پیشنهادهای غزل عراقی (٥٧)
۱ ) منتقل کردن - انتقال دادن ۲ ) رد کردن - نپذیرفتن
به معنی اینکه : همیشه شانس باهات یار نیست / همیشه اون چیزی که میخای نصیبت نمیشه
I was wondering if you could turn down the music . ( داشتم فکر میکردم/ میخاستم بدونم ) که اگه بتونی صدای موسیقی رو کم کنی
A cheap person خسیس
تک زبانه Bilingual : دو زبانه
Disappointed ناامید
صبرکن Wait Give me some time
معنی باز کردن هم میده : Crack the bottle Crack the safe Crack the code ( رمزگشایی کردن )
Turn away someone who is talking to you روی برگرداندن از کسی که دارد با شما صحبت میکند .
Put up with the noise تحمل کردن صدا / کنار امدن با صدا
به جریان انداختن دهان به دهان گشتن شایع و پراکنده شدن سر زبان ها افتادن
از ابتدا خاراندن استفاده از مواد تازه به جای مواد کهنه هم معنی میده
نوشیدنی بدون الکل
بی نظیر بی همتا بی سابقه مترادف : unparalleled
موروثی بودن فراگیر بودن
بسته بندی کردن To put leftover food from a restaurant in a container
چرب زبونی
نه متاسفانه
بشاش خوش رفتار Cheerful
چک کردن با سیستم
از خیلی لحاظ ها
سنگ تموم گذاشتن
فراوان مترادف : Plenty
تشک Air mattress : تشک بادی
For example For instance
I’ve come down with the flue من به انفولانزا / تب مبتلا شده ام
همراه با یخ I want a vodka on the rocks
This style does run small این لباس کوچکتر از سایز است
Army Corps سپاه ارتش
Longman dictionary دیکشنری تک زبانه
باهم مچ شدن
Trust me
وقت هدر دادن شونه خالی کردن
حسادت مترادف : jealousy
It crossed my mind به ذهنم خطور کرد / به ذهنم رسید
بافتن کنارهم قرار دادن لایی کشیدن با ماشین
خاردار پر دردسر - پرزحمت و مشکل دار
دلسوزی الکی نشان دادن نسبت به کسی
کوچک / بزرگ بودن سایز لباس مثال : Those shoes run big
فرزند ناخلف خانواده مایه ننگ
رفاه مادی
خلاف کار - مجرم مترادف : Criminal - offender
before he could be arrested he slid out of the country پیش از آنکه بازداشت بشود از کشور جیم شد
قوز بالای قوز
بی دقتی بی فکری
اسمم رو عوض میکنم ( اگر اون اتفاق بیوفتد )
To be aware of someones behavior
ساده لوحی زودباوری
People are the busy - bees مردم مشغول اند / گرفتار اند .
قمار ، قمار کردن به خطر انداختن ، ریسک