گلی افجه - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shower resistant: ضد آب و باران.

٢ روز پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shower proof: ضد آب و باران و رطوبت

٢ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

league: دسته ، رده ، طبقه Out of my league ...

٤ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

momentous moment: لحظه مهم ، لحظه سرنوشت ساز

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

attested: تایید شده اثبات شده

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

predate: ماقبل سابقا در گذشته اسبق

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adventure: آقای چوبین معانی مختلف این کلمه ذک ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

commendable: قابل تحسین

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wife: زن شوهر میشه husbanD نه هازبنت

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

preplax: پر دردسر ، پیچیده، گرفتاری

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abdominal: شکم , معده , belly

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bottom: How can I get to the bottom of all ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

invented: طراحی دوستان وقتی کلمه اختراع نوشت ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

short list: فهرست برگزیده ها لیست نامزدها

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hippie: گروهی که در اواخر دهه شصت میلادی ، ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

p or n: فیلم مبتذل هرز نگاری

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

virtues: پاک دامنی فضیلت

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

observed: مشاهده بدقت دیدن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

straight: راه راست رفتن ( نداشتن انحراف ) م ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

furthermore: هم چنین

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall back: برگشتن

٩ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

paternal cousin: دختر عمو ، پسر عمو دختر عمه ، پسر ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take advantage: استفاده از امتیاز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

social class: طبقه اجتماعی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

observed: مشاهده بدقت دیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

own money: پول خودش ( پولی که متعلق به کسی باش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look at: تماشا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hands down: بدون تلاش، مسلما، قطعا به راحتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

formulation: عملکرد بر اساس دستور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep it down: آرام باش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

day of judgment: روز داوری روز جزا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

day of judgment: روز داوری روز جزا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

day after day and year after year: روز به روز سال به سال زنجیره مداوم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

day after day and year after year: روز به روز سال به سال زنجیره مداوم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

day and date: تاریخ بر اساس تقویم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

day and date: تاریخ بر اساس تقویم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

daybed: کاناپه یا مبل تختخوابشو جای استراحت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

daybed: کاناپه یا مبل تختخوابشو جای استراحت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

outbreak: واگیر انتشار ، سرایت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

life of a well: موفقیت خوب زندگی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

life of a well: موفقیت خوب زندگی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

life after death: زندگی پس از مرگ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

life after death: زندگی پس از مرگ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lifeblood: مهم حیاتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

badass: جوشی ، عصبانی ، تند مزاج ، کله خر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep away: نزدیک نشدن فاصله گرفتن دوری کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aint: در اصطلاح iam not نیست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aint: در اصطلاح iam not نیست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ladybug: پینه دوز ( جانور شناسی ) کفش دوز م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exchange student: دانشجوی خارجی جابجائی دانشجو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give somebody a hand: کمک و یاری دست و آستین بالا زدن د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ladybug: Ladybug وladybird پشت سر هم نوشته م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

esthetician: زیبایی شناس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

esthetician: زیبایی شناس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be a has been: شخص معروف یا مهم در زمان گذشته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take away: با خود بردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take the time: زمانبر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

babysitting: پرستار بچه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

low key: خفیف ، آرام

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پوکر: بازی ورق ، ۵ کارتی برای هر نفر معمو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smog: غبار الود

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thermal comfort: دمای ارامبخش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

foreseeable future: اتفاق حتمی در آینده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

good: کالا خوب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wild: غیر اهلی خشن رام نشده سرکش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

haptic: لمسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frequency: پی در پی مکرر بارها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it seems like: مثل اینکه شبیه آنکه بنظر میرسد که

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go round: چرخاندن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

raise a red flag: پرچم قرمز اعلام جنگ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mendacity: غیر واقعی دروغین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nodding: آشنایی مختصر سرتکان دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snapper: ناظر ( عامیانه و شاید تمسخر امیز ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

referrer: رجوع کننده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spot: مشخص کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ascend the throne: پادشاه شدن تاج پادشاهی گذاشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

visit a friend: ملاقات دوست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gab: حرف زدن خودمانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gab: حرف زدن خودمانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay mind: توجه نشان دادن ،

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

twist: چرخاندن نوعی رقص نسبتا قدیمی ،

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unknown: ناشناس نا شناخته نامعلوم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

والپیپر: کاغذ دیواری ، زمینه ، در موبایل هم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

live a little: کمی زندگی کن ،

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

iove: عشق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall back: برگشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

full: پر بودن ، نه فقط در مورد خوردن کلا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall back: دوباره سراغ کسی، یا چیزی رفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

eyebrows: ابرو ها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

high profile: مورد توجه مردم پرطرفدار معروف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

affair: موضوع ، رابطه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

serving: خدمت رسانی در سرویس بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hang out with: با هم زندگی کردن و وقت گذراندن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just like that: صرفا از این قرار بنابراین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recognizing: شناسایی تشخیص

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cheeky: پر رو شیطون

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

warrer: مبارز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beat: زدن شکست دادن غلبه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bang: موی چتری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buble: حباب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

false: جعلی دروغین ساختگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

raise children: بچه بزرگ کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chain smoker: پشت هم سیگار کشیدن سیگاری شدید

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

place: جایگاه مکان موقعیت شهر محوطه قرار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drain: خالی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unproductive: بدرد نخور بی فایده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

compound: ساخته شده از چند عنصر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

his days are numbered: روزهای آخر زندگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

within: در میان در طی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high birth: اشراف زاده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mythical: افسانه ای

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attempt to: قصد نیت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don: اشراف زاده ( لقب بیشتر اسپانیایی )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eye opener: هشدار دهنده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

comeing clean: اعتراف کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

objective: هدف یا مقصودی که برای آن تلاش شود

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in company: در زمره. . به همراه. . در کنار شخ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

monothread: تک نخ لیفت صورت با نخ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rip off: دزدیدن گول زدن دغل بازی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

before long: نسبتا زود در یک دوره کوتاه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

if ever: اگر هرگاه اگرهر زمان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

antedate: سبقت جلو افتادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

irreducibility: غیر قابل تغییر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

information question: سئوال تشریحی که با بله و خیر جواب د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

duff: داف ، دختر خوشگل ، تیکه در اصل مخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duff: در ضمن دوستان سانتال مانتال تلفظ در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you too: بعضی اوقات معنی من هم همینطور دارد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exist: زنده بودن وجود داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give lessons: درس دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

army: ارتش ، سپاه ، لشگر ، قشون ، گروهان ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lbd: Littel black dress لباس مشکی کوتا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sclerosis: تصلب شرایین سخت شدن دیواره رگها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breach: Breach law قانون شکنی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wolf cry: گریه گرگ یا همان اشک تمساح

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

successfully: موفقیت آمیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

successfully: موفقیت آمیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it looks like rain: بنظر میرسد باران ببارد هوا بارانی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

supereme: عالی ترین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blush: سرخی گونه یا صورت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

held: گذشته فعل hold نگهداشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

donating: بخشیدن اهدا هدیه صدقه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

afraid: Iam afraid so متاسفانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

most difficult: دشوارترین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

invented: طراحی دوستان وقتی کلمه اختراع نوشت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

short list: فهرست برگزیده ها لیست نامزدها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

short list: فهرست برگزیده ها لیست نامزدها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turned: بر گرداندن چرخاندن مثل روی گرداندن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull out: کناره گیری بیرون آمدن ترک کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duty: کار گمرکی وظیفه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the way: ان طور جوری که به اندازه. . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

happy camper: کسی که راضی است

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

protagonists: شخصیت اصلی داستان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

protagonists: شخصیت اصلی داستان

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crowd rating: نظر عموم رتبه جمعی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high: سرحال خوشحال

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intimacy: رابطه عشقی یا جنسی بدون ازدواج ، رو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ارایشگاه زنانه: Beauty salon

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conditioner: Hair conditioner نرم کننده موی سر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

collect: در مورد تلفن به معنی درخواست پرداخت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cross: Cross my heart به جان خودم!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take your fat off of me: تن لش منو ول کن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

league: دسته ، رده ، طبقه Out of my league ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

baby botox: بوتاکس مخصوص صورت که دوز کمتری از م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

its been a rough couple of months: این یکی دو ماه سخت گذشت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nothing is permanent: Nothing lasts forever هیچ چیز همیش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

highly paid: حقوق زیاد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no cap: بی کلک ،

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

auburn: برای مو خرمایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marionette: خط غم و اندوه در مورد صورت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

marionette: خط غم و اندوه در مورد صورت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nontaster: فاقد قوه چشایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm telling you: من دارم میگم، ، ، ( باور کن )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

contrast shower: دوش اب گرم و سرد بطور متناسب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

switch eyes: انحراف چشم چپ بودن چشم لوچی در اصطل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overwhelme: غرق شدن یا دفن شدن در موضوعات می ت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

extra ordinary beautiful: زیبایی فوق العاده

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lack: رژیم غذایی این کودکان کمبود کلسیم د ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flaw: بزرگترین عیب شخصیت او نداشتن صداقت ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hang out: بچه ها کنار خیابان پاتوق کرده بودند

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

equal: 3به اضافه 5 برابر است با 5 به اضافه ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sure: حالا می توانست اطمینان داشته باشد ک ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fresh: وقتی از تعطیلات برگشت سرحال بنظر می ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emotional: جدایی فشار عاطفی زیادی در بر دارد

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concerned: او هرگز به ظاهر خود توجه نمی کند

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

train station: در ایستگاه قطار ( خاله , عمو , دایی ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

train station: سرویس اتوبوس بطور منظم از ایستگاه ق ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hitchhike: ما اجبارا با ماشین های گذری به سانف ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

regard: او ان زن را یکی از بهترین نمایشنامه ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow: وقتی سوار قطار شد مادرش برای او بوس ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow: چطور ان همه پول را به باد دادی

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live on: وقتی دانشجو بودم مجبور بودم با نان ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clue: تنها سر نخ یافته شده از جنایت یک ته ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clue: او اتفاقی به یک سر نخ معما برخورد

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put away: او مقدار قابل توجهی پول کنار گذاشته

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put away: او باید یک بطری ویسکی را دیشب تمام ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put away: او بخاطر سرقت مسلحانه ده سال زندانی ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put away: بعد از کاری که کرد مستحق مرگ است

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

darling: تو واقعا نازنینی , بارنی

١٠ ماه پیش

مدال‌های گلی افجه