پیشنهادهای حمیدرضا (٣,٣٦٠)
با روال کاری آشنا شدن، بر کاری مسلط شدن، فوت و فن کار را یاد گرفتن، چم و خم کار را یاد گرفتن، یاد گرفتن اصول و اساس
مدنظر داشتن، در ذهن داشتن، در نظر داشتن
سهم داشتن در، شرکت داشتن در، سهیم بودن در، دست داشتن در، نقش داشتن در
( عادت ) ترک کردن، ( لباس ) تنگ شدن ناشی از . . . بودن، نتیجه . . . بودن
از کوره در رفتن، عصبانی شدن، کفری شدن
گذشت، اغماض، آشتی، همکاری
هدف سخت یا دست نیافتنی.
خوب دست به کار شویم، شروع به کار نمودن، آغاز کردن، راه انداختن، وقتش است که را بیفتیم.
زن ستیزه جو/سلیطه/پرمدعا/ترسناک، پتیاره، جادوگر
داد و قال کردن، بد و بی راه کفتن، از روی عصبانیت بلند صحبت کردن
عنصر ناسازگاربودن؛ وصله ناجور بودن
خود خودشه.
اعتراف به خطا نیمی از بخشودگی است.
توبه گرگ مرگ است.
کنار گود نشستی و می گویی لنگش کن.
جانا سخن از زبان ما می گویی.
عجله کار شیطان است؛ شتاب کلید اندوه است.
اتاق استراحت
هدف وسیله را توجیه می کند.
چو فردا شود فکر فردا کنیم.
در همیشه روی یک پاشنه نمی چرخد.
تمرین، دست گرمی، پیش اجرا
کمرنگ شدن، یواش یواش کم شدن، به تدریج محو شدن، به تدریج از بین رفتن
چرت زدن رساندن، بردن کاهش یافتن، افت کردن، کار شدن
کنار کشیدن از، انصراف دادن، ترک تحصیل کردن
این اصطلاح به معناى پایان شرایط سخت و خطرناک است.
خیانت کردن ( به همسر یا معشوقه ) فریب دادن
راه فرعی
خارج جاده ای ( خودرو و . . . )
خیلی وقته گذشته.
خودت رو با شرایط وفق بده
فکرت رو مشغول نکن.
برای مدت طولانی
محدودیت ها
مرتفع
گارد امنیتی ( فرودگاه ) پلیس امنیت
نمیدونم چرا. . .
( درب و . . . ) محکم بستن
( تصادفاً ) به چیزی یا کسی برخورد کردن اتفاقی به کسی یا چیزی خوردن
کتاب خودآموز
نگهداری از حیوان خانگی ( بطور موقت برای کسی )
کهنه ظروف ( مخصوص خشک کردن )
محدوده سبز اطراف شهر
صفحات آگهی دفترچه تلفن دفترچه تلفن شرکت های خدماتی
یار غار رفیق گرمابه و گلستان
نمی تونم. . . تحمل کنم.
تا ارتفاع زانو
پادو کشتی
( از چیزی یا کسی ) زیادی تعریف و تمجید کردن
رسیدن به ( مبلغ خاصی )