پیشنهادهای سایقی (٧١)
اوغور ( oğur ) : وقت، هنگام، حال فرهنگ معین آن را تورکی نوشته و در دیوان کاشغری نیز آمده، صفحه درج شده کلمه را بعدا در ویرایشی اضافه میکنم. فک میکنم ...
این نام در معنی �تکه ای از ماه� ترکی است. آی: در زبان ترکی یعنی ماه تیکه هم که همان تکه، پاره، قطعه میباشد. آی تیکه که در تلفظ آتیکه شده است
کاربر گرامی �اوزرا� و عزیزان دیگر : که زبان فارسی رو زیر مجموعه زبان عربی میدونید این حرفو هیچ کجا بیان نکنید، یعنی سطحی ترین چیز در حوزه زبانشناسی ا ...
اردبیل: در کتیبه های سومری بصورت "ارت ته" آمده است که بدون دلیل لازم از هر طرف مصادره میشود. آنچه از کتیبه های سومری می فهمیم این است که این شهر در ...
داماد: واژه ای هندی است.
یامان: واژه ای ترکی است در معنی "بد و ناروا از هر چیزی" این کلمه مقابل کلمه "یاخشی، یاخچی" در ترکی است که به معنی "خوب و نیکو از هر چیزی" است. منبع: ...
فرهنگ فارسی: قاطر ماخوذازترکی، استر، چمنا و ستر هم گویند، حیوانی که ازجفت شدن خرنربامادیان بوجودمی آید ( اسم ) نوعی درخت خون سیاوشان که آن را دراسنا ...
۱. شاید عده ای هنوز نمیدانند که سومرها از منطقه قفقاز و آذربایجان کنونی به بین النهرین کوچ کرده اند. ۲. پیشنهاد میکنم مطالعاتت رو بیشتر کنی و واژگا ...
یعنی این بالایی یه جوری متنی که نوشتمو نفهمیده و متوجه نشده که نمیشه حتی بهش توضیح داد که چی به چیه. خدایا چرا اومدم اینجا و سم این بالایی رو خوندم: ...
خدایا چجوری به اینا بفهمونیم که آتشکده های مناطق قفقاز ربطی به زرتشت خیالی اینان نداره و تماما آتشکده هایی سومری هستند و واژه آتروپاتکان واژه ای سومر ...
علاوه بر پسوند شباهت در زبان ترکی، به معنی تنها و واحد هم هست با توجه به کاربرد در هر دو زبان احتمال میرود سومری باشد.
دوستان ترک زبان اصلا با این قشری که خودشون نه منبع درست حسابی دارن نه ریشه کلمه دارن و نه به سوالات پرسیده شده جواب میدن وارد بحث نشید بنده با چنتا ا ...
آقای امید اولا سلام و عرض ادب خدمت شما؛ در ابتدا باید عرض کنم بنده هم مثل دیگران نظری ثبت میکنم با منبع و "هیچ اظهارنظری حاشیه ایی هنگام نوشتن توضیحا ...
به شکل صحیح دگمه یا تگمه یا d�gmə: این واژه ترکی است از مصدر d�g�n یا دُگون= گره dogunləmək: گره زدن، بستن تلفظ با هر دو حروف "ت، د" صحیح است چون در ...
لغت نامه دهخدا: درنا. [ دُ] ( ترکی، اِ ) اسم ترکی کرکی است. ( فهرست مخزن الادویة ) . یکی از پرندگان وحشی وحلال گوشت، از راسته ٔ دراز پایان که در حدود ...
جدیدا این اشخاصی که در حوزه زبان دری فعالیت دارند یک پسوند از مناطق ترک به خود میچسبانند که مثلا. . . خب اگر هم در اصل چنین است شما هم مانند حکم آبا ...
لغت نامه دهخدا: قیمه. [ ق َ / ق ِ م َ / م ِ ] ( ترکی ، اِ ) گوشت ریزریزکرده یا چرخ شده. خورش که با گوشت خردکرده تهیه کنند. طرز تهیه آن بدینگونه است ...
( جالبه بالا نوشته اند 500000 سال قبل این شخصیت وجود داشته و عده ای هم از معده لایک میکنند پس این شخصیت از زمان دایناسور ها باقی مونده ) حاجی فیروز ...
سبلان در اصل ساوالان: ساو=پیام آلان= گیر ساو یا Sav در ترکی =پیام، خبر، کلام، وحی از همین جاست که در ترکی به پیامبر "ساوچی Savchi" میگویند. آلان ی ...
گردو به ترکی : Yağaq، یاغاق منبع:" دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری یاغ: در ترکی به معنی روغن و چربی است چون این ماده بسیار چرب است به این دلیل ا ...
واژه دوست در اصل از سومریِ "Du - sa" گرفته شده به معنی نزدیک و همجوار در زبان سومری، که بعدها وارد زبان های دیگر همچون هندو اروپایی شده و از آنجا وار ...
در زبان فارسی قابل تصور نیست که لغات آستین لباس، آستان خدا ، آستانه حیاط ، آستر کت و شلوار، آهسته راه یافتن بتوانند فرزندان یک خانواده باشند. اصلا مع ...
نسیم معرب از " اَسیم" واژه ای ترکی به معنی باد ملایم ( وزش ) و شروع وزش باد. این واژه در دیوان لغات الترک هم بصورت əsin یا əsim آمده است. مثال از دی ...
کلمات " آبدست و دست نماز " فارسی هستند. ولی اون دوستی که نوشته بودند که وضو معادل ترکی ندارد مگه میشه آخه! وضو به ترکی: Yuarın یا یوآرئن است. ولی ...
تنور یک واژه بسیار باستانی از زبان سومری ترکی است. تنور : و تنّور ( معرب ) = تَندیر در ترکی = تَمدیر ( تَمدیرمَک و تامدئرماق= Tamdırmaq= سوزاندن ) ...
فرهنگ معین قلاش ( قَ لّ ) [ تر. ] ( ص . ) کلاش . ۱ - بیکاره، ولگرد. ۲ - باده پرست، مفلس . ۳ - حیله گر. *همانطور که فرهنگ معین اشاره کرده این واژه ...
قِسِر: ( ترکی ) از : qısır = قیْسیْر = قیْس ( قیْسماق = تنگ فشردن ، کم کردن ، پائین آوردن ، دندانها را بهم فشردن ) یْر ( اک ) = کم درحد ناچیز ، بی ثم ...
Səku یا سکو: به معنی تختگاه و دکان واژه ای ترکی است. منبع: "دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری ص۵۳۷
Təkə: در معنی " بُز نر " واژه ای ترکی است. در زبان ترکی برای اسامی حیوانات اهلی از "نوزادی تا بالغ شدن" و "تفکیک جنسیت"شان انقدر اسم های گوناگونی وج ...
کَنکَش یا کَنکاش: دیدار، مذاکره، مشورت و رایزنی. واژه ای ترکی است که در دیوان لغات الترک به این صورت آمده؛ Kənkəş از ریشه کنک در ترکی به معنی شور و م ...
دُهُل از واژه Dovul ترکی به معنی کوبیده شونده. از مصدر دوولماق: کوبیده شدن، زده شدن این واژه در دیوان لغات الترک هم به معنی طبل آمده است.
در زبان فارسی قابل تصور نیست که لغات آستین لباس، آستان خدا ، آستانه حیات ، آستر کت و شلوار، آهسته راه یافتن بتوانند فرزندان یک خانواده باشند. اصلا مع ...
این واژه در اصل سومری است؛ واژگان دف، دفتر ، دبیر، دیوان، مُزد، چوپان، گبر، هیکل، ملوان، آرزو، دوست، سومری هستند.
واژگان "دف، دفتر ، دیوان" سومری هستند.
قرقاول واژه ای ترکی است. قَرَقاوول یا قاراقاوول: قارا یا قَرَ در ترکی یعنی سیاه پرندگان دیگر: قارانقوش: پرستو قرقی قارتال:عقاب قوقوش: پرنده غو، که د ...
Tiz یا Diz: دو معنی در زبان ترکی دارد به معنای" زانو" و " مکان مرتفع" در ترکی ست. توضیح شیخ محمود کاشغری در "دیوان لغات الترک" در مورد واژه دیز: فار ...
در زبان فارسی قابل تصور نیست که لغات آستین لباس، آستان خدا ، آستانه حیاط ، آستر کت و شلوار، آهسته راه یافتن بتوانند فرزندان یک خانواده باشند. اصلا مع ...
گؤیجه یا گؤجه در معنای سبزه و سبزینه به آلوچه سبز گفته میشود چون گوجه قرمز میوه ای فرنگی است حتی خود ترکان به آن پامادور نیز گویند در فارسی هم پسوند ...
تاراج واژه ای ترکی از؛ = تار ( تارماق =جدا ساختن چیزی، بردن چیزی، پراکنده کردن ) مثال از دیوان لغات الترک: anın s�sin taradı: او ارتش وی را پراکنده ...
لق=لاق یا لاغ واژه ای ترکی از مصدر لاقلاماق = تکان خوردن لاق یعنی شل، تکان خورنده، نااستوار
لغت نامه دهخدا گل. [ گ ُ ] ( اِ ) در اوراق مانوی ( به پارتی ) ور ( گل سرخ ) ، اوستا وردا ، ارمنی ورد ، پهلوی گول ، ورتا ، ورد در اوستا " وردا" در پهل ...
غلام= قولام از "قول" و مصدر "قوللوک:به معنی خدمت" و غلام یعنی خدمتکار ، واژه و اسمی ترکی است که وارد زبان عربی شده از این مصدر اسم "قلی" هم درست شده.
دِق یا دْق یا dıq: در معنی اندوه و رنج ( البته نه کاملا ) جالبه دهخدا اصلا به "دق" در معنی اندوه و رنج اشاره ای به هیچ عنوان نکرده. در بالای همین ص ...
توضیحات را دوستانی داده اند 1. اخه اخوی چطوری واژه "جل" را با واژه "گور" و واژه عربی "قبر" یکی کردی؟ چجوری میشه: ) ) ) ) ) 2. معنی جلگه در لغتنامه ه ...
چُغُل:ترکی = چوْوغول و چوْوول = چوْ و ( شایعه ، خبر ) غول ( اک ) = شایعه پراکنی، خبرچینی ، جاسوسی ؛ چوُوول هم استفاده می شود ، چُغُلی ات را می کنم = ...
توضیح شیخ محمود کاشغری در "دیوان لغات الترک": داغ: نشانی که بر روی اسبان و دیگر حیوانات می زنند چون ترکان اسب سواران چابکی هستند بر روی اسبان خود داغ ...
تاجیک یا تاتجْک واژه ای ترکی از مصدر "تات" . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . منبع واژه تات:"دیوان لغات الترک" شیخ محمود کاشغری . . . . ...
در گفتار جناب حمید باید گفت؛ اولا درباره واژه ای اگر حرف میزنید *منبع* را عنوان کنید نه اینکه بنویسید سغدیست و بروید اون منبعی ترکی که شما نوشتی میگ ...
اُلگو یا olqu واژه ای ترکی از مصدر "اُلماق=شدن" معنی لغوی الگو یعنی "بدان شکل میشود" در صورت ادامه دادن چیزی یا راهی از هر چیز دیگری. برابر فارسی آن ...
"وار" به معنی "هست" فعل ترکی از افعال دارندگی. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . وارْم varım: د ...