پیشنهادهای ملاقات و تلاقی لغات (١,٥٥٥)
گیتار ؛ دارای قدرت و قدرت دهنده در قانون و قواعد ایجاد کلمات حرف ( گ ت ) به دلیل نزدیکی محل صدور آوا در قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف د ...
وَهم ؛ فَهم ، فهمیدن ، فهمند ، پهمن ، بهمن ، به هم آمدن ، متمرکز شدن ، بهمنش
وَهم ؛ فَهم ، فهمیدن ، فهمند ، پهمن ، بهمن ، به هم آمدن ، متمرکز شدن ، بهمنش
آوند ؛ آبند ، آب بند ، آب به بند کشیده شده در رگ درخت
فهرست ؛ پرستیژ و صورت کار منشعب از کلمه ی پارس و فارس و فُرس و پرستش پرستار پریز پرزیدنت و. . . به معنی دارای انرژی و آراستگی و نظم موضوعات و مطالب. ...
پرستیژ ؛ با ریخت فرستیژ و فهرستیژ به معنی فهرست بندی شدن فهرست بندی شدن و ایجاد صورت کار به صورت پاراستی و وارستگی منشعب از کلمه ی پارس و فارس و ف ...
اُمَّت ؛ تجمیع همه ی ملل باهم می شود امت. رابطه ی امت و ملت رابطه ی مادر فرزندی است. ملت ؛ مَلَاء اِملا مُلاع مالامال تلاطم ملات لت لاتین پاتیل ح ...
کُریدور ؛به لحاظ مفهوم مرتبط با کلمه ی گریدر. به معنی جاده ای که توسط گریدر راه سازی ایجاد گردیده است. کُریدور ؛ جاده ای هموار برای به گردش در آمدن ...
گِریدر ؛ ماشین جاده صاف کن و ایجاد کریدور که توسط آن امکان گردیدن و گردش ماشین آلات دارای چرخ قرقره بر روی زمین هموار فراهم می شود. Grader ؛ گِریدر ...
گِریدر ؛ ماشین جاده صاف کن که توسط آن امکان گردیدن و گردش ماشین آلات دارای چرخ قرقره بر روی زمین هموار فراهم می شود. Grader ؛ گِریدر ؛ کَرتبندی نمود ...
جَنْگ ؛ جان گذاری ، جان گرفتن ، کشتن جُنْگ ؛ جان دادن و جان گرفتن ، شاد کردن و شاد شدن جِنْگ ؛ جان سپاری
دنیا ؛ محل کاشتن دانه ، محل دین و دانایی ، محل کسب دانش و دانستن و دینامیک شدن خاک ؛ خشکی ، با اصطلاح خاک و خاشاک زمین ؛ خاک سرد گیتی ؛ قید و قاعده ...
قبر ؛ قَعر و قُوْر قُوْر با ریخت گُوْر به معنی گودی و گودال به لحاظ مفهومی مرتبط با کلمه ی قوری همچنین کلمه ی گهواره به معنی دارای گودی
رستاخیز ؛ برخواستن نحوه و مدل ایجاد کلمه ی رستاخیز ؛ رُستن و خیزش رُست و خیز رشد و خیسش خیس شدن و رشد کردن
مذاکره ؛ ذکر ، تذکر ، ذکور ، مذکر ، ذکاوت ، تذکیه اگر مسیر ایجاد این کلمه را دنبال کنیم بدینصورت قابل تبیین خواهد بود ؛ همزمان چهار مفهوم سختی و س ...
استغفار ؛ استخفار ، خوف داشتن از مجازات و طلب تخفیف ، خائف شدن و تخفیف خواستن
نفرت ؛ اگر این کلمه از ریشه ی نف باشد یک تعریف دارد اگر از ریشه ی فرت یا فرد یا فرط باشد تعریف دیگری پیدا می کند. از مصدر نف و ناف به معنی نفع نداش ...
نفرین ؛ از مصدر نف و ناف به معنی مورد نفرت قرار گرفتن و نفع نداشتن ناف ؛ عضو نافع ، نفع رسان ساختمان این کلمه از ریشه ی نف می باشد بندی که جنین ...
نفت ؛ از مصدر نف و ناف به معنی ماده ی پُر منفعت و نافع ایجاد شده است. مدل نگارگری حرف ( ت ) با دو نقطه در انتهای ساختمان کلمه ی نفت مثل سرطان و سرا ...
ناوند ؛ بالشتک خمیر نان برای به نان و نوا رسیدن ناوند ؛ نوا دهنده ، نافند ، نافع درک بهتر مطلب فوق مرتبط با تحلیل و تفسیر متن زیر؛ نفت ؛ از مصدر ...
ناف ؛ عضو نافع ، نفع رسان ساختمان این کلمه از ریشه ی نف می باشد بندی که جنین از طریق آن از وجود مادر در داخل رحم نفع می برد و به نفا یا نوا می ر ...
نفله ؛ نفلة ، نفرت ، نفرین ، نفر ، نفع ، ناف ، نافی ، نافع ، نافله ، انفال و. . . حرف ( ل ) در قانون قلب ها قابل تبدیل به حرف ( ر ) می باشد از نف ...
نافله ؛ مصدر این کلیدواژه ، کلمه ی ناف به معنی نفع رسان می باشد. حرف ( ف ) از محل صدور آوا به دلیل نزدیکی و محل مشترک صدور آوا قابل تبدیل به حرف ( و ...
تبیان ؛ تبیین کننده ، بَیان نمودن برای بینا شدن. ترکیبی از دو کلمه ی بیان و بینا با دو مفهوم بیان نمودن و بینندگی
punch ; پَنجره ، پِنچری ، پهن جَره ، وجود پهنه و روزنه ای برای عبور جریان از قبیل نور هوا سیال
تبوک ؛ دارای طبقه انطباق ؛ هم طبقه بودن ، هم سطح و هم تراز بودن. به لحاظ تاپ بودن مطابق هم بودن. درک بهتر مطلب فوق مرتبط با کلمات هم ریشه با کلمه ...
امتیاز ؛ دارای مزیت و مزایا ، حاوی محتوای برتر اصطلاح مَزّه در دهان به معنی تمایز دادن و مُمَیِّزی طعم ها در تشخیص شوری و شیرینی و ترشی و شوری و تلخ ...
تازی ؛ این کلیدواژه در یک موقعیت کاربردی دیگر که برای سگ های شکاری استفاده می شود به خاطر عملی می باشد که این حیوان با دنبال نمودن شکار آن را از گله ...
تازه ؛ اگر مسیر ایجاد کلمه و کلیدواژه ی تازه را در آبراه جریان سیال ایجاد کلمات پیگیری کنیم تا ببینیم از چه مسیری به این ساختمان رسیده و به چه جهت ها ...
انطباق ؛ هم طبقه بودن ، هم سطح و هم تراز بودن. به لحاظ تاپ بودن مطابق هم بودن. درک بهتر مطلب فوق مرتبط با کلمات هم ریشه با کلمه ی طبقه در متن زیر ت ...
اتابک ؛ طبقه بالا ، در تاپ کار بودن به لحاظ طبقات اجتماعی طبقه ؛ مفهوم کلمه ی طبقه در ساختمان، اشاره به یک فضایی دارد که در تاپ کار top واقع شده با ...
طبقه ؛ مفهوم کلمه ی طبقه در ساختمان، اشاره به یک فضایی دارد که در تاپ کار top واقع شده باشد. طَبَق ؛ ظرفی پایه دار و کاسه مانند که دارای حجم و عمق ...
طَبَق ؛ ظرفی پایه دار و کاسه مانند که دارای حجم و عمق بیشتری نسبت به دیگر ظروف باشد به گونه ای که محتویات درون ظرف از سطح زمین در تاپ کار واقع شده با ...
طب ؛ اصطلاح تب کردن یا طب کردن در علم پزشکی به مفهوم به تاپ رسیدن حرارت بدن می باشد. ترکیب دو حرف ( ت پ ) با شکل های نگارشی مختلف در جریان سیال و د ...
تَبَّت ؛ ترکیب دو حرف ( ت پ ) با شکل های نگارشی مختلف در جریان سیال واقع شده در آبراه ایجاد کلمات یک مفهوم مشترک چند بُعدی در ساختمان کلمات در موقعیت ...
تَپّه ؛ ترکیب دو حرف ( ت پ ) با شکل های نگارشی مختلف در جریان سیال ایجاد کلمات یک مفهوم مشترک در ساختمان کلمات در موقعیت های کاربردی مختلف ایجاد می ک ...
موج ؛ مواج مَموج مموجک مموچک ممیچک مصدر کلمات فوف، مَچ می باشد. کلمه ی مموجی و مَموجَک و مَمیجَک به گل های پیچک که با مَچ شدن با دیگر گیاهان و پی ...
مَموجی؛ مصدر این کلمه، مَچ می باشد. کلمه ی مموجی و مَموجَک و مَمیجَک به گل های پیچک که با مَچ شدن با دیگر گیاهان و پیچیدن و موج خوردن به اطراف آن ر ...
مَموجَک ؛ مصدر این کلمه، مَچ می باشد. کلمه ی مَمیجَک به گل های پیچک که با مَچ شدن با دیگر گیاهان و پیچیدن به اطراف آن رشد می کند و خودش را به آسمان ...
مَمیجَک ؛ مصدر این کلمه، مَچ می باشد. کلمه ی مَمیجَک به گل های پیچک که با مَچ شدن با دیگر گیاهان و پیچیدن به اطراف آن رشد می کند و خودش را به آسمان ...
سپنتا ؛ زیبنده زیبا
مناره ؛ محل و موضع رساندن نور و نیرو و انرژی
انار ؛ نار ، نور ، نیرو ، اَنوَر ، نیرو بخش ، نیرو دهنده ، نورانی کننده ، پر انرژی
بازرگانی ؛ بازار بعلاوه گانی گانی ؛ گان ، کان ، مکان بازرگانی ؛ مکان بازار ، بازاریابی بازار ؛ بازیابی انرژی بازار ؛ باز بعلاوه آر باز ؛ دوباره ، مج ...
اترک ؛ کلمه ی اَترَک با ریخت اَطرَق منشعب شده و تغییر ریخت یافته ی کلمه ی طریق و طریقت و طارق با اصطلاح رایج از این طریق یا از آن طریق می باشد. یعن ...
اَسْوَد ؛ یعنی خیلی سفید مثل کبیر و اکبر مثل کامل و اکمل مثل حمید و احمد سنگ حجر الاسود نیز بنا بر گفته ها در ابتدا خیلی سفید بوده و به مرور زمان ...
کابوس ؛ قابوس ، قاووس ، قوی ، ترس شدید و قوی کی کاووس ؛ کی بعلاوه کاووس کی ؛ کوی ، کیان ، سرزمین کاووس ؛ قاووس ، بسیار قوی کلمه ی کی کاووس نیز به م ...
کابوی ؛ ریخت اصلی تر این کلمه در زبان فارسی، کلمه ی گاووی به معنی گاوچران می باشد. کلمه ی کابوی به لحاظ معنا و مفهوم مستتر در ساختمان این کلمه در ق ...
کی کاووس ؛ کی بعلاوه کاووس کی ؛ کوی ، کیان ، سرزمین کاووس ؛ قاووس ، بسیار قوی کلمه ی کی کاووس نیز به معنی شخص قوی و مقتدر که صاحب کیان و سرزمینی باش ...
گاو ؛ گاوی ، قاوی ، قَوی ، پُر قُوَّت. درک بهتر مطلب فوق مرتبط با تحلیل و تفسیر کلمات هم خانواده با کلمه ی گاو در متن زیر خدمت علاقمندان به مقوله ی ...