two time


دودوزه بازی کردن، (به همسر یا معشوق) خیانت کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: two-times, two-timing, two-timed
مشتقات: two-timing (adj.), two-timer (n.), two-timing (n.)
• : تعریف: (informal) to be faithless to (one's spouse or lover).
مشابه: cheat

پیشنهاد کاربران

دو بار
معنی اصطلاح - > زیرِ سر کسی بلند شدن
با کسی جز همسر خود رابطه داشتن / برقرار کردن
مثال:
گمان می کنم زیر سرش بلند شده. شب ها دیر می آد خونه، با من هم اصلا نمی خواد حرف بزنه.
همزمان با دونفر بودن منظور رابطه رمانتیک هست
خیانت کردن ( به همسر یا معشوقه )
فریب دادن
دو زمانه
دارای دو نیمه ( ورزش )

بپرس