گلی افجه - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

share: تبادل , ( بیشتر در تجربه )

٢ هفته پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

موقعیت خودم رو میدونم . جایگاه خو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

much the same: تقریبا همانطور

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unbelievable: باورنکردنی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quora: Question and answer ترکیب دو کلمه ...

٢ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

شاید بشه این تعبیر رو &nbsp ...

٢ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

به معنی چرخه طبیعت

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shower resistant: ضد آب و باران.

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shower proof: ضد آب و باران و رطوبت

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

league: دسته ، رده ، طبقه Out of my league ...

٣ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

حقایق، خود گویا هستند. شاید ...

٣ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

در دسترس بودن جهت انجام کار

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

momentous moment: لحظه مهم ، لحظه سرنوشت ساز

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

attested: تایید شده اثبات شده

٤ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

خوشحالی زیاد مثل رو ابرها ر ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

predate: ماقبل سابقا در گذشته اسبق

٥ ماه پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

مخفف تاریخ انقضا هست معمولا روی مح ...

٦ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

تو مو می بینی و من پیچش مو.& ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adventure: آقای چوبین معانی مختلف این کلمه ذک ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

commendable: قابل تحسین

٧ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

چیزی که اتفاق خواهد افتاد،خوب یا ب ...

٧ ماه پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

Don't tease me Don't annoy

٧ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

واسه من فرقی نداره . Make ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wife: زن شوهر میشه husbanD نه هازبنت

٨ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

سه اتاق خواب هست، من و خواهرم یک ا ...

٨ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

یک رسوایی و اقعی یک افتضاح ...

٨ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

قبلا کار خونه انجام نمی داد ...

٨ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

Try به معنای سعی هست او سعی ...

٨ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

در اینجا و قتی که یا در حین ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

preplax: پر دردسر ، پیچیده، گرفتاری

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abdominal: شکم , معده , belly

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bottom: How can I get to the bottom of all ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

invented: طراحی دوستان وقتی کلمه اختراع نوشت ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

short list: فهرست برگزیده ها لیست نامزدها

١٠ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

و تنش های دیگری هم گاهی با آن آمیخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hippie: گروهی که در اواخر دهه شصت میلادی ، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

p or n: فیلم مبتذل هرز نگاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

virtues: پاک دامنی فضیلت

١١ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

اما زمانی رسید که او برای خوابیدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

observed: مشاهده بدقت دیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

straight: راه راست رفتن ( نداشتن انحراف ) م ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

City شهر هست و town شهر کوچک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

furthermore: هم چنین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall back: برگشتن

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

paternal cousin: دختر عمو ، پسر عمو دختر عمه ، پسر ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

آخرین چیزی هست که نگرانش هستم به ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

به معنی پاتوق هست ،مکان خاص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take advantage: استفاده از امتیاز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

social class: طبقه اجتماعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

observed: مشاهده بدقت دیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

own money: پول خودش ( پولی که متعلق به کسی باش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look at: تماشا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hands down: بدون تلاش، مسلما، قطعا به راحتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

formulation: عملکرد بر اساس دستور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep it down: آرام باش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

day of judgment: روز داوری روز جزا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

day of judgment: روز داوری روز جزا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

day after day and year after year: روز به روز سال به سال زنجیره مداوم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

day after day and year after year: روز به روز سال به سال زنجیره مداوم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

day and date: تاریخ بر اساس تقویم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

day and date: تاریخ بر اساس تقویم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

daybed: کاناپه یا مبل تختخوابشو جای استراحت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

daybed: کاناپه یا مبل تختخوابشو جای استراحت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outbreak: واگیر انتشار ، سرایت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

life of a well: موفقیت خوب زندگی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

life of a well: موفقیت خوب زندگی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

life after death: زندگی پس از مرگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

life after death: زندگی پس از مرگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lifeblood: مهم حیاتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

badass: جوشی ، عصبانی ، تند مزاج ، کله خر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep away: نزدیک نشدن فاصله گرفتن دوری کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aint: در اصطلاح iam not نیست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aint: در اصطلاح iam not نیست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ladybug: پینه دوز ( جانور شناسی ) کفش دوز م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exchange student: دانشجوی خارجی جابجائی دانشجو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give somebody a hand: کمک و یاری دست و آستین بالا زدن د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ladybug: Ladybug وladybird پشت سر هم نوشته م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

esthetician: زیبایی شناس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

esthetician: زیبایی شناس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be a has been: شخص معروف یا مهم در زمان گذشته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take away: با خود بردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take the time: زمانبر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

babysitting: پرستار بچه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

low key: خفیف ، آرام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پوکر: بازی ورق ، ۵ کارتی برای هر نفر معمو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smog: غبار الود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thermal comfort: دمای ارامبخش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

foreseeable future: اتفاق حتمی در آینده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

good: کالا خوب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wild: غیر اهلی خشن رام نشده سرکش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

haptic: لمسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frequency: پی در پی مکرر بارها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it seems like: مثل اینکه شبیه آنکه بنظر میرسد که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go round: چرخاندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

raise a red flag: پرچم قرمز اعلام جنگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mendacity: غیر واقعی دروغین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nodding: آشنایی مختصر سرتکان دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snapper: ناظر ( عامیانه و شاید تمسخر امیز ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

referrer: رجوع کننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spot: مشخص کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ascend the throne: پادشاه شدن تاج پادشاهی گذاشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

visit a friend: ملاقات دوست

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gab: حرف زدن خودمانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gab: حرف زدن خودمانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay mind: توجه نشان دادن ،

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

twist: چرخاندن نوعی رقص نسبتا قدیمی ،

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unknown: ناشناس نا شناخته نامعلوم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

والپیپر: کاغذ دیواری ، زمینه ، در موبایل هم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

live a little: کمی زندگی کن ،

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

iove: عشق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall back: برگشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

full: پر بودن ، نه فقط در مورد خوردن کلا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall back: دوباره سراغ کسی، یا چیزی رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

eyebrows: ابرو ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

high profile: مورد توجه مردم پرطرفدار معروف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

affair: موضوع ، رابطه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

serving: خدمت رسانی در سرویس بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hang out with: با هم زندگی کردن و وقت گذراندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just like that: صرفا از این قرار بنابراین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recognizing: شناسایی تشخیص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cheeky: پر رو شیطون

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

warrer: مبارز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beat: زدن شکست دادن غلبه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bang: موی چتری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buble: حباب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

false: جعلی دروغین ساختگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

raise children: بچه بزرگ کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chain smoker: پشت هم سیگار کشیدن سیگاری شدید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

place: جایگاه مکان موقعیت شهر محوطه قرار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drain: خالی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unproductive: بدرد نخور بی فایده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

compound: ساخته شده از چند عنصر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

his days are numbered: روزهای آخر زندگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

within: در میان در طی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high birth: اشراف زاده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mythical: افسانه ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attempt to: قصد نیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don: اشراف زاده ( لقب بیشتر اسپانیایی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eye opener: هشدار دهنده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

comeing clean: اعتراف کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

objective: هدف یا مقصودی که برای آن تلاش شود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in company: در زمره. . به همراه. . در کنار شخ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

monothread: تک نخ لیفت صورت با نخ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rip off: دزدیدن گول زدن دغل بازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

before long: نسبتا زود در یک دوره کوتاه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

if ever: اگر هرگاه اگرهر زمان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

antedate: سبقت جلو افتادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

irreducibility: غیر قابل تغییر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

information question: سئوال تشریحی که با بله و خیر جواب د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

duff: داف ، دختر خوشگل ، تیکه در اصل مخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duff: در ضمن دوستان سانتال مانتال تلفظ در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you too: بعضی اوقات معنی من هم همینطور دارد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exist: زنده بودن وجود داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give lessons: درس دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

army: ارتش ، سپاه ، لشگر ، قشون ، گروهان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lbd: Littel black dress لباس مشکی کوتا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sclerosis: تصلب شرایین سخت شدن دیواره رگها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breach: Breach law قانون شکنی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wolf cry: گریه گرگ یا همان اشک تمساح

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

successfully: موفقیت آمیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

successfully: موفقیت آمیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it looks like rain: بنظر میرسد باران ببارد هوا بارانی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

supereme: عالی ترین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blush: سرخی گونه یا صورت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

held: گذشته فعل hold نگهداشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

donating: بخشیدن اهدا هدیه صدقه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

afraid: Iam afraid so متاسفانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

most difficult: دشوارترین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

invented: طراحی دوستان وقتی کلمه اختراع نوشت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

short list: فهرست برگزیده ها لیست نامزدها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

short list: فهرست برگزیده ها لیست نامزدها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turned: بر گرداندن چرخاندن مثل روی گرداندن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull out: کناره گیری بیرون آمدن ترک کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duty: کار گمرکی وظیفه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the way: ان طور جوری که به اندازه. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

happy camper: کسی که راضی است

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

protagonists: شخصیت اصلی داستان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

protagonists: شخصیت اصلی داستان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crowd rating: نظر عموم رتبه جمعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high: سرحال خوشحال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intimacy: رابطه عشقی یا جنسی بدون ازدواج ، رو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ارایشگاه زنانه: Beauty salon

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conditioner: Hair conditioner نرم کننده موی سر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

collect: در مورد تلفن به معنی درخواست پرداخت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cross: Cross my heart به جان خودم!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take your fat off of me: تن لش منو ول کن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

league: دسته ، رده ، طبقه Out of my league ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

baby botox: بوتاکس مخصوص صورت که دوز کمتری از م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

its been a rough couple of months: این یکی دو ماه سخت گذشت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nothing is permanent: Nothing lasts forever هیچ چیز همیش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

highly paid: حقوق زیاد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no cap: بی کلک ،

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

auburn: برای مو خرمایی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marionette: خط غم و اندوه در مورد صورت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

marionette: خط غم و اندوه در مورد صورت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nontaster: فاقد قوه چشایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm telling you: من دارم میگم، ، ، ( باور کن )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

contrast shower: دوش اب گرم و سرد بطور متناسب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

switch eyes: انحراف چشم چپ بودن چشم لوچی در اصطل ...

١ سال پیش

مدال‌های گلی افجه