پیشنهادهای Masoud Dobash (١٢٣)
عقل توو سرش نیست مغزش معیوبه
Generally speaking
مدت طولانی
باشه بابا، خب حالا ( به حالت دلخوری )
مترادف های but: Although However Nevertheless Still Though Yet
اگه حافظه م خوب یاری کنه
عاشق سفر بودن - یه جا بند نبودن
تا دیر وقت بیدار ماندن - شب زنده داری کردن
خیلی بهم خوش گذشت
نم پس نمیده - خیلی پنهان کاره
اصلا برام اهمیتی نداره
نوعی ماشین دو نفره کوچک
توی شک و تردید نباش - مردد نباش
اخم و تخم نکن - قیافه ناراحت به خودت نگیر
کم کاری نکن
دوستی خاله خرسه
کرم نریز - مسخره بازی در نیار
در علوم کامپیوتر یکی از تکنیک های ( الگوریتم های ) پردازش زبان طبیعی است. این الگوریتم از یک مدل شبکه عصبی برای یادگیری وابستگی کلمات از یک مجموعه مت ...
نزدیک بود ها
حماقت محض
جدی میگی؟ راست میگی؟
سلیقه خوبی در چیزی داشتن مهارت خوبی در چیزی داشتن
قیمت خیلی بالا - قیمت نجومی
مترادف های hence: As a result So Therefore So then Consequently Subsequently
عاشقتم - خرابتم
زدی زیر قولت
من مرد عملم نه حرف
آبروی کسی رو بردن
چه خوب شد که. . . چه کار خوبی کردیم که. . . مثال: It's just as well that we go there
عذاب وجدان دارم
بریم یه چیزی بخوریم Let's get something to eat
گواهی عدم سو پیشینه
خدا صبرت بده
پول جمع کردن - ذخیره کردن پول مثال: We're trying to put by for a new car
کنار گذاشتن اختلافات گذشته
این جمله نشان از هوایی بارانی و طوفانی پیش رو داشتن است
تغییرات قابل توجه - تغییرات چشمگیر
پیامدهای بسیار زیاد - عواقب گسترده
مفید بودن، تاثیر مثبت داشتن
اهلش نیستم - این کار یا این چیز باب میل من نیست
نمیفهمی - نمیتونی تشخیص بدی
خارج از حد رفتار کردن
جا زدن - از زیر چیزی در رفتن - کناره گیری کردن
بدگویی کردن از کسی
خودت رو به نادانی نزن - خودت رو به خریت نزن
خوب کسی را گفتن - از کسی تعریف کردن مثال: I always speak highly of you همیشه ازت تعریف میکنم
انتظار وقوع چیزی را داشتن He didn't see that coming او انتظار این اتفاق رو نداشت
شیفته و عاشق کسی بودن I've been smitten with you since last year
به طور غیرمنتظره با چیزی یا کسی مواجه شدن - بدون آمادگی با چیزی یا کسی روبرو شدن - غافلگیر کردن مثال: The security guard caught the thieves off balan ...
وظیفه و کار سنگینی را به کسی تحمیل کردن I don't want to burden you with my work
از ته دل آرزوی چیزی را داشتن - اشتیاق چیزی را داشتن I long for that sport car
ذهن رو مشغول چیزی کردن - حواس رو به چیزی جمع کردن He's trying occupy his mind with reading romance novels
مرد خیلی جذاب و خوش چهره
کسی را به زندگی امیدوار کردن - جان تازه بخشیدن به کسی مثال: Being with you bring me back to life
به خوبی در میان گروهی پذیرفته شدن و جا باز کردن
فهم و درک بالا داشتن - شعور بالا داشتن - فهمیده بودن
کسی که خود را وقف انجام کاری کرده - علاقمند - کوشا
هوس چیزی کردن مثال: I got an urge for pizza last weekend
دود از کنده بلند میشه
There's life in the old dog yet
دود از کنده بلند میشه ( سرزندگی و انرژی داشتن در سنین بالا )
نسخه تازه منتشر شده فیلم و کتاب و. . .
کسی را عصبانی کردن - کسی را ناراحت کردن
خودتو بپوشن مثال: بیرون سرده، خودتو بپوشون it's freezing out there, bundle yourself up
به دل نگیر - ناراحتش نشو
تو کفتم - تو نختم
من نشئه ام
با همدیگه مو نمیزنید - خیلی شبیه هم هستید
فضولی موقوف
گند زدیم - گاومون زایید
شهامت و جراتشو ندارم - عرضشو ندارم
تو بی حیایی - تو بی شرمی
مست و پاتیلم
حوصله م پوکید - حوصله م حسابی سر رفته
دیوانه شده ام - رد داده ام
سرم خیلی شلوغه - وقت سر خاروندن ندارم
از دهنم پرید
این حقیقت ماجرا نیست
دنبال نخود سیاه فرستادن
به ما نمیخوری - مال این حرفا نیستی
چشمام سیاهی میره سرم گیج میره
پشت سر کسی حرف زدن - غیبت کردن
مترادف های because: Due to Owing to Since As a result of Now that As
اینجا چه خبره؟
1 - پر و مملو شده از چیزی 2 - درگیر مساله ای بودن
سوار آسانسور شدن
خیلی تاریکه
میدونم چی میگی - میفهمم چی میگی
نه از نظر من
نفهمیدم چی شد - نفهمیدم قضیه چی بود
منظورمو نفهمیدی
وزارت کشور
وزارت تعاون
وزارت رفاه و تامین اجتماعی
وزارت نیرو
روی هم رفته - جمعا
طعم کنایه و تمسخر
تاخیر موردی - گهگاهی دیر کردن
درباره این موضوع - در این حیطه
خودستایی نباشه - فخرفروشی نباشه - تعریف از خود نباشه
کسی که لباس قدیمی و خز میپوشه - آدم غیرمعمول - آدمی با روابط اجتماعی بد
هنگام گفتن: طرف رو داشته باش، اینو نگاه ( به حالت تمسخر ) مثال: Get a load of him, full of himself آقا رو داشته باش، خیلی خودشو میگیره
perish the thought
بی میل نبودن i wouldn't mind seeing her again بدم نمیاد ( بی میل نیستم ) که دوباره ببینمش
در یک محل - در یک جا مثال: i bought everything in one stop همه چیز را در همان جا خریدم
بخشی از خطبه عقد انگلیسی به معنی باشد که ( امید است که ) در آرامش و صلح و صفا برای هم بمونید
نوعی صبحانه که شامل تخم مرغ عسلی و نوعی نان تست است
burnt child dreads the fire
من صندلی جلو میشینم
نادان - احمق a stupid person
بین خودمون باشه
impatiently
معایب
حالا که بحثش شد. . . حالا که راجبش حرف میزنیم. . .
ده دلار شرط میبندم که. . .
خوابگاه دانشجویی دخترانه
بوم سم شناسی - سم شناسی زیست محیطی
احمق - نادان i feel like a perfect arse احساس میکنم واقعا احمقم
اوه زرشک - اه لعنتی
اوه خدای من
از قدیم تا الان از گذشته تا حالا
Bundle up
Hang out