پیشنهادهای Mary.k (١٩٦)
procrastinate: اهمال کردن procrastination: اهمال کاری
گفتگوی اولیه مکالمه اولیه
ناخوانده مزاحم
موشکافی
بینش ذهنی
نامشهود
جعلی ساختگی غیراصولی تحریف شده
اضطراب پیش بین ( در روانشناسی و روانپزشکی ) اضطراب انتظار
مصمم برای انجام کاری مشتاق بودن. . . داشتن انگیزه . . .
افتراق
عدم قطعیت
دو وجهی
بهای چیزی را دادن
توصیه کردن. . . به انجام کاری
مفرط
سنجش
قضاوت
دلسردی ناامیدی
واداشتن
واژه ی � تخت پروکروستی� برای توصیف شرایطی به کار می رود که یک معیار سلیقه ای و شخصی به شخص دیگری تحمیل شود ( تحمیل یک معیار خودسرانه )
تا حد زیادی. . .
چند منظوره چند کاره قابل انعطاف
هوشیاری
توجه انتخابی
منطقی به نظر رسیدن
فراموشی روان زاد
مکرر پیوسته
اذعان
ایمن
کنایه از انزوای فکری
خودآموز
فراخوانی
قضاوت صحیح تشخیص فراست تیزفهمی acumen
مصمم
بازگشت به یک باور یا موقعیت قبلی
نقل قول گفته. . .
فکری - پویشی
فکری - حرکتی
پیشگامان
مرحله به مرحله
لزوم
تصویرسازی
ناپدید شدن پوچ بودن نیستی بیهودگی
صمیمانه ترین آرزوها. . .
تبعات
نادرست
بدیهیات
ناظر پذیرا بی طرف
تنها چند مثال از . . . تنها چند مورد از . . .