پیشنهادهای ملاقات و تلاقی لغات (١,٥٥٥)
غروبیدن ؛ گروبیدن ، به گور رفتن ، با اصطلاح رایج گور و گم شدن غرب ؛ غروب ، گروب ، گوروب ، به گور رفتن ، به گودی رفتن ، به قعر و قُوْر رفتن و فرو رفت ...
غرب ؛ غروب ، گروب ، گوروب ، به گور رفتن ، به گودی رفتن ، به قعر و قُوْر رفتن و فرو رفتن آفتاب در گُوْدی یا به گَعر و گُوْر رفتن آفتاب. در قانون و ق ...
غرب ؛ غروب ، گروب ، گوروب ، به گور رفتن ، به گودی رفتن ، به قعر و قُوْر رفتن و فرو رفتن آفتاب در گُوْدی یا به گَعر و گُوْر رفتن آفتاب. در قانون و ق ...
چسب ؛ جذب جاذبه ؛ جذب ، چسب ، چسبیدن ، چسبیده شدن جاذبه قابل تبدیل به چاسبه چاسبه ، چستن ، جستن ، جستار جستار ؛ جُستن ، جُسته شده، جوئیده شده ، ...
چسب ؛ جذب جاذبه ؛ جذب ، چسب ، چسبیدن ، چسبیده شدن جاذبه قابل تبدیل به چاسبه چاسبه ، چستن ، جستن ، جستار جستار ؛ جُستن ، جُسته شده، جوئیده شده ، ...
جاذبه ؛ جذب ، چسب ، چسبیدن ، چسبیده شدن جاذبه قابل تبدیل به چاسبه چاسبه ، چستن ، جستن ، جستار جستار ؛ جُستن ، جُسته شده، جوئیده شده ، یافته ، تح ...
جستار ؛ جُستن ، جُسته شده، جوئیده شده ، یافته ، تحقیق ، نتیجه ، کند و کاو شده ، رسیده های علمی ، حاصل شده جُستن قابل تبدیل به جُزتن که منتهی به کسب ...
جزیه ؛ جایزه اجازه ؛ مجوز ، مجاز کردن جایزه ؛ جزیه و جزا جهت اجازه و مجاز بودن و ادامه ی انجام کار و جایز کردن با تایید و تصدیق مجیز ؛ مجازی ، م ...
جزیه ؛ جایزه اجازه ؛ مجوز ، مجاز کردن جایزه ؛ جزیه و جزا جهت اجازه و مجاز بودن و ادامه ی انجام کار و جایز کردن با تایید و تصدیق مجیز ؛ مجازی ، م ...
اجازه ؛ مجوز ، مجاز کردن جایزه ؛ جزیه و جزا جهت اجازه و مجاز بودن و ادامه ی انجام کار و جایز کردن با تایید و تصدیق مجیز ؛ مجازی ، مجاز بودن ، اجاز ...
جایزه ؛ جزا جهت اجازه و مجاز بودن و ادامه ی انجام کار و جایز کردن با تایید و تصدیق مجیز ؛ مجازی ، مجاز بودن ، اجازه داشتن ، جایز کردن ، جایزه دادن ...
مجیز ؛ مجازی ، مجاز بودن ، اجازه داشتن ، جایز کردن ، جایزه دادن ، مجوز دادن ، تصدیق و تایید کردن مجیز گو ؛ تصدیق کننده و تایید کننده
مجیز ؛ مجازی ، مجاز بودن ، اجازه داشتن ، جایز کردن ، جایزه دادن ، مجوز دادن ، تصدیق و تایید کردن مجیز گو ؛ تصدیق کننده و تایید کننده
مجیز ؛ مجازی ، مجاز بودن ، اجازه داشتن ، جایز کردن ، جایزه دادن ، مجوز دادن ، تصدیق و تایید کردن
سوخو ؛ سخت ساخته شده ، سخاوتمندانه ساخته شده مرتبط با کلمه ی زگ و زاگ و زاگرس
جیب ؛ روند تغییر ریخت آوایی و نگارشی این کلیدواژه در آبراه سیال مفاهیم حروف و کلمات از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات با یک مفهوم مشترک در ابعاد کارب ...
عروس ؛ آروس ، آراستگی ، آرا شدن ، آرایش شده روند تغییر ریخت آوایی و نگارشی این کلیدواژه در آبراه سیال حروف و کلمات از طریق قانون و قواعد ایجاد کلما ...
اِوِرِست ؛ واراستی ، وارستگی ، آراستگی و. . . به معنی کوه راست قامت و رشید ممارست ؛ سعی و تلاشی که منجر به رستم شدن و راست شدن و رُستَن شود. روس ...
ممارست ؛ سعی و تلاشی که منجر به رستم شدن و راست شدن و رُستَن شود. روستا ؛ محل رُستنی ها مثل گندم جو گاو گوسفند و. . . کلمه ی رُستَن هم به معنی آرا ...
روستا ؛ محل رُستنی ها مثل گندم جو گاو گوسفند و. . . کلمه ی رُستَن هم به معنی آراسته شدن و رشد کردن می باشد. روند تغییر ریخت آوایی و نگارشی این کل ...
کاغذ ؛ کاه بعلاوه غذا کلمه ی کاه در کلمه ی کاغذ اشاره به جنس ساخته شده در این ماده می باشد. و کلمه ی غذا در کلمه ی کاغذ اشاره به مغذی بودن اطلاعات ...
کاغذ ؛ کاه بعلاوه غذا کلمه ی کاه در کلمه ی کاغذ اشاره به جنس ساخته شده در این ماده می باشد. و کلمه ی غذا در کلمه ی کاغذ اشاره به مغذی بودن اطلاعات ...
Paper ؛ پاپیروس پاپیروس ؛ این کلیدواژه که در فرهنگ مصر باستان برای ورق ها و برگه های کاغذی با جنسی خاص استفاده می شده است در قانون و قواعد ایجاد کلم ...
شَلوار ؛ روند تغییر ریخت آوایی و نگارشی این کلیدواژه در آبراه سیال مفاهیم حروف و کلمات از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات با یک مفهوم مشترک در ابعاد ک ...
شَلوار ؛ روند تغییر ریخت آوایی و نگارشی این کلیدواژه در آبراه سیال مفاهیم حروف و کلمات از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات با یک مفهوم مشترک در ابعاد ک ...
شَلوار ؛ روند تغییر ریخت آوایی و نگارشی این کلیدواژه در آبراه سیال مفاهیم حروف و کلمات از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات با یک مفهوم مشترک در ابعاد ک ...
شَلوار ؛ روند تغییر ریخت آوایی و نگارشی این کلیدواژه در آبراه سیال مفاهیم حروف و کلمات از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات با یک مفهوم مشترک در ابعاد ک ...
شَلوار ؛ روند تغییر ریخت آوایی و نگارشی این کلیدواژه در آبراه سیال مفاهیم حروف و کلمات از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات با یک مفهوم مشترک در ابعاد ک ...
چوپان ؛ چوبان و جوبان به معنی چاپیدن و چپوندن مرتبط با کلمه ی چوب و جوب به معنی انطباقی چوپانیدن و با معنی موازی و غیرانطباقی هدایت کردن از جایی به ج ...
چوپان ؛ چوبان و جوبان به معنی چاپیدن و چپوندن مرتبط با کلمه ی چوب و جوب به معنی موازی و غیرانطباقی هدایت کردن از جایی به جایی دیگر فلسفه ی ایجاد و ...
هندوستان ؛ هندسه ، اندیسه ، اندیشه ، اندوختن ، . . . hand ؛ اَند ، اندازه ، هندسه ، اندیسه ، اندیشه ، اندوختن و. . . اندیشه ؛ اندیسه ، هندیسه ، هن ...
hand ؛ اَند ، اندازه ، هندسه ، اندیسه ، اندیشه ، اندوختن و. . . اندیشه ؛ اندیسه ، هندیسه ، هندسه ، هندوستان ، هِند ، هَند ، hand درک بهتر این مفهوم ...
hand ؛ اَند ، اندازه ، هندسه ، اندیسه ، اندیشه ، اندوختن و. . . اندیشه ؛ اندیسه ، هندیسه ، هندسه ، هندوستان ، هِند ، هَند ، hand درک بهتر این مفهوم ...
اندیشه ؛ اندیسه ، هندیسه ، هندسه ، هندوستان ، هِند ، هَند ، hand درک بهتر این مفهوم در متن تحلیل شده زیر تبیین شده است ؛ فلسفه ی پیدایش و ایجاد ای ...
اندیشه ؛ اندیسه ، هندیسه ، هندسه ، هندوستان ، هِند ، هَند ، hand درک بهتر این مفهوم در متن تحلیل شده زیر تبیین شده است ؛ فلسفه ی پیدایش و ایجاد ای ...
اندیشه ؛ اندیسه ، هندیسه ، هندسه ، هندوستان ، هِند ، هَند ، hand درک بهتر این مفهوم در متن تحلیل شده زیر تبیین شده است ؛ فلسفه ی پیدایش و ایجاد ای ...
اندوختن ؛ منشعب از کلمه ی اندیشه با تعریف موازی ، پس انداز ، ذخیره کردن ، جمع کردن فلسفه ی پیدایش و ایجاد این کلمه در فرهنگ واژگان و دریای لغات از ط ...
هندسه ؛ کلیدواژه ی هندسه با ریخت هِندیسه به معنی اَندیزْ نمودن و دیز نمودن و دیزاین نمودن به معنی علم به هم رساندن و به هم جور کردن چیزها می باشد. ر ...
کاچی ؛ کلمه ی کاچی در ضرب المثل کاچی بهتر از هیچی اشاره به یک غذای ساده و یک دست بدون افزودنی ها دارد. مسیر ایجاد کلمه ی کاچی که از کاچ ایجاد گردید ...
برید ؛ برودت ، کم بار ، سرد ، کم انرژی ، گرماگیر ، بی بار باروت ؛ دارای بار زیاد ، پُربار ، بار دهنده ، انرژی زا ، حرارت زا متضاد انطباقی کلمه ی بار ...
باروت ؛ دارای بار زیاد ، پُربار ، بار دهنده ، انرژی زا ، حرارت زا متضاد انطباقی کلمه ی باروت کلمه ی برید به معنی کم بار و سرد و کم انرژی می باشد. د ...
بَرکت ؛ باراک شدن ، بَرآمدن ، به بار آمدن ، برآمده شدن ، پُربارتر شدن ، بارتر شدن ، برتر شدن ، وَرآمدن ، ورز آمدن ، ورزیده شدن در این کلمه منشعب از ک ...
بایر ؛ منشعب از کلمه ی بیر و بار به معنی زمین بی بار کلماتی مثل لم یزرع و خشک و بی حاصل و. . . تعاریف موازی و غیرانطباقی برای کلمه ی بایر می باشند. ...
بیر ؛ کلمه ی بیر که در زبان ترکی به عنوان عدد یک و شروع شمارش اعداد استفاده می شود از جهت کم بارترین عدد کامل در شمارش اعداد استفاده می شود. در قان ...
باری تعالی ؛ دارای بار و برتری و بار دهنده ی برتر و متعالی باری ؛ دارای بار در صنعت به الکترودهای جوشکاری باری و به میله گردها Round bar گفته می شو ...
وَبال ؛ اصطلاح وَبال شدن در زمانی دارای کاربرد می شود که بار کسی بر روی دوش کس دیگری نهاده شود. وبال شدن یعنی وبار شدن به معنی بارگذاری دارای معنا و ...
بالین و بالشت ؛ اگر از زاویه ی قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر جهت ایجاد کلمات در ابعاد کاربردی مختلف به دلیل نقطه و محل مشترک صدور ...
بارنیا ، بارنی ، بارنین ، بِرنی ؛ بسیار پُربار و بار دهنده ، نیرو رسان ، انرژی دهنده مفهوم بار دادن و باررسانی در عالم هستی منتج به بَرآمدن و بَرآم ...
بارنیا ، بارنی ، بارنین ، بِرنی ؛ بسیار پُربار و بار دهنده ، نیرو رسان ، انرژی دهنده مفهوم بار دادن و باررسانی در عالم هستی منتج به بَرآمدن و بَرآم ...
بارنیا ، بارنی ، بِرنی ؛ بسیار پُربار و بار دهنده ، نیرو رسان ، انرژی دهنده مفهوم بار دادن و باررسانی در عالم هستی منتج به بَرآمدن و بَرآمده شدن و ...