پیشنهاد‌های حسین کتابدار (٢٣,٧٨٠)

بازدید
١٥,٤٦٤
تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حماقت یا رفتار احمقانه/ به رفتارهای بی معنی، مضحک یا غیرجدی اشاره دارد که اغلب شامل شوخی های کودکانه، حرکات دلقک وار یا اعمال غیرمنطقی می شود. متراد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماجراجویی های شیطنت آمیز یا خرابکاری های بازیگوشانه/ به فعالیت های سرگرم کننده یا جسورانه ای اشاره دارد که اغلب با ریسک، شوخی یا رفتار غیرمتعارف همرا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حرف بی معنی یا مزخرفات/ به گفتار بی ارزش، بی معنی یا غیرصادقانه اشاره دارد. این اصطلاح معمولاً برای رد ادعاهای اغراق آمیز، سخنان فریبنده یا حرف های پ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک عنوان شغلی یا نقشی است که به فردی اطلاق می شود که مسئول مدیریت و نظارت بر دسترسی به منابع، سیستم ها یا اطلاعات در یک سازمان است. این عنوان در زمین ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

به فردی اطلاق می شود که مسئول مدیریت، نگهداری و نمایش مجموعه های هنری، تاریخی، علمی یا فرهنگی است، به ویژه در موزه ها، گالری ها یا کتابخانه ها. سرپر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک اسم ( noun ) در زبان انگلیسی است و به کسی اشاره دارد که وظیفه ی نظارت، مدیریت، یا سرپرستی بر کار دیگران را بر عهده دارد، به ویژه در زمینه های کاری ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترادف؛ on the go, in motion, traveling, progressing, advancing, busy, active, constantly moving مثال؛ Soldiers were constantly on the move during th ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی از ترکیب های پرکاربرد در زبان انگلیسی است که هم به صورت واقعی ( literal ) و هم استعاری ( figurative ) به کار می رود و معمولاً به معنی یافتن جهت ی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی از عبارات رایج در زبان انگلیسی است که هم به صورت واقعی ( literal ) و هم استعاری ( figurative ) استفاده می شود و معنای ادامه دادن تا پایان کار یا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منحرف شده از مسیر از مسیر خارج شده از هدف دور شده ( استعاری ) گم راه شدن / از مسیر درست خارج شدن مترادف؛ off track, misdirected, astray, diverted ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترادف؛ on the other side of town, across the city, opposite end of town, far side of town, elsewhere in the city مثال؛ I have to drive across town t ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک اصطلاح محاوره ای و نسبتاً قدیمی در زبان انگلیسی است که بیشتر در گویش های جنوبی ایالات متحده یا انگلیسی عامیانه ی روستایی شنیده می شود. این عبارت ب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک اصطلاح رایج در مکالمات انگلیسی ( به ویژه هنگام دادن مسیر ) است و بیشتر معنای فیزیکی/مکانی دارد، اما گاهی هم به شکل استعاری استفاده می شود. در دو ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت اصطلاحی "up the road" یکی از ترکیبات رایج و ساده در زبان انگلیسی است که بسته به زمینه ممکن است معنای فیزیکی، مکانی یا حتی استعاری داشته باشد. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک اسم ( noun ) ادبی و رسمی در زبان انگلیسی است که به احساس تنهایی، ناامیدی و اندوه عمیق اشاره دارد. این واژه شکل اسمی صفتِ معروف forlorn است. تنهای ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک اسم ( noun ) بسیار رسمی و کمیاب در زبان انگلیسی است که به معنای اندوه عمیق و بی تسکینی به کار می رود. این واژه بیشتر در متون ادبی، مذهبی یا توصیف ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی از اصطلاحات بسیار رایج در زبان انگلیسی است که معنایی نمادین ( figurative ) دارد و به حالتی اشاره می کند که فردی به دلایلی ناراحت، حساس، یا آماده ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "Petty Betty" یک اصطلاح عامیانه، طنزآمیز و گاه کنایه آمیز است که برای توصیف فردی ( معمولاً زن ) که درباره مسائل کوچک یا بی اهمیت، بیش از حد حسا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی pouty یک صفت ( adjective ) در زبان انگلیسی است که بیشتر برای توصیف ظاهر یا رفتار کسی که ناراحت یا قهر کرده است به کار می رود. این واژه هم می ت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "drama llama" یک اصطلاح عامیانه، طنزآمیز و غیررسمی در زبان انگلیسی است که به صورت شوخی آمیز برای توصیف فردی استفاده می شود که اغلب خود را درگیر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "butthurt" یک اصطلاح عامیانه ( slang ) است که در زبان انگلیسی غیررسمی و گاهی توهین آمیز به کار می رود. این واژه به طور معمول برای توصیف شخصی که ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

عبارت peekaboo یک واژه شیرین، کودکانه و پرکاربرد در زبان انگلیسی است که هم به عنوان اسم ( noun ) و هم به عنوان صدا یا بازی ( interjection/game ) استف ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

عبارت "lay eyes on" یک اصطلاح عامیانه و غیررسمی است که به معنای دیدن چیزی یا کسی برای اولین بار یا توجه به چیزی یا کسی است. معمولاً وقتی کسی یا چیزی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "lady garden" یک اصطلاح عامیانه و غیررسمی است که معمولاً به معنای اندام جنسی زنانه به طور غیرمستقیم و به صورت طنزآمیز یا سبک به کار می رود. این ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

1 - یعنی سروصدا، هیاهو، جنجال، یا شلوغ کاری بی دلیل جنجال بی خودی قیل وقال سر و صدای الکی داد و بیداد بی دلیل سر و صدا کردن برای چیز پیش پا افتاد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 - Poon یک نام خانوادگی رایج در چین، هنگ کنگ، و سایر کشورهای شرق آسیا است. 2 - در زبان انگلیسی، "poon tree" به درختی به نام Calophyllum inophyllum ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آب گازدار یا **sparkling water** به آبی گفته می شود که گاز دی اکسید کربن ( CO2 ) در آن حل شده و باعث ایجاد حباب ها و طعم گازدار و تازه آن می شود[1][2 ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت all set یک اصطلاح بسیار پرکاربرد در زبان انگلیسی است و معمولاً در مکالمات روزمره، کاری، و حتی در موقعیت های رسمی استفاده می شود. کاملاً آماده ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

با سلام. فکر کنم املاء آن درست نباشد. 1 - Nature is calling me 2 - Nature calls me 🙏🙏🙏

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

**منحنی زنگی** یا **منحنی زنگوله ای** ( Bell Curve ) نوعی نمودار توزیع نرمال یا توزیع گاوسی است که شکل آن شبیه به یک زنگوله متقارن است. این منحنی در ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

**منحنی زنگی** یا **منحنی زنگوله ای** ( Bell Curve ) نوعی نمودار توزیع نرمال یا توزیع گاوسی است که شکل آن شبیه به یک زنگوله متقارن است. این منحنی در ...

پیشنهاد
٠

عبارت evangelistic undertaking ترکیبی رسمی و مذهبی است که در زمینه های دینی، به ویژه مسیحیت، استفاده می شود. فعالیت بشارتی پروژه تبلیغ دینی اقدام ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "regular basis" یکی از ساختارهای پرکاربرد در زبان انگلیسی است، به خصوص در مکالمات رسمی، ایمیل های کاری، و متون روزمره. به طور منظم به صورت مر ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت bill and coo یک اصطلاح نسبتاً ادبی و شاعرانه در زبان انگلیسی است که برای توصیف رفتار عاشقانه و صمیمی بین دو نفر، به ویژه در دوران عاشقانه و محب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

**Primrose** ( نام علمی: *Primula vulgaris* ) گیاهی چندساله و کوچک است که معمولاً ارتفاعی تا حدود ۱۰ تا ۳۰ سانتی متر دارد و از زمستان تا بهار گل می د ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلمهٔ plenipotentiary یک واژه رسمی و نسبتاً تخصصی است که بیشتر در زمینه های دیپلماتیک، حقوقی و سیاسی به کار می رود. نماینده تام الاختیار مامور سیاس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترادف؛facial mist – skin freshener – astringent مثال؛ ( Skincare ) I use a toner every night to keep my skin feeling fresh. ( Skincare ) Toner h ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

**اُتُومان ( Ottoman ) ** یک قطعه مبلمان است که معمولاً بدون پشتی و دسته طراحی می شود و می تواند به صورت یک کاناپه کوتاه یا صندلی کوچک و نرم باشد. ای ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

**وال اسکانس ( Wall Sconce ) ** یا به طور ساده **اسکانس**، یک نوع چراغ یا روشنایی تزئینی است که به دیوار نصب می شود و معمولاً برای ایجاد نور محیطی، ت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

**دیوار تاکید ( Accent Wall ) ** یا **دیوار شاخص** به دیواری در داخل یک فضا گفته می شود که طراحی، رنگ یا جنس آن با سایر دیوارهای همان اتاق متفاوت است ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "disillusion with" یک ساختار رایج در انگلیسی است که برای بیان ناامیدی یا از بین رفتن باورهای قبلی نسبت به چیزی یا کسی به کار می رود. دل سردی ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

با نام دیگر، که همچنین با این نام شناخته می شود، ملقب به، معروف به مترادف؛ alias – nickname – pseudonym – called – referred to as – goes by the name ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مترادف؛ smart doorbell – wireless video doorbell – connected doorbell – visual intercom system – digital door camera مثال؛ We installed a video doorb ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جلوتر از بقیه بودن / از همه جلوتر بودن / از رقبا پیش بودن مترادف؛ be in the lead – be at the top – be a front - runner – be the best – outperform oth ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

مترادف؛ Workhorse Heavy horse Farm horse Pulling horse مثال؛ The farmer relied on his draft horse to plow the fields efficiently. Clydesdales ar ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برگرفته از فعل depict ( به تصویر کشیدن ) پسوند - ive که برای ساخت صفت به کار می رود. بنابراین، depictive به چیزی گفته می شود که توانایی یا ویژگی توصی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To portray, describe, or illustrate something visually or in words. 🔸 توصیف کردن، به تصویر کشیدن یا بازنمایی چیزی به صورت تصویری یا نوشتاری 🔸 به ت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔸 کسی که چیزی را توصیف، تصویر یا بازنمایی می کند؛ از طریق هنر، نوشتار، سینما و غیره. 🔸 تصویرگر 🔸 توصیف گر 🔸 بازنمایاننده 🔸 "Depicter" واژه ای ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توجه بیش از حد یا وسواس داشتن/ رسیدگی یا نگرانی بیش از حد درباره کسی یا چیزی است، اغلب به شکلی که غیرضروری یا بیش از حد مشتاقانه به نظر می رسد. این ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔸 "Lean into" در زمینه های کسب وکار، کوچینگ و روان شناسی به عنوان واژه ای پرکاربرد درآمده و مردم را به سازگاری فعال به جای فرار از موقعیت ها ترغیب م ...