تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

یه بازی که شخصیت هاش همون لاکپشت های نینجای معروف هست. میشه سلاح و امکانات مختلف خرید با پرداخت هزینه.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یکی از معانی: به عمل حرکت دادن یا نگه داشتن نشانگر موس روی یک عنصر ( مثل دکمه، تصویر یا نقطه ای روی نمودار ) گفته می شود، بدون این که کلیک کنید.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیرنگ سازی ( در عربی هم معادلش رو به این صورت دیدم: حبک )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در توصیف این عکس، کامنت گذاشته بودن که به حالت adoringly داره به مادرش نگاه میکنه

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

مثال روشن و قابل فهم

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وقتی مثلا یک موضوع ریاضی یا الگوریتمی رو درس دادیم و بعدش میخواهیم یک مثال کاربردی بزنیم. Example Usage : مثال کاربردی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مثلا بدست آوردن وارون یک ماتریس، از لحاظ محاسباتی هزینه بر هست و این لغت رو براش به کار میبرن : cumbersome

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وقتی به استادم مناسبتی رو تبریک میگم، در جوابم این واژه رو استفاده میکنه و تبریک میگه: reciprocally

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طور مشخص تر ، به طور دقیق تر

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

لشکرکشی مثال : لشکرکشی ناپلئون ( Napoleonic expedition )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثالی که در دوره ی یادگیری عمیق زده میشه. Mars Rover کاوشگر مریخ

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

فیلم Inception 2010

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

the ambient d - dimensional vector space محیط. برای نمایش فضای برداری n بُعدی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

respective classes: کلاس های مربوطه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سکانسی از فیلم Dune :part two

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هوشمندانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به طنز تاریخ ( اتفاقی که برعکس اون چیزی که تصور میشد رخ بده! )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اولیای دم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خویشاوندان بعدی ( به انگلیسی: next of kin )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نحو مدبرانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تحقیرآمیز ( ممکنه با condescending هم همراه بشه و مفهوم "نگاه بالا به پایین" داشته باشه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حُکم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پذیرش ( برای مثال، پذیرش یک کتاب، موضع، قانون )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به بند کشیدن ( محدود کردن کسی یا چیزی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تدوین قانون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مصنف و فقیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حُسنِ اتفاق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

درواقع ( یکی از معانیش )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

حق با اونهاست They have a point

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خود اظهارکننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تصریح کننده ( برای مثال در مورد قوانینی که میگذارد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جهان بینی، بینش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ثمره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ساعی ، کوشا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

نهاد ( برای مثال nation - state یا دولت - ملت )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیستم یا نظامی که منشاء قدرتِ مردمی داشته باشه. این وصف به کار میره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جایگاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بارزترین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منطق دیدگاه گرایانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بدون شک ( اگر در ادامه but به کار بره )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

oppositional tendencies: گرایش های متعارض

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بمعنای مُفرد هم به کار میره. هنگامی که جمعِ یک کلمه رو میگن و جلوی آن میخوان شکل مفردش رو هم بیان کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فیلم: Oppenheimer

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فارغ از جنسیت. مدنظر قرار ندادن جنسیت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تخفیف داده شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

imprisonment for life : حبس مادام العمر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حق ضمان

١