حمیدرضا - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't sleep a wink: پلک روی هم نذاشتم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are we cool: مشکلی بین مون نیست؟؟

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

long story short: خلاصه کنم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've been dishonored: بی آبرو شدم آبروم رفته.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you used me: ازم سواستفاده کردی.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm knackered: خیلی خسته ام.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

were you spying on me: داشتی منو می پاییدی؟؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't use that tone of voice with me: با این لحن با من صحبت نکن.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is way over my head: عقلم دیگه قد نمیده.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let me speak frankly: بزار بدون رودربایستی صحبت کنم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't feel like it: حس و حالشو ندارم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lose my phone number: شمارمو از گوشیت پاک کن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

down the hatch: برو بالا. ( اصطلاحی عامیانه برای ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's roasting: هوا خیلی گرمه.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see the point: دلیل یا اهمیت موضوعی رو درک کردن.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you will not get away with this: نمی تونی قسر در بری.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i hate your guts: از ریختت متنفرم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was faking it: همش الکی بود داشتم وانمود میکردم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

check it out: اینو ببین. نگاه کن.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

took you long enough: خیلی طولش دادی .

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are such a buzzkill: عجب ضدحالی هستی.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was such a bummer: عجب ضدحالی بود. ( برای یک اتفاق )

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your comment just bummed me out: نظرت بهم ضدحال زد.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she is moody: دمدمی مزاجه.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my one and only: یکی یدونه من.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my one and only: یکی یدونه من.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweetie pie: عزیز دلم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your days are numbered: کارت تمومه. دورانت به پایان رسیده ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't get me started on: نذار دهنم باز شه.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't get me started on: نذار دهنم باز شه.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it gives me the creeps: مضطربم میکنه.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how much do you weigh: چند کیلویی؟؟؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are beyond words to me: در کلام نمی گنجی!

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's just wishful thinking: اون فقط یه خیال باطله!

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm dizzy: گیجم سردرگمم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was written in stars: تقدیر اینطور بوده.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make yourself useful: یه کمکی بده.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not made of money: سر گنج که ننشستم!

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a scorcher out there: داره از آسمون آتیش می باره. هوای ب ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he has got a screw loose: یه تخته اش کمه.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm up for anything: من پایه همه چی هستم!

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

doesn't make a sense: با عقل جور در نمیاد.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doesn't make a sense: با عقل جور در نمیاد.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put it away: بذارش سرجاش.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put it away: بذارش سرجاش.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i feel queasy: حالت تهوع دارم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i feel queasy: حالت تهوع دارم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my sentiments exactly: کاملا موافقم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fuck a duck: گندش بزنن! لعنت بهش!

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i had nothing to do with that: من ارتباطی با اون موضوع نداشتم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't lecture me: برام سخنرانی نکن.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to pass something: چیزی را دفع کردن ( از بدن )

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a dummy: عجب خنگول و احمقی.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's scorching hot: هوا خیلی گرمه.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i have a go: میشه امتحان کنم؟؟

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tighten one's belt: یعنی اوضاع مالی خوب نیست، یه مدت با ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coming through: راه رو باز کنید!

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ball back: پاس دادن توپ.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold still: تکون نخور. جُم نخور.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no brainer: خیلی واضحه. اصلا ( این تصمیم ) فکر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ping someone: یک پیام / ایمیل ( کوتاه ) برای کسی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turns out: معلوم شد. . .

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry to barge in on you: ببخشید سرزده مزاحم شدم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you on board: موافقی؟؟ حاضری؟؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll take it: میخرم برمی دارم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that came out wrong: منظوری نداشتم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my doctor called in a prescription: دکترم یه نسخه برام پیچیده.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

used to: قبلا

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was a lost cause: تیری در تاریکی بود. از اول هم امید ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do the trick: جواب میده. مؤثره.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't stand on ceremony: تعارف نکن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't stand on ceremony: تعارف نکن.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

why don't we all chip in: بیاین پول روی هم بذاریم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's absurd: مزخرفه.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you in a blood feud: پدر کشتگی دارین؟؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

suffice to say: فقط در همین حد بگم که. . . در همین ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my alarm didn't go off: ساعتم زنگ نزد.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the jury is still out on something: هنوز معلوم نیست. اختلاف نظر وجود دا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll teach you the tricks of the trade: فوت کوزه گری بهت یاد میدم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be sanguine: خوشبین باش

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he showed up: سر و کلش پیدا شد. اومد.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't get mushy: احساساتی نشو.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't get mushy: احساساتی نشو.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knock someone's block off: شَل و پَل کردن.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i had a hunch: به دلم افتاده بود.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be a hit: محبوب و سوگلی شدن زبانزد و مشهور شد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that doesn't count: اون حساب نیست، اون قبول نیست، کافی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the nerve: عجب رویی داری! چقدر پررویی تو!

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

opening a can of worms: کلاف تو در تو درست کردن. دردسر درست ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the fruits of one’s labor: نتیجه زحمتها و تلاش.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tough crowd: اصطلاحیه که از کمدینها وارد زبان شد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you clean up good: جذاب و گیرا شدی. جذاب و دلربا شدی.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a picture it lasts longer: مگه آدم ندیدی؟؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put it on my tab: بزن به حسابم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put it on my tab: بزن به حسابم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't afford that: پولشو ندارم، توانایی مالیش رو ندارم ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm one hundred percent positive: کاملا مطمئنم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrabble: بازی واژه سازی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to think of it: اگه خاطرم باشه حالا که فکرشو میکنم ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pants on fire: دروغگو، دروغ شاخدار.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to throw the baby out with the bath water: عطایش را به لقایش بخشیدن. تر و خشک ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set rat trap: تله گذاشتن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

neck strength: قدرت گردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reading too much into something: زیادی تحلیل کردن. یک قضیه ای رو برا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

piss off at: کفری شدن به خون کسی تشنه شدن عصبانی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sand nigger: توهین نژادپرستانه و تحقیر آمیز نسبت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sand nigger: توهین نژادپرستانه و تحقیر آمیز نسبت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shtick: کلک ترفند حقه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was petrified: از ترس خشکم زد قالب تهی کردم وحشت ک ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

giving birth to triplets: زایمان سه قلو سه قلو بچه بدنیا آورد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flick: تکان دادن به معنی پرت کردن ته سیگا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to do with: مربوط بودن، ربط داشتن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jaw jaw: چونه زدن.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm good to go: من حاضرم. آماده ام.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're off the hook: قسر در رفتی.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can't pain all this on me: نمی تونی همه اینارو تقصیر من بندازی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't try to pin this on me: سعی نکن تقصیر من بندازی.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hgv: وسایل نقلیه سنگین

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fail hours fair wages: ساعات کار منصفانه، دستمزد منصفانه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am running late: داره دیرم میشه.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't match: یکی و مشابه نبودن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pound into ground: به زمین زدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i took your advice: به نصیحتت گوش کردم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pluck your eyebrows: ابرو برداشتن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mowing the lawn: هرس علف ها

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're grounded: تو تو تنبیهی اجازه بیرون رفتن نداری ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

totally match: کاملا یکسان

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn out to be: معلوم و مشخص شدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can mourn: میتونی گریه زاری کنی میتونی سوگواری ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm sorry to burst your bubble: متاسفم که تو ذوقت میزنم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fall back to sleep: دوباره به خواب رفتن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fifth times the charm: بار پنجم مشکل گشاست بار پنجم حله و ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if you will excuse me: با اجازه تون

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

if you will excuse me: با اجازه تون

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this means so much to me: ارزش داشتن اهمیت داشتن مهم بودن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

am i hot: معنی اسلنگی: صدام بلنده؟؟/خوبه؟؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i take a rain check: میشه باشه بعد/عقب بندازیم؟؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

high talker: کسی که جیغ جیغوعه، یا مردی که صداش ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thanks for the lift: ممنون که منو رسوندی.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm sorry to break it to you: ببخش که اینو بهت میگم متاسفم که این ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what gives: قضیه چیه؟؟ مشکل چیه؟؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's time we bury the hatchet: وقتشه کدورت ها رو کنار بذاریم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s not that big a deal: خیلی هم مسئله مهمی نیست

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'd rise to the occasion: کمر همتُ می بندم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm so moved: خیلی احساساتی شدم خیلی تحت تاثیر قر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t get me wrong: سوء تفاهم نشه بد برداشت نکنین

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don’t get me wrong: سوء تفاهم نشه بد برداشت نکنین

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stood up: قال گذاشتن سرکار گذاشتن معطل کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up to speed: کسی رو تو جریان گذاشتن کسی را مطلع ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what am i gonna do with you: آخه من از دست تو چیکار کنم؟؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blow your mind: انگشت به دهن موندم. مات و مبهوتم ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow your mind: انگشت به دهن موندم. مات و مبهوتم ک ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if it's meant to be it's meant to be: هر چی مُقدره. هرچی تقدیره، اتفاق م ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play the recorder: فلوت زدن.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pity laugh: خنده ترحم آمیز خنده دلسوزانه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deep cut: ۱. یک قطعه موسیقی از یک خواننده یا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when you're welcome into: به گرمی بپذیرنت وقتی ازت استقبال می ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's tough to take: تحملش سخته کنار اومدن باهاش صاقت فر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are out of my league: یه سر و گردن از من بالاتری. از من ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that explains it: پس قضیه این بوده.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm infertile: اجاقم کوره. بچه دار نمی شم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

loop me in: من رو در جریان بذار، به من بگو چی ش ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't know if there would be any appetite for this idea: نمی دونم چقدر این ایده خوب باشه ولی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that remains to be seen: هنوز مشخص نیست، بعدا معلوم میشه.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm just browsing: فقط دارم نگاه می کنم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm just browsing: فقط دارم نگاه می کنم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm gonna barf: دارم بالا میارم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

our goose is cooked: گاومون زایید.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stop by: ملاقات کوتاه داشتن سَر زدن به کسی ی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kitty cat: بچه گربه. پیشی .

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soap opera: سریال آبکی سریال عامه پسند

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's get passed this: نشنیده بگیریم حرفش رو نزنیم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m gonna give you a shot: میخوام یه فرصتی بهت بدم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sea level pressure: فشار سطح دریا

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heat balance: تراز گرمایی بودجه گرمایی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm ticklish: من قلقلکی ام.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wind barb: جهت باد به شکل پیکان مانند

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't get offended: به دل نگیر.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

can't complain: گله ای نیست.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stomata resistance: مقاومت روزنه ای

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have sand in the vagina: ساز مخالف زدن.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bitching: به کسی گفته میشه که همیشه در حال شک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bitching: به کسی گفته میشه که همیشه در حال شک ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't let on: لو نده.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't notice: حواسم نبود.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jump out boys: پلیس مخفی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's split the bill: بیا دُنگی حساب کنیم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no ins and outs: بدون ریزه کاری

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my phone is buggy: گوشی ام درست کار نمی کنه.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't cut corners: ماست مالی نکن.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's not how i see it: من این عقیده رو ندارم ( مخالفم )

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lazy freeloader: مفت خور تنبل

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

convection lifting: اوج گیری توده هوا در اثر پدیده همرف ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

watch your action: حواست به رفتارت باشه.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can't take a joke: شوخی سرت نمی شه؟

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

check out: نگاه کردن دیدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over running: لغزش هوای سرد بر روی هوای گرم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you deserve it: لیاقتش رو داری.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what are you after: دنبال چی هستی؟

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what are you after: دنبال چی هستی؟

٤ ماه پیش

مدال‌های حمیدرضا