحبت با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

miserable: بسیار غمگین/نگران/ناراحت very/extr ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gnawing: دیکشنری هزاره: ( اضطراب، درد و . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cavalry: گروه نجات و یا نیروی پشتیبانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cavalry: گروه نجات و یا نیروی پشتیبانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dash out: آریان پور: ( ناگهان و به سرعت ) حرک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fold: گروه/دسته/افراد/اجتماع دارای هدف و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

show one's hand: نقشه یا برنامه خود را افشا کردن/آشک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upset the apple cart: idiom, informal آرایان پور: کارها ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upset the apple cart: idiom, informal آرایان پور: کارها ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیر رس: late - ripening

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

در نظر گرفتن: Take ( something ) Into Considerati ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shelf life: قابلیت نگهداری مدت زمان نگهداری و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

side dishes: همان "مخلفات" خودمان مثل سبزی سالاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

choke point: تنگراه یا گلوگاه استراتژیک وبستر: ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

security: حراست Does campus security know yo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assemble: گاهی به معنی "تشکیل دادن" به مثال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defect: عارضه نارسایی heart defect = عارض ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

denounce: denounce to بر اساس دیکشنری هزاره: ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concrete evidence: مدرک مستدل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm flattered: گاهی ممکن است معنی "خوشم اومد" یا " ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vocabulary: دامنه ی لغات دامنه ی واژگان در زبا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trustworthiness: بر اساس فرهنگ هزاره: اعتبار قابلیت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

at capacity: با حداکثر ظرفیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strictly: I'm here in a strictly journalistic ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

harvest festival: جشنواره برداشت محصول

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

denature: بی اثر کردن with an absorbing agen ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emerging: تازه تاسیس نوظهور نوپا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

toothless: بر اساس فرهنگ هزاره: ( قانون ) فاق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thanks a million: بی نهایت ممنونم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

how thoughtful of you: بر اساس فرهنگ هزاره: خیلی لطف کردید ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put another way: به طرز دیگری بیان کردن طور دیگری گف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come again: چی گفتی؟ دوباره بگو ( یید ) ، دوبار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come down: کم کردن قیمت، پایین آوردن قیمت to a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meet in the middle: همچنین meet halfway به معنی: to com ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

first floor: North American: the ground floor of ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breakdown: breakdown truck معادل a tow truck و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breakdown truck: معادل a tow truck و به معنی کامیون ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feelgood: حال خوب کن مثال: Let's go see a fee ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take the offensive: همچنین go on the offensive اقدام به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run: I have to run باید بروم، باید عجله ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nickname: Nickname دقت کنید که این کلمه سرهم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

available: آقای وحید به معنای "در دسترس" هست. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

great: گاهی به معنی بلند A great wailing ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

golden oldie: ( بخصوص آهنگ ) همان "زیرخاکی" خودما ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rehabilitate: در مورد زندانیان: باز پروری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

efl: مخفف: English as a Foreign Language ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overgenerous: سخاوتمند، بسیار دست و دل باز، بسیار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resist the urge: در برابر فشار/اصرار مقاومت کردن خود ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to know: to learn, to discover ( a new fact ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grave situation: موقعیت بسیار خطرناک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

better luck next time: با سلام. در اینجا luck لزوما به معن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prix fixe: همچنین set lunch به معنی یک خوراک ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cash on delivery: پرداخت در محل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

draw lots: همچنین draw straws یا cast lots

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mc: مخفف: Master of Ceremonies هم معنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

feather one's nest: از نظر اینجانب دو معادل در زبان فار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feather one's nest: از نظر اینجانب دو معادل در زبان فار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fan out: ( معمولا در مورد گروه جست و جو ) از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

salvation army: the Salvation Army ( UK informal th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sundae: دسر بستنی با مغز، میوه و شکلات تلف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bigot: افراطی و متعصب فردی که اعتقادات و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

queen's english: - لهجه ی معیار و صحیح زبان انگلیسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cheer up: خوش باش خوش بگذرون شاد باش حال کن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

undershorts: اگر برای آقایان مد نظر باشد: unders ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

toll free: شماره تلفنی که اگر به آن تماس گرفته ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

floatplane: a US name for seaplane a seaplane s ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

petits pois: در انگلیسی بریتانیایی: نخود، نخود ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snow pea: توجه: به جای واژه snow pea، در انگل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

court martialed: محاکمه نظامی شدن ( در دادگاه نظامی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come to naught: به نتیجه نرسیدن به هیچ جایی نرسیدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

has no room: قابل قبول نبودن to be not acceptabl ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impossible person: شخص: غیر قابل تحمل غیر منطقی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take a degree: do/take a degree in something گذران ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come aboard: در مورد کشتی: وارد عرشه شدن، بر روی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pep pill: قرص/کپسول انرژی زا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

housebreaking: سرقت از منزل burglary

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

act on instinct: از روی غریزه عمل کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vocal folds: تارآوا در زبانشناسی مدرن به جای به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fetters: fetters of ( plural noun ) موانع و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flow of events: رشته حوادث

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

airborne disease: بیماری ای که از طریق هوا منتقل می ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

biassed: جانبدارانه، مغرضانه ( دارای جهت گیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swallow the bait: فریب خوردن رکب خوردن در تله گیر افت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

core curriculum: رجوع شود به: core subjects

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

baling: hay bailing بسته بندی کاه/علوفه

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obviously: وقتی که معلوم بود ناراحته چرا باهاش ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plain: ما از پنجره نمای کامل دریاچه را دار ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sightseeing: بهترین گشت و گذار یا با اتوبوس تور ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

merit: من می خواهم این شغل را بر اساس شایس ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nickname: رِد ( قرمز ) نام مستعارش را به خاطر ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

check in: صبر داشته باش تا دفتر یادداشت را بر ...

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

axis powers: دول محور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

guerilla: چریک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

throw down the gauntlet: کسی را به چالش کشیدن یا دعوت کردن ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outpunch: ( در بوکس ) محکمتر یا بهتر ضربه یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feeling no pain: feel ( ing ) no pain بر اساس فرهنگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

medic: ( در زبان آمرکایی ) بهیار ارتش بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

medic: ( در زبان آمرکایی ) بهیار ارتش بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

foreman: سایر معانی: سوپروایزر ناظر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

publicity stunt: 1. چیزی که توجه عموم را به خود جلب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hobson's choice: نداشتن هیچ حق انتخابی انتخاب اجباری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work oneself into a frenzy: - خود را خیلی عصبانی، ناراحت و . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trumpet: با داد و فریاد چیزی را گفتن با صدای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

handsomely: با شایستگی در حد خیلی خوب یا عالی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handbook: - کتاب اصول و مبانی - کلیات جامع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

caucus: حزب پارلمانی parliamentary party

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

masochist: - آزارطلب، مازوکیست - فردی که از ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crackdown: همچنین crackdown که به صورت عبارت c ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crib sheet: برگ تقلب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take down a peg: - حساب کار را دست کسی دادن - روی ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alumni: Alumni : جمع ( مرد یا زن ) فارغ ال ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

varsity: تیم اصلی مدرسه، دانشکده یا دانشگاه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to a head: - به شرایط/نقطه حاد رسیدن - دیکشنر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring to a head: - به شرایط/نقطه حاد رسیدن - دیکشنر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go up in smoke: یک عبارت غیر رسمی به معنی: بر باد ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep track of: keep track of sb/sth دیکشنری هزاره: ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lose track of: lose track of sb/sth دیکشنری هزاره: ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pyrrhic victory: - پیروزی بدتر از شکست - پیروزی همر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall prey to: fall prey to ( also be or become pr ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assertive: an assertive lawyer/attorney ( وک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

as luck would have it: - خوشبختانه، بدبختانه ( با توجه به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as luck would have it: - خوشبختانه، بدبختانه ( با توجه به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sobriety: sobriety test تست الکل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sobriety: sobriety test تست الکل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sally: sally out/forth راه افتادن، حرکت کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

element: the elements: آکسفرد: The weather, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extension cord: extension wire نیز گفته می شود که ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off the coast: در نزدیکی ساحل/سواحل در ( نزدیکی ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pending: در مورد اختراعات: در انتظار ثبت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

red letter day: به صورت red - letter day نیز نوشته ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

let sleeping dogs lie: دیکشنزی هزاره: پا روی دم مار نگذاشت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breathe a sigh of relief: همچنین: heave a sigh of relief نفس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

society for the prevention of cruelty to animals: انجمنِ حمایت از حیوانات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lunatic fringe: اقلیت تندرو بر اساس دیکشنری آکسفرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lunatic fringe: اقلیت تندرو بر اساس دیکشنری آکسفرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep a stiff upper lip: فرهنگ هزاره: خم به ابرو نیاوردن، ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have cold feet: have ( or get ) cold feet آریان پو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

holster: غلاف کردن اسلحه holster your weapo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

holster: غلاف کردن اسلحه holster your weapo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

once and for all: همچنین: once for all 1. دیکشنری هز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lobotomy: معنی: نوعی جراحی مغز که در گذشته بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

astrophysicist: متخصص اخترفیزیک متخصص فیزیک اختری/س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

astrophysicist: متخصص اخترفیزیک متخصص فیزیک اختری/س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

corona: اتمسفر خورشید نجوم: تاج خورشید Cam ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

MAN: manned: دارای سرنشین و یا خدمه man ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whisper: A slight trace a hint نشانه، اثر، ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kuiper belt: Oxford Dictionary: /kaɪpər bɛlt'/ A ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extinct: Webster: an extinct volcano = no lo ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

voluptuous: ( زن ) خوش قواره، پر و پاچه دار، تپ ...

١ سال پیش

مدال‌های میثم نبی پور