پیشنهادهای ملاقات و تلاقی لغات (١,٥٥٥)
تکاپو ؛ با ریخت قبل تر این کلمه با نگارش تقاپو منشعب از کلماتی از قبیل تقوا و تقویت و. . . که در طی زمان دچار تغییر ریخت نگارشی و آوایی شده است تکا ...
تقی ؛ انسان تقوا پیشه و پرتکاپو مسیر جریان ایجاد این کلیدواژه در روند ایجاد کلمات بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات در جایگاه های کاربردی مختلف عب ...
رادیاتور ؛ تعریفی که این کلمه از خودش برای ما بر مبنای مصدر این کلمه دارد به معنی تردد سیال و رد کردن دما می باشد. مانند کلمه ی رود که از تردد و رد ش ...
گز کردن ؛ گزیده راه رفتن ، هدفمند طی کردن مسیر ، گزینش کردن مسیر و طی نمودن آن ، سنجیده راه رفتن ، برگزیدن یک راه گزینش شده و گز کردن آن.
بزدل ؛ اصطلاح رایج مثل بُز می ترسید یک اصطلاحی می باشد که مرتبط با رفتار ذاتی و خصیصه ی ترسو بودن و محتاط بودن و هوشیار بودن حیوان بُز در خطرات به نس ...
بزدل ؛ اصطلاح رایج مثل بُز می ترسید یک اصطلاحی می باشد که مرتبط با رفتار ذاتی و خصیصه ی ترسو بودن و محتاط بودن و هوشیار بودن حیوان بُز در خطرات به نس ...
تحلیل و تفسیر و فلسفه ی پیدایش کلیدواژه ی بُز در متن زیر تبیین شده است ؛ بزدل ؛ اصطلاح رایج مثل بُز می ترسید یک اصطلاحی می باشد که مرتبط با رفتار ذا ...
ضرب المثل بز مستی و بز رقصی و بز بازی نیز به عنوان یک اصطلاح رایج در فرهنگ ضرب المثل فارسی و ایرانی اصطلاحات رایجی می باشد که برای انسانهای سرخوش و ب ...
ضرب المثل بز مستی و بز رقصی و بز بازی نیز به عنوان یک اصطلاح رایج در فرهنگ ضرب المثل فارسی و ایرانی اصطلاحات رایجی می باشد که برای انسانهای سرخوش و ب ...
ضرب المثل بز مستی و بز رقصی و بز بازی نیز به عنوان یک اصطلاح رایج در فرهنگ ضرب المثل فارسی و ایرانی اصطلاحات رایجی می باشد که برای انسانهای سرخوش و ب ...
بُز ؛ این کلمه احتمالا منشعب از کلمه ی بازی از صفت بازیگوشی و پر جنب و جوش بودن این حیوان به نسبت گوسفند و بره و میش که رفتار آرام تری دارد نامگذاری ...
بُز ؛ این کلمه احتمالا منشعب از کلمه ی بازی از صفت بازیگوشی و پر جنب و جوش بودن این حیوان به نسبت گوسفند و بره و میش که رفتار آرام تری دارد نامگذاری ...
بُز ؛ این کلمه احتمالا منشعب از کلمه ی بازی از صفت بازیگوشی و پر جنب و جوش بودن این حیوان به نسبت گوسفند و بره و میش که رفتار آرام تری دارد نامگذاری ...
غرامت ؛ فلسفه ی ایجاد و پیدایش این کلیدواژه در پهنه ی واژگان و دریای لغات بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات منشعب از کلمه ی غارت و کلمه ی غارت منشعب ...
فغفور ؛ این کلیدواژه یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی فغ و فور به معنی اهل تفکر و تفقه می باشد. فغ ؛ معنا و مفهوم این کلمه مرتبط با کلمه ی فکر به ...
سکه ؛ پول حکومتی و کشوری ، پول رسمی و فراگیر ژتون ؛ پول محلی ، پول شرکتی ، پول غیر رسمی
بغل ؛ باغ ، بغا ، بقا ، باقی مکانی محافظت شده و حفاظت کننده و بغا دهنده بغ ، بغداد ، بَگ ، بیگ ، big ، مرادبیگ ، بیگ بنگ ، بیگلر در زبان ترکی کلمه ...
طاعی ؛ عطا کننده عطا ؛ طاعی ، عطا کننده ، با ریخت دیگر آن در ذکر قنوت ربنا آتنا ( عاطنا ) فی دنیا حسنتا و فی آخرت حسنا. فلسفه ی پیدایش و ایجاد ای ...
طاعی ؛ عطا کننده عطا ؛ طاعی ، عطا کننده ، با ریخت دیگر آن در ذکر قنوت ربنا آتنا ( عاطنا ) فی دنیا حسنتا و فی آخرت حسنا. فلسفه ی پیدایش و ایجاد ای ...
عطا ؛ طاعی ، عطا کننده ، با ریخت دیگر آن در ذکر قنوت ربنا آتنا ( عاطنا ) فی دنیا حسنتا و فی آخرت حسنا. طاعی ؛ عطا کننده فلسفه ی پیدایش و ایجاد ای ...
طاعات ؛ اطاعت اوامر پرودگار اوامری که خداوند متعال صادر نموده تا بندگان مطیعش اطاعت کنند. درک بهتر مفهوم کلمه ی طاعات مرتبط با تحلیل کلمه ی دعا ...
طاعات ؛ اطاعت اوامر پرودگار اوامری که خداوند متعال صادر نموده تا بندگان مطیعش اطاعت کنند. درک بهتر مفهوم کلمه ی طاعات مرتبط با تحلیل کلمه ی دعا ...
مشمول ؛ شامل شدن و در برگرفتن قطب شمال ؛ شمال یعنی شامل شدن و مشمول شدن و در برگرفتن، یعنی اون سمتی از کره ی زمین که مرکز و محور و هسته ی زمین شامل ...
مشمول ؛ شامل شدن و در برگرفتن قطب شمال ؛ شمال یعنی شامل شدن و مشمول شدن و در برگرفتن، یعنی اون سمتی از کره ی زمین که مرکز و محور و هسته ی زمین شامل ...
مشمول ؛ شامل شدن و در برگرفتن قطب شمال ؛ شمال یعنی شامل شدن و مشمول شدن و در برگرفتن، یعنی اون سمتی از کره ی زمین که مرکز و محور و هسته ی زمین شامل ...
قطب شمال ؛ شمال یعنی شامل شدن و مشمول شدن، یعنی اون سمتی از کره ی زمین که مرکز و محور و هسته ی زمین شامل الکترون ها از حوزه ی مغناطیسی زمین می شود. ...
قطب شمال ؛ شمال یعنی شامل شدن ، یعنی اون سمتی از کره ی زمین که مرکز و محور و هسته ی زمین شامل الکترون ها از حوزه ی مغناطیسی زمین می شود. ورود الکترو ...
قطب شمال ؛ شمال یعنی شامل شدن ، یعنی اون سمتی از کره ی زمین که مرکز و محور و هسته ی زمین شامل الکترون ها از حوزه ی مغناطیسی زمین می شود. ورود الکترو ...
قطب شمال ؛ شمال یعنی شامل شدن ، یعنی اون سمتی از کره ی زمین که مرکز و محور و هسته ی زمین شامل الکترون ها از حوزه ی مغناطیسی زمین می شود. ورود الکترو ...
قطب شمال ؛ شمال یعنی شامل شدن ، یعنی اون سمتی از کره ی زمین که مرکز و محور و هسته ی زمین شامل الکترون ها از حوزه ی مغناطیسی زمین می شود. ورود الکترو ...
اجتناب ؛ جنب و جوش نداشتن ، نجنبییدن ، کاری نکردن ، فعالیت نداشتن ، خود را از جنب و جوش دور نگه داشتن جنابت ، جنوب شدن یا جُنُب شدن ؛ به جنب و جوش ...
جنابت ، جنوب شدن یا جُنُب شدن ؛ به جنب و جوش افتادن هورمون های جنسی جناب ؛ صفتی برای انسانهای پر جنب و جوش جنبیدن ؛ جنبش ، جنب و جوش داشتن جنبه ، ...
جنابت ، جنوب شدن یا جُنُب شدن ؛ به جنب و جوش افتادن هورمون های جنسی جناب ؛ صفتی برای انسانهای پر جنب و جوش جنبیدن ؛ جنبش ، جنب و جوش داشتن جنبه ، ...
جنوب ؛ معنا و مفهومی که در صندوقچه و ساختمان این کلیدواژه برای قطب جنوب کره ی زمین بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات وجود دارد به معنی جنبیدن و جوشی ...
جنابت ، جنوب شدن یا جُنُب شدن ؛ به جنب و جوش افتادن هورمون های جنسی جناب ؛ صفتی برای انسانهای پر جنب و جوش جنبیدن ؛ جنبش ، جنب و جوش داشتن جنبه ، ...
جناب ؛ صفتی برای انسانهای پر جنب و جوش جنبیدن ؛ جنبش ، جنب و جوش داشتن جنبه ، جَنَم ؛ جنبه داشتن ، جنبش داشتن ، جنبیدن ، جنبیدن ، جمبش. اراده و ا ...
جنبیدن ؛ جنبش ، جنب و جوش داشتن جنبه ، جَنَم ؛ جنبه داشتن ، جنبش داشتن ، جنبیدن ، جنبیدن ، جمبش. اراده و انرژی که نهفته در جان انسان باشد برای جنب ...
جنبیدن ؛ جنب و جوش داشتن جنبه ، جَنَم ؛ جنبه داشتن ، جنبش داشتن ، جنبیدن ، جنبیدن ، جمبش. اراده و انرژی که نهفته در جان انسان باشد برای جنبیدن و ...
جنبه ، جَنَم ؛ جنبه داشتن ، جنبش داشتن ، جنبیدن ، جنبیدن ، جمبش. اراده و انرژی که نهفته در جان انسان باشد برای جنبیدن و جنبش یا جمبش و حرکت و انجا ...
پلک ، پلکیدن ؛ فلسفه ی ایجاد این کلیدواژه بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات در پهنه ی واژگان و دریای لغات در متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛ فَلَک ...
پلک ؛ فلسفه ی ایجاد این کلیدواژه بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات در پهنه ی واژگان و دریای لغات در متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛ فَلَک ؛ چرخش ، ...
فلاکت ، مفلوک ؛ فلسفه ی ایجاد این کلیدواژه بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات در پهنه ی واژگان و دریای لغات در متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛ فَلَک ...
فلاکت ؛ فلسفه ی ایجاد این کلیدواژه بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات در متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛ فَلَک ؛ چرخش ، گردش ، دَوَران ، حرکت ، جهش ...
فلاکت ؛ فلسفه ی ایجاد این کلیدواژه بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات در متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛ فَلَک ؛ چرخش ، گردش ، دَوَران ، حرکت ، جهش ...
فَلَک ؛ چرخش ، گردش ، دَوَران ، حرکت ، جهش ، پرش ، پِلکیدن تعاریف فوق برای کلمه ی فَلک بر مبنای قابل تبدیل بودن کلمه ی فلک به فَرک به معنی فِر خوردن ...
تمدن ، مدینه ؛ مود ، مدل ، مِتُد ، تمدن ، مدال و. . . مِتُد ، متداول ، متداعی ؛ روش و ایده و شیوه ای جدید برای مُتداعی شدن و متداول شدن زوایای پنها ...
مدینه ؛ مود ، مدل ، مِتُد ، تمدن ، مدال و. . . مِتُد ، متداول ، متداعی ؛ روش و ایده و شیوه ای جدید برای مُتداعی شدن و متداول شدن زوایای پنهان علوم ...
مِتُد ، متداول ، متداعی ؛ روش و ایده و شیوه ای جدید برای مُتداعی شدن و متداول شدن زوایای پنهان علوم در پندار بشر درک بهتر تعریف فوق مرتبط با تحلیل ک ...
مِتُد ، متداول ؛ روش و ایده و شیوه ای جدید برای مُتداعی شدن و متداول شدن زوایای پنهان علوم در پندار بشر درک بهتر تعریف فوق مرتبط با تحلیل کلمه ی مدا ...
مِتُد ؛ روش و ایده و شیوه ای جدید برای مُتداعی شدن زوایای پنهان علوم در پندار بشر درک بهتر تعریف فوق مرتبط با تحلیل کلمه ی مدال در متن زیر خدمت علاق ...