پیشنهادهای ملاقات و تلاقی لغات (٩٣٩)
عَلَقْ، عَلَقه، عُلْقه، علاقه، تَعَلُّق، مُعَلَّق، تلاقی، ملاقات، عِقال، عقل، قلعه، قِلاع، عَلقمه، عَلَقْ؛ هر چیز چسبنده و لیز و لَزِج با لِزجَت بال ...
عَلَقْ، عَلَقه، عُلْقه، علاقه، تَعَلُّق، مُعَلَّق، تلاقی، ملاقات، عِقال، عقل، قلعه، قِلاع، عَلقمه، عَلَقْ؛ هر چیز چسبنده و لیز و لَزِج با لِزجَت بال ...
عَلَقْ، عَلَقه، عُلْقه، علاقه، تَعَلُّق، مُعَلَّق، تلاقی، ملاقات، عِقال، عقل، قلعه، قِلاع، عَلقمه، عَلَقْ؛ هر چیز چسبنده و لیز و لَزِج با لِزجَت بال ...
عَلَقْ، عَلَقه، عُلْقه، علاقه، تَعَلُّق، مُعَلَّق، تلاقی، ملاقات، عِقال، عقل، قلعه، قِلاع، عَلقمه، عَلَقْ؛ هر چیز چسبنده و لیز و لَزِج با لِزجَت بال ...
عَلَقْ، عَلَقه، عُلْقه، علاقه، تَعَلُّق، مُعَلَّق، تلاقی، ملاقات، عِقال، عقل، قلعه، قِلاع، عَلقمه، عَلَقْ؛ هر چیز چسبنده و لیز و لَزِج با لِزجَت بال ...
دیپلم ؛ منشعب از کلمه ی دیب و دیبا شدن. به مفهوم دیپ شدن و دیبا شدن در مسائل به مفهوم پرداختن به عمق مسائل و آداب و رسوم را به صورت علمی و کلاسیک ع ...
اُرکست؛ به مفهوم پخش کننده ی انرژی. این توضیح از اون جهت برای این کلمه صادق است که این کلمه یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی آر کست می باشد. آر به ...
مِلودی؛ یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی مِلو لود به مفهوم بارگذاری ملایم، مالامال شدن از لطافت، ایجاد ملایمت و لطافت، مِلو شدن روح. ملایم شدن روح. ...
آرد؛ به مفهوم نیروبخش. این تعریف از این جهت برای این کلمه صادق است که وقتی دانه ای مثل گندم به آرد تبدیل شود تک تک عناصر موجود در این محصول، قابل جذب ...
در لابلای متن زیر که در مورد کلمه ی زاگرس توضیح داده شده است فلسفه ی ایجاد کلیدواژه سنقر خدمت علاقه مندان به این مباحث تبیین گردیده است. اگر از طری ...
دیوار؛ دیو وار دیو به مفهوم رشد یافته. مثل دیوان حافظ یا دیوان عالی کشور البته با نگارش اصیل تر این کلمه دیبان حافظ و دیبان عالی کشور صحیح تر می باشد ...
نریمان ؛ مفهومی که در این کلمه قابل روئیت است به معنی مرد با ایمان، مرد نرم خو و نیرومند و با ایمان. سه مفهوم نرمی نیرو و امنیت در این کلمه قابل دیدن ...
پرتو و پرتو افکنی مرتبط با کلمه پرتاب و افکندن. در حرکت ذرات تابشی
تَمّان و تومان دو کلمه با یک مفهوم ولی در دو جایگاه کاربردی مختلف. منشعب از کلمه ی تَن بان، مثل نگهبان.
قُزَح؛ کلمه ی قزح با اصطلاح قوس و قُزح که به حالت منهنی رنگین کمان اشاره دارد. این کلیدواژه به معنای دارای قوس و انهنا. و به لحاظ بار معنایی از زاو ...
ثواب یعنی نتیجه اصطلاح اینکه می گویند فلان کار ثواب داره یعنی انجام اون کار یک نتیجه مثبت و دارای سود روحی مادی و معنوی می باشد. در واقع حکمت استفا ...
در مقوله ی زبان شناسی یعنی شناخت همین زبانی که در دهان داریم تفاوت دو حرف ( و ف ) در دو کلمه وقیح و فقیه، تفاوت دو حالت از حفظ نمودن و وادادگی در خصو ...
وقاحت فقاهت وقیح فقیه تفقهو توقع واقعه حق قهوه حقه تحقق تحقیق نقاهت نقی نقم قنات قناعت غنی مقنی مقنعه قانع قناعت عنق در مقوله ی زبان شناسی یعنی شنا ...
کلمه هاسپیتال یک کلمه مشترک در چندین زبان و یک کانسپت کلامی متشکل از حوض و بیت. در زبان انگلیسی house به معنی خانه ولی تعریفی که این کلمه از خودش دا ...
نوعی خاص از کلاغ با پشت و بال و سر سیاه و سینه و گردنی سفید. که بسیار پر سروصدا هم می باشد. اصطلاحاً به کلاغْ اَجَغْ هم رایج می باشد به مفهوم کلاغ پر ...
زیگیل ؛ غده ای ثقیل و صغیر و در زیغ و در صیغه مانده. به همین جهت هم خوش خیم. خود این کلمه با مفهومی که دارد گویای شرح حال این نوع غده است.
رنج منجر به ایجاد جریان و رسیدن انسان به یک جهان هنجارمند می شود رنج منجر به رسیدن به گنج های گنجانده شده در گنجینه طبیعت که همان علوم الهی است می شو ...
طناب؛ تناب به مفهوم الیاف به هم تنیده شده ریسمان؛ الیاف ریسیده شده. ریسندگی الیاف
استرس؛ اِزْتِرِس، یعنی از چیزی ترس داشتن و ضرر کردن و عدم آمادگی در مقابل یک مقوله ی بیرونی. مثل ترس از امتحان و آزمون به علت عدم آمادگی. مضطرب، اضط ...
صیغه ؛ مفهومی که این کلمه در میان خود دارد به مفهوم مدت کم و محدود، دارای بار معنایی در میان این کلمه می باشد. حالا اینکه چطور این مفهوم در این کلمه ...
بازو؛ در یک تعریف ساده یعنی عضله با قابلیت انبساط و انقباض کلمه ای خاص و دارای یک هسته ی مرکزی جهت صدور مفاهیم مانند یک نقطه پرگار و کلیدواژه ای که ...
اگر از طریق قانون نگارش و آوای حروف و کلمات به کلمه زاگرس نگاه کنیم و مکالمه ای با کلمه ی زاگرس داشته باشیم و ببینیم این کلمه چه سخنی برای گفتن به ما ...
بَخْتَتَن؛. کلمه ی بَخْتَتَن به مفهوم روزی که همه چیز پخته می شود یا به صورت ناگهانی همه چیز از هم پخش شدن و باختن و از دست دادن مفهوم می دهد. درک ...
کلیدواژه ی absolute ؛ فلسفه ی کلیدواژه ی absolute تحت عنوان مطلق، به یک فضای سالم و یک مقوله ی سلولیزه شده یا ایزوله شده و محصور اشاره دارد که جریانی ...
ایلاف؛ الفت تألیف الفبا آلاف الیاف فایل علف زار سه حرف اصلی در ریشه این کلمه ( ا ل ف ) می باشد چنانچه ما، مسیر گفتمان این واژه را دنبال کنیم و با ...
قور؛ دارای قَعر و قُوْر و گودی، دارای عمق. قوری؛ دارای قَعر و قُوْر و گودی، دارای عمق. به این مایحتاج زندگی که دارای گودی می باشد قوری گفته می شود ...
قورا؛ دارای قَعر و قُوْر و گودی، دارای عمق. قوری؛ دارای قَعر و قُوْر و گودی، دارای عمق. به این مایحتاج زندگی که دارای گودی می باشد قوری گفته می شود ...
اصطلاح قُرُق به فضای داخل قور گفته می شود. قُرُق؛ مَقَر، قرارگاه، محل آرام و قرار گرفتن و تجدید قوا، منطقه تحت حفاظت برای استراحت. البته از مسیر کلمه ...
قوری؛ گودی، به بدنه این مایحتاج زندگی که گودی دارد قوری گفته می شود به درب آن قُر. مثل چوغ که به فضای لانه پرنده گفته می شود و به سقف آن چُغ و به کف ...
شیر، خورشید، شمشیر شیر؛ شارژ شده، شرجی شده، شَرَیان شارژ شده و دارای قدرت شارش. حتی کلمه ی شیر آب نیز به مفهوم شارش جریان آب مرتبط با کلمه شیر می ب ...
شیر؛ شارژ شده، شرجی شده، شَرَیان شارژ شده و دارای قدرت شارش. حتی کلمه ی شیر آب نیز به مفهوم شارش جریان آب مرتبط با کلمه شیر می باشد. شیرین؛ دارای ا ...
خورشید ؛ خروشان ، خروشنده ، درخشنده ، درخشش ، خوراشا ، خراشا ، خراسان
شیر، خورشید، شمشیر شمشیر؛ از آنجایی که شمشیر یک فولاد گداخته شده و آبدیده می باشد شَم در کلمه ی شمشیر از یک زاویه به مفهوم گرما و حرارت منشعب از کلم ...
حُجَّت؛ حاجم حجام حجامت حجم جهت جهاد جهش حاجی منهج حجامت هجران هاجر هجرت جراحت جراحی جراح حراج حجب حجاب محجوب بهجت شخص حاجی که دلیل و جهتِ جهاد و جه ...
خسته؛ خواستن، نیاز، از دست دادن انرژی و نیاز به کسب انرژی. در مورد میوه ها به حالت شل شدن و رفتن به سمت خشک شدن. اگر هم از زاویه ذات حروف به دو حر ...
سبب؛ دلیل سَب شدن یا زیب شدن چیزها. دلیل زیبایی. یا خود کلمه زبان که دلیل و عامل و سببی برای زیب کردن حروف و ساخت کلمات زیبا و زیبنده می باشد. سبد ...
بازغ؛ بر وزن خالق یعنی خلق کننده، ولی بازغ یعنی گسترش دهنده ی نور ضعیفی که در حال زیاد شدن باشد. بزوغ؛ نیش زدن نور در ابتدای طلوع آفتاب، نیش زدن دن ...
اسپانسر؛ یعنی اسپاسم کننده زیبایی. شخص حامی برای خلق زیبایی و یک اثر زیبنده. مرتبط با کلماتی از قبیل؛ زیپ زیب اسب اسپانیا اسپاخو سپاس و. . . اسپاسم ...
اسپاسم؛ تغییر شکل یافته ی ازباسم. یعنی زیپ شدن عضلات به همدیگر و گرفتگی عضلانی. مرتبط با کلمه ی زیپ زیب زیبا اسب سپاس سپاه اسپانیا اسپانسر اسپاخو و . ...
انقباض ؛ منقبض شدن، کوچک شدن، مرتبط با کلمه بُغْض و قابض ، قبوض، قبضه، و. . . زِبَق؛ در یک تعریف خلاصه، یعنی ابزاری برای قبض کردن. عضوی از اعضای بد ...
بزوغا؛ قریه و روستای کوچک، ده کوره ، مرتبط با کلمه ی بزوغ بزوغ؛ نیش زدن نور در ابتدای طلوع آفتاب، نیش زدن دندان شیری کودک، مرتبط با کلمه ی بزغاله به ...
بزغاله ؛ کلمه ی بزغاله مرتبط با کلمه ی بزوغ به مفهوم منقبض و کوچک در حال رشد. بزوغ؛ نیش زدن نور در ابتدای طلوع آفتاب، نیش زدن دندان شیری کودک، مرتب ...
بزوغ؛ نیش زدن نور در ابتدای طلوع آفتاب، نیش زدن دندان شیری کودک، مرتبط با کلمه ی بزغاله به مفهوم منقبض و کوچک در حال رشد. زِبَق؛ در یک تعریف خلاصه، ...
بزاق؛ قبض غذا، جذب غذا، مثل قبض برق و آب و گاز زِبَق؛ در یک تعریف خلاصه، یعنی ابزاری برای قبض کردن. عضوی از اعضای بدن یا ابزاری که به همدیگر زیب می ...
قابض؛ به معنای قبض کننده و منقبض کننده، گیرنده، و تنگ کننده یا درهم کشنده مفهوم دارد. در پزشکی، قابض به خاصیتی از دارو گفته می شود که رفع اسهال و ا ...