حمیدرضا - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clueless: نادان، ناآگاه

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

read the room: درست رفتار کن شرایط رو بسنج.

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut out: از کاری دست برداشتن

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

visibility: دامنه دید

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spank: سیلیکون : ) ) ) )

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

veered: ناگهان تغییر مسیر دادن تغییر جهت د ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you shouldn't have: نباید زحمت می کشیدی.

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come first: اولویت اول را داشتن

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

who am i kidding: دارم خودمو گول میزنم.

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't interrupt me: وسط حرفم نپر

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in due time: به وقتش

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curiosity killed the cat: فضولی کار دستت میده.

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live off: فقط غذای به خصوصی را خوردن زنده مان ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to learn the ropes: فوت و فن چیزی رو یاد گرفتن.

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i lost my train of thought: رشته افکارم پاره شد.

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you disgust me: حالمو بهم میزنی

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

when it rains it pours: بدبیاری ها پشت سرهم میان.

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's unlike you: از تو بعیده

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'll walk you out: تا دم در همراهیت میکنم.

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave no stone unturned: هر کاری از دستت برمیاد انجام بده

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

big deal: چیز مهم و بزرگ

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brb: الان برمیگردم

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

around the corner: در نزدیکی سر نبش

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

down the street: در امتداد خیابان

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

youse: شماها

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by far: با اختلاف زیاد

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there there: چیزی نیست، ناراحت نباش. عیب نداره، ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swallow one's pride: غرور خود را زیر پا گذاشتن.

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of my league: به وسعم نمیرسه در اون حد نیستم از ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dragon lady: زن ستیزه جو/سلیطه/پرمدعا/ترسناک، پت ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel free: اجازه داشتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard pass: به هیچ عنوان

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i’ll take care of it: من درستش میکنم. من ردیفش میکنم.

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

guest of honor: مهمون افتخاری

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

freelance: آزاد آزادکار مستقل خود اشتغال

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give me a buzz: باهام تماس بگیر

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drop dead gorgeous: به طور خارق العاده زیبا

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

think twice: خوب فکر کن.

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut dead: محل سگ نذاشتن.

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

root for somebody: یعنی کسی رو ساپورت بکنی و حمایتش بک ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see through: ذات واقعی کسی را دیدن پی بردن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i owe you: بهت بدهکارم

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run that by me again: لطفا دوباره تکرار کن.

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

point taken: گرفتم چی میگی. منظورتو فهمیدم.

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

black out: غش کردن بیهوش شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let alone: چه برسه به. . .

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look forward to: لحظه شماری کردن مشتاقانه منتظر بودن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take it back: حرفتو پس بگیر.

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scoop: بلند کردن کسی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

must have: ضروری لازم یک چیز ضروری

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fan out: پخش شید متفرق شید

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive away: کسی را با ماشین بردن با ماشین دور ش ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

admit: تایید کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring together: کنار هم آوردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i wonder why: نمیدونم چرا. . .

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

how can i ever repay you: چطور میتونم برات جبران کنم

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buy into: اعتقاد داشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

couch potato: تنبل تن لش بیکاره

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

under a cloud: زیر ذره بین رفتن. از چشم افتادن.

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the writing is on the wall: شواهد که نشون میده اتفاقی ( بد ) قر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let's give it a shot: بیا امتحانش کنیم.

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put 'er there: بزن قدش.

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

something to do with: ربطی به چیزی داشتن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

start off: کاری را آغاز کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm stumped: هنگ کردم

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smooth: عالی تمیز بی عیب و نقص

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no matter: صرف نظر از، هرچقدر هم . . . ، هر کج ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breathtaking: نفس گیر، خیره کننده

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yowza: هَی وایِ من، پشمام ! آره آقا.

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stay put: در جای خود ماندن تکان نخوردن حرکت ن ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make it: به موقع جایی رسیدن، سر قرار حاضر شد ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you dishonor me: آبروی منو میبری.

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in sync: تفاهم داشتن توافق داشتن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one thing at a time: آسیاب به نوبت یکی یکی دونه به دونه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go around: به اندازه کافی بودن برای همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i missed you: دلم برات تنگ شده بود.

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have over: کسی را به خانه خود دعوت کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring up: موضوعی رو مطرح کردن موضوعی رو پیش ک ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i didn't catch that: متوجه نشدم.

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pin on: ( تخلف ) به گردن کسی انداختن، نسبت ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buy a pig in a poke: چشم بسته خرید کردن معامله سربسته کر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

two wrongs don't make a right: بدی رو با بدی نباید جواب داد .

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high point: بهترین بخش هیجان انگیز ترین قسمت

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

learn the ropes: با روال کاری آشنا شدن، بر کاری مسلط ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hook up: متصل کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

music to my ears: خوشمان آمد! این ایده / حرف رو پسندی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't be stingy: گدا بازی درنیار.

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not so fast: عجله نکن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drag on: به درازا کشیدن طولانی شدن کِشدار شد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

backfire: اثر/نتیجه معکوس داشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't take it to heart: به دل نگیر!

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you ain't seen nothing yet: تازه کجاشو دیدی.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

batshit: کاملا دیوانه!

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

throw under the bus: تو دردسر انداختن کسی آدم فروشی خیا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's worth a shot: به امتحانش می ارزه.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i am all set: من آماده ام.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rare event: مورد غیر معمول، مورد نادر

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far fetched: باورنکردنی باورناپذیر

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sand wedge: چوب گلف مخصوص ضربه در شن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

he is impossible: متقاعد کردنش سخته.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

already: همینطوریش همین الانشم

٤ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

isothermal: هم دما

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

money order: حواله ارزی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

manyfold: بارها

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sheet lightning: آذرخش ورقه ای

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gravitation force: نیروی گرانش زمین

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drive at: به منظوری رسیدن در صحبت کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my gut tells me: حسم میگه. . .

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

high jinks: رفتار هیجانی رفتار پرشور و نشاط

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i have had it: دیگه بسمه، خسته شدم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

home help: پرستار خانگی پرستار در منزل

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fire away: بپرس بپرسید

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fire alarm: سامانه اعلام حریق

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

horny: زمخت، سخت، خشن شاخی، شاخ مانند

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

black mark: امتیاز منفی گزارش منفی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

been there done that: چیزی که واسه تو آرزوعه واسه ما خاطر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give the baby up for adoption: فرزند خود را به سرپرستی دیگری دادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get away: قسر در رفتن سفر رفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up to speed: در جریان بودن از آخرین تحولات آگاه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

maculate: لک شده خال خالی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

confidence trick: جلب اعتماد کردن و بعد کلاهبرداری کر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it's a cinch: آسونه.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sky marshal: گارد امنیتی ( فرودگاه ) پلیس امنیت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

roll with the punches: خودت رو با شرایط وفق بده

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

let's get the show on the road: خوب دست به کار شویم، شروع به کار نم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in plain english: به زبان ساده

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eat one's heart out: افسوس ( کسی/چیزی را ) خوردن؛ غصه خو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come up: مواجه شدن ( با یک مشکل ) روبه رو ش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upset the apple cart: کاسه کوزه های کسی را برهم زدن نقشه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

black tie: لباس رسمی مردانه ( کت و شلوار و کرا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make someone tick: رگ خواب کسی را پیدا کردن، نقطه ضعف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

goal area: محوطه شش قدم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knock yourself out: این گوی و این میدان، ببینم چیکار می ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

last rites: مراسم مذهبی لحظات قبل از مرگ مراسم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drop me off: پیاده می شم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come up with: به ذهن خطور کردن به فکر و ذهن افتاد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit on: مخ کسی رو زدن، تیکه انداختن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be around: دور و بر بودن در حوالی بودن نزدیک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

same old: مثل همیشه، طبق معمول.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't mind: اهمیت ندادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i second that: من هم تایید میکنم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kitchen sink: ملغمه. آش شله قلمکاری از راه حلها.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

double down: شدت عمل بیشتر نشون دادن. لج کردن. ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of this world: یعنی خیلی خوبه. انگار از بهشت اومده ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play it by ear: فی البداهه تصمیم گرفتن. بدون برنامه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

throw the baby out with the bathwater: عطایش را به لقایش بخشیدن. تر و خشک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get locked out: پشت در ماندن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

say a mouthful: گل گفتن حرف حساب زدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

can't wait: بی صبرانه منتظر بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

made for: به سمتی رفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

call letters: حروف معرف شبکه های تلویزیونی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what's more: علاوه بر این تازه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm drawing a blank: یادم نمیاد.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't make waves: شلوغش نکن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take the wrong way: اشتباه برداشت کردن اشتباه متوجه شدن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it takes: طول می کشه. . .

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i would like: مایلم دوست دارم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

radar trap: رادار کنترل سرعت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scamper: با گام های سریع و کوتاه دویدن چهار ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scamper: با گام های سریع و کوتاه دویدن چهار ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scanty: کوتاه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there is something wrong with: یه مشکلی داره. . .

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

talk of: از چیزی صحبت کردن درباره چیزی صحبت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cherry picking: از بین همه حقایق / نتیجه ها / اتفاق ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meet deadlines: سر موعد کاری را انجام دادن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

serve someone right: حق کسی بودن سزاوار تنبیه بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move out: ( از جایی ) اسباب کشی کردن ( از جا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that tears it: طاقتم تموم شده.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play a prank: با کسی شوخی کردن کسی را دست انداختن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold off: نباریدن باران

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you snooze you lose: دیر بجنبی، باختی.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by your leave: با اجازه تون.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vapor pressure: فشار بخار آب

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hydrological cycle: آب شناختی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thermal efficiency: کارایی گرمایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thermal low: کم فشار گرمایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

synoptic station: ایستگاههای همدیدی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature lapse rate: افتاهنگ دما

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i can't be bothered: حس و حالشو ندارم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reach out: تماس گرفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i miss you already: هنوز نرفته دلتنگت شدم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you go first: تو اول بگو.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

he means well: نیتش خیره.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i beg to differ: متاسفانه باهم هم عقیده نیستیم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

who would have thought: کی فکرش رو می کرد؟؟

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you are way out of line: پاتو از گلیمت درازتر کردی.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as it is: همین حالاشم همین جوریشم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fool around: وقت گذرانی کردن وقت تلف کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow off: پیچوندن قال گذاشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

you could cut it with a knife: فضا متشنج بود.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

long story short: خلاصه کنم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

down the hatch: برو بالا. ( اصطلاحی عامیانه برای ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see the point: دلیل یا اهمیت موضوعی رو درک کردن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

check it out: اینو ببین. نگاه کن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my one and only: یکی یدونه من.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweetie pie: عزیز دلم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't get me started on: نذار دهنم باز شه.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doesn't make a sense: با عقل جور در نمیاد.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put it away: بذارش سرجاش.

٤ ماه پیش

مدال‌های حمیدرضا