حمیدرضا - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hang on: گوشی دستتون باشه!

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm stumped: هنگ کردم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come clean with me: با من صادق باش.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come clean with me: با من صادق باش.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in the shit: تا خرخره تو گوهم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a piece of shit: چیز بی ارزشیه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't diss me: بی احترامی نکن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

don't diss me: بی احترامی نکن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's personal: این یه مسئله شخصیه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's ok: طوری نیست

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nice: گاهی باریکلا هم معنی میده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a beating: مال باختن پول از دست دادن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's unlike you: از تو بعیده

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make my words: به حرفم میرسی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spare me: نمی خوام بشنوم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

none whatsoever: اصلا

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

couldn't be better: بهتر از این نمیتونم باشم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

couldn't be better: بهتر از این نمیتونم باشم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sick to one's stomach: تا مغز استخونم سوخت تا فیها خالدونم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pain in the ass: آدم رو مخی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lessons learned: درس عبرت شد

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wait your turn: صبر کن تا نوبتت بشه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wait your turn: صبر کن تا نوبتت بشه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mercy fuck: سکس ترحم آمیز

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cheapness: گدابازی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a physical: معاینه پزشکی شدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

couch doctor: روانپزشک

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run some tests: آزمایش گرفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clean bill of health: تاییدیه سلامت پروانه بهداشت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw blood: آزمایش خون گرفتن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take someone's temperature: درجه حرارت بدن کسی را اندازه گرفتن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

look the picture of health: سلامت و سرحال بودن مظهر سلامتی بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the mend: در حال خوب شدن رو به بهبود

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel on top of the world: سرحال بودن سالم و سرزنده بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

toss one's cookies: بالا آوردن استفراغ کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a turn for the worse: وخیم تر شدن بیماری بدتر شدن بیماری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

breathe one's last: از دنیا رفتن نفس آخر را کشیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break out: جوش زدن شروع شدن هر نوع اختلال پوست ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's very sweet of you: خیلی لطف داری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that's very sweet of you: خیلی لطف داری

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ballpark figure: برآورد تقریبی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the works: در دست تولید

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go public: سهامی عام شدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cut someone's losses: کاهش دادن ضرر و زیان جلوی ضرر و زیا ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

budget squeeze: کاهش بودجه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

close the books: حساب ها را بستن حساب ها را موازنه ک ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

finger in the pie: نخود هر آشی بودن در هر کاری دخالت ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jack up: بالا بردن قیمت

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw money at something: پول وسط گذاشتن پول به پای چیزی ریخت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

throw money at something: پول وسط گذاشتن پول به پای چیزی ریخت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the long run: در گذر زمان

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in short supply: کم بودن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in short supply: کم بودن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run short of something: چیزی را تمام کردن چیزی رو کم آوردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tight spot: تنگنا

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a nose dive: به شدت و سرعت سقوط کردن تحلیل رفتن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

saddled with debt: زیر بار قرض رفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

red ink: بدهی ضرر مالی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bottom fall out: سقوط کردن افت کردن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

piece of the action: سهم سود

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kickback: باج زیرمیزی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deliver the goods: از پس کاری برآمدن از عهده کار برآمد ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

captain of industry: مالک یک شرکت بزرگ

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

number cruncher: حسابدار

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

company man: بله قربان گو

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boys in the backroom: دست های پشت پرده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

big cheese: کله گنده

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

company town: شهرک صنعتی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bankers hours: ساعت کاری کوتاه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cold call: تماس تبلیغاتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep books: حساب و کتاب ها را ثبت کردن دفترداری ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mean business: جدی بودن شوخی نداشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mean business: جدی بودن شوخی نداشتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sell out: کامل به فروش رفتن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buy a pig in a poke: چشم بسته خرید کردن معامله سربسته کر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on hand: دم دست در موجودی انبار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard sell: کالایی را به کسی انداختن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take public: سهامی عام شدن سهام را به مردم فروخت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'll say: کاملا موافقم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get off my ass: دست از سرم بردار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get off my ass: دست از سرم بردار

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

breadsticks: نان ساندویچی باریک

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breadsticks: نان ساندویچی باریک

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t fuck with me: با من درنیوفت

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i don't give a fuck: اهمیتی نمیدم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm fucked: بگا رفتم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm fucked: بگا رفتم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you fucked with a wrong guy: با بد کسی طرف شدی!

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't fuck me over: سرم کلاه نگذاری فریبم ندی!

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wait a minute: یه لحظه وایسا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wait a minute: یه لحظه وایسا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

none taken: نه بهم برنخورد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peace out: بدرود

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i need you buy my side: می خوام کنارم باشی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i need you buy my side: می خوام کنارم باشی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't stop thinking about you: همیشه تو فکرتم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i can't stop thinking about you: همیشه تو فکرتم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no bars: آنتن نمیده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no bars: آنتن نمیده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ditto: منم همینطور

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eat shit: حرف مفت نزن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eat shit: حرف مفت نزن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's no bother: کاری نکردم، قابلی نداشت

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't panic: هول نشو نترس دستپاچه نشو

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

don't panic: هول نشو نترس دستپاچه نشو

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'll give you that: بهت حق میدم قبول دارم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you stink: نفرت انگیزی! بوی گند میدی!

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you stink: نفرت انگیزی! بوی گند میدی!

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dork: عقب مونده

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm jinxed: چشم خوردم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

time will tell: زمان همه چی رو مشخص میکنه.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

loose cutting: برداشتی آزاد

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when the time is right: به وقتش در زمان مناسب

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

when the time is right: به وقتش در زمان مناسب

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tabletop: روی میز

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a jiffy: در یه چشم بهم زدن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a slip of a boy: یه الف بچه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got to take a leak: باید بشاشم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the water is cut off: آب قطعه!

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no dice: ابدا هرگز اصلا حرفشم نزن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a picky eater: آدم بدغذا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a picky eater: آدم بدغذا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bad apple: آدم دردسرساز

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

behave yourself: مراقب رفتارت باش

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over somebody: عبارت over somebody یا over somethi ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over somebody: عبارت over somebody یا over somethi ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

butch up: مردونه پسرونه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call off something: معنی کنسل شدن یا منصرف شدن از انجام ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rush into something: این عبارت به معنی اینه که یه کار رو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rush into something: این عبارت به معنی اینه که یه کار رو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

root for somebody: یعنی کسی رو ساپورت بکنی و حمایتش بک ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't give away the farm: یعنی هرچی داریم و نداریم رو با هم ر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how far to go: تا چه حد و اندازه پیش برم؟ تا چقدر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wash board stomach: شکم تخت و صاف

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rock hard pcs: سیکس پک

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the coast is clear: اوضاع امن و امانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

are you hitting on me: داری مخ منو میزنی؟

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lighten up: سخت نگیر ، جدی نگیر

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i resent that: بهم برخورد آزرده خاطر شدم ، ناراحت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i resent that: بهم برخورد آزرده خاطر شدم ، ناراحت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what do you take me for: منو چی فرض کردی؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how can i ever repay you: چطور میتونم برات جبران کنم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thanks for the heads up: ممنون که بهم گفتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thanks for the heads up: ممنون که بهم گفتی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t you dare: بیخود میکنی غلط میکنی ، جراتش رو ند ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don’t you dare: بیخود میکنی غلط میکنی ، جراتش رو ند ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that means a lot to me: خیلی برام ارزشمنده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that means a lot to me: خیلی برام ارزشمنده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it doesn't make any sense: با عقل جور در نمیاد

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kick your ass: یعنی دهنت رو صاف میکنم یا سرویست می ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

running errand: ‎به کسی که کاری رو برای کسی انجام م ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ride or die: رفیق جون جونی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anhedonia: فقدان لذت بردن از شرایطی که قبلا بر ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at great length: مفصل و طولانی صحبت کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring it on: رو کُن ببینم چی در چنته داری چند ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no matter what: مهم نیست چی پیش میاد

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ponzi: طرح های پانزی ( مانند طرح های هرمی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ponzi: طرح های پانزی ( مانند طرح های هرمی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

defi: امور مالی غیرمتمرکز

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bullrun: بازار صعودی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nft: توکن غیر قابل معاوضه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nft: توکن غیر قابل معاوضه

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

transaction fee: هزینه تراکنش

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fiat: پول بدون پشتوانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fiat: پول بدون پشتوانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

step on it: گاز بده ، عجله کن

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll let you know: بهت خبر میدم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'll let you know: بهت خبر میدم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speak of the devil: ببین کی اینجاست!

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call it even: برابر شدیم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i get the picture: متوجه شدم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i get the picture: متوجه شدم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what's eating you: از چی ناراحتی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you cross with me: ازم دلخوری؟

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

are you cross with me: ازم دلخوری؟

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that: اونقدر اونقدرا

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stay clear of me: به من نزدیک نشو

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just drop it: دیگه بسه، تمومش کن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just drop it: دیگه بسه، تمومش کن.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the hell out: گورتو گم کن گمشو بیرون

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get the hell out: گورتو گم کن گمشو بیرون

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not convinced: متقاعد نشدم مطمئن نیستم

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i consider that: فکر میکنم که. . .

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i consider that: فکر میکنم که. . .

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry to keep you waiting: ببخشید معطل شدید ببخشید منتظرتون گذ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sorry to keep you waiting: ببخشید معطل شدید ببخشید منتظرتون گذ ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm messing with you: دارم سر به سرت میزارم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i goofed up: سوتی دادم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i goofed up: سوتی دادم

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

POT: علف

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

your guess is as good as mine: منم بی خبرم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't you dare: بیخود میکنی، جراتش رو نداری.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

who's down: کی پایه است؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't brag: پُز نده!

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't brag: پُز نده!

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see if i care: اهمیتی نمیدم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how's it going so far: تا الان چطور پیش رفته؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you made your point: منظورت رو رسوندی.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you made your point: منظورت رو رسوندی.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you tricked me: گولم زدی.

٤ ماه پیش

مدال‌های حمیدرضا