روی هم رفته

/ruyehamrafte/

معنی انگلیسی:
on the average, on the whole, in toto, overall, totally, altogether

لغت نامه دهخدا

روی هم رفته. [ ی ِ هََ رَ ت َ / ت ِ ] ( ق مرکب ) من حیث المجموع. کلاً. ( فرهنگ فارسی معین ) ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

من الحیث المجموع کلا .

فرهنگ معین

( ~ هَ. رَ تِ ) (ق مر. ) کلاً.

فرهنگ عمید

۱. جمعاً، کلاً.
۲. از هر لحاظ.

مترادف ها

altogether (قید)
یکسره، همگی، تماما، کاملا، روی هم رفته، با هم، اجماعا، از همه جهت

overall (قید)
سرتاسر، روی هم رفته، همه جا

totally (قید)
سرتاسر، سربسر، کاملا، روی هم رفته، کلا، جمعا، بطور سرجمع

all-told (قید)
روی هم رفته

by and large (قید)
روی هم رفته، کلا

in toto (قید)
تماما، کاملا، روی هم رفته، با هم

فارسی به عربی

بشکل عام ، إِجْمالی
عموما , کلیا , معدل

پیشنهاد کاربران

a total of
The Reading paper consists of three different texts and a total of 40 questions
on balance
Generally speaking
در مجموع
overall / all in all / by and large
Over all

بپرس