تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در مازندرانی ریکا: boy پِسِر: son کیجا: girl دِتِر: daughter

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

در اوستایی واژه jani ( جَنی ) به دو معنی زن ( a woman ) و زایانیدن ( to give birth ) وجود دارد ( فرهنگ واژه های اوستایی احسان بهرامی صفحه ۵۴۴ ) بناب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

در اوستایی واژه jani ( جَنی ) به دو معنی زن ( a woman ) و زایانیدن ( to give birth ) وجود دارد ( فرهنگ واژه های اوستایی احسان بهرامی صفحه ۵۴۴ ) بناب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

در فارسی آغوش: hug آغیدن: to hug واژه آغوش در فارسی میانه ( پهلوی ساسانی ) āgoš بوده است. پسوند "اوش" همانند "ایشن" و "اِش" کنش ساز است، بنابراین از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

سِریدن: تکیه دادن ( اوستایی: sri، نیا ایرانی: srai، سنسکریت: śray ) سِرین: تکیه گاه، باسن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

سِریدن: تکیه دادن ( اوستایی: sri، نیا ایرانی: srai، سنسکریت: śray ) سِرین: تکیه گاه، باسن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

دهیوپد در پهلوی که به دری دِهبُد می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

زاییدن در فارسی میانه zātan و zāhitan بوده فرهنگ پهلوی دکتر بهرام فره وشی صفحه ۲۷۶ زادن و زاییدن با زن، زیستن، زندگی و افزودن همریشه هستند و همینطور ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

در فارسی: لِرتیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

قاضی: کازی ( kādik در پارسی میانه ) قضاوت کردن: کازیدن پیرس: فرهنگ فارسی به پهلوی دکتر بهرام فره وشی دیمه ۳۸۹

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

قاضی: کازی ( kādik در پارسی میانه ) پیرس: فرهنگ فارسی به پهلوی دکتر بهرام فره وشی دیمه ۳۸۹

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

در فارسی: قهرمانانه ( قهرمان معرب کهرومان در فارسی میانه ) یَلانه یلیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

در فارسی: قهرمان ( معرب کهرومان در فارسی میانه ) یَل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

داوکام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

چو تیر انداختی در روی دشمن حذر کن کاندر" آماجش" نشستی ( سعدی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

ستیدن ( ستدن، ستادن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

اَفسیدن: عمل تقسیم، تقسیم در ریاضی ( از افس در اوستایی ) وِشکیدن: تقسیم کردن بین افراد ( از وشکیدن در پارسی میانه ) بهریدن: تسهیم کردن، بهره دادن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

اَفسیدن: عمل تقسیم، تقسیم در ریاضی ( از افس در اوستایی ) وِشکیدن: تقسیم کردن بین افراد ( از وشکیدن در پارسی میانه ) بهریدن: تسهیم کردن، بهره دادن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٨

اَفسیدن: عمل تقسیم، تقسیم در ریاضی ( از افس در اوستایی ) وِشکیدن: تقسیم کردن بین افراد ( از وشکیدن در پارسی میانه ) بهریدن: تسهیم کردن، بهره دادن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

در فارسی: ایرنگ فارسی میانه: ērang

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

یازیدن فاژیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پریشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

در فارسی: هیلیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در پارسی: هیلیدن که همریشه با هشتن و هلیدن است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کرته ( پارسی میانه: kartak )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پارسی میانه: kahuna, kahwan, kaxvan پیرس "فرهنگ فارسی به پهلوی دکتر بهرام فره وشی" زبان پارتی: ( kafwan ( old ) , kafwanift ( being old, old age پیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فارسی: کهن، کهنه پارسی میانه: kahuna, kahwan, kaxvan پیرس "فرهنگ فارسی به پهلوی دکتر بهرام فره وشی" زبان پارتی: ( kafwan ( old ) , kafwanift ( bein ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

پارسی میانه: kahuna, kahwan, kaxvan پیرس "فرهنگ فارسی به پهلوی دکتر بهرام فره وشی" زبان پارتی: ( kafwan ( old ) , kafwanift ( being old, old age پیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

این پیشوند هندو اروپایی است و با واژگان فارسی پار ( پارسال ) ، پری ( پری سال ) پیر، پارینه همریشه است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

فارسی وارون عربی که سامیه یک زبان هندو اروپاییه و واسه هر وام واژه ی عربی هم هاوند ( معادل ) داره. هفتاد درصد زبان انگلیسی از فرانسوی و لاتین و یونان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بیریدن بیر در فارسی: حافظه، از بر کردن، حفظ کردن بیر در کوردی: فکر، یاد بیدار: بیردار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بیریدن بیر در فارسی: حافظه، از بر کردن، حفظ کردن بیر در کوردی: فکر، یاد بیدار: بیردار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

ورتش لبز ( لپز ) به لفز مانند آب تابه به آفتابه و دبتر به دفتر است، که آب و دب با ریخت آپ و دپ هم به کار میرفته اند مانند لب و لپ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

واژه های عربی زیر ریشه اوستایی دارند: فکر: Ava Kara ذکر: Adhiri Kara نکر: Ni Kara بکر: Aipi Kara سکر: Os kara شکر: Asha Kara مکر: Aiwi Kara حکر: Akh ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بلعیدن فاریدن اوباریدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

فاریدن اوباریدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

در فارسی: فارش از کنش فاریدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

تکه پاره بخش گارس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

پزا بجای پیتزا، از کنش پختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

دار ریشه ایرانی و هندو اروپایی دارد فارسی: دار، درخت کوردی: دار، درەخت لری: دار مازندرانی: دار گیلکی: دار اردو: درخت سنسکریت: Taru انگلیسی: Tree روسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

کُهیدن در فارسی: سرفه کردن که که زدن، کهه زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کُهیدن در فارسی: سرفه کردن که که زدن، کهه زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پَزا، از کنش پختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Science علم ( عربی ) ویستا ( فارسی ) Knowledge دانش ( فارسی ) Information اطلاعات ( عربی ) ازدایش ( فارسی ) Announcement اطلاعیه ( عربی ) آگهش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

Science علم ( عربی ) ویستا ( فارسی ) Knowledge دانش ( فارسی ) Information اطلاعات ( عربی ) ازدایش ( فارسی ) Announcement اطلاعیه ( عربی ) آگهش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

Science علم ( عربی ) ویستا ( فارسی ) Knowledge دانش ( فارسی ) Information اطلاعات ( عربی ) ازدایش ( فارسی ) Announcement اطلاعیه ( عربی ) آگهش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٨

Science علم ( عربی ) ویستا ( فارسی ) Knowledge دانش ( فارسی ) Information اطلاعات ( عربی ) ازدایش ( فارسی ) Announcement اطلاعیه ( عربی ) آگهش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Science علم ( عربی ) ویستا ( فارسی ) Knowledge دانش ( فارسی ) Information اطلاعات ( عربی ) ازدایش ( فارسی ) Announcement اطلاعیه ( عربی ) آگهش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Date هنگامه ( فارسی ) History ویستار، ویستاره ( فارسی ) تاریخ ( عربی، برای هردو مفهوم به کار می رود. ممکن است برساخته از دیریک / دیروک در زبان های ...