پیشنهادهای آزاده (٢٤,٤٩٩)
دانش آموزان معلم خود را دست می اندازند
راهزنان از ترفند های مختلفی برای سرقت از مسافران استفاده می کنند.
جاسوس از یک طعمه استفاده کرد تا ماموران دشمن را گمراه کند در حالی که به ستاد مرکزی آنها نفوذ می کرد.
پلیس یک عملیات فریب ترتیب داد تا مجرم را بدون هشدار دادن به او دستگیر کند.
هنرمند یک نقاشی طعمه ساخت تا توجه ها را از شاهکار واقعی اش منحرف کند.
در طول جنگ، ارتش از طعمه ها برای گمراه کردن دشمن در مورد موقعیت نیروهای خود استفاده کرد.
ماهیگیر یک طعمه در آب قرار داد تا ماهی ها را جذب کند و امیدوار بود که ماهی بزرگ تری صید کند.
پیام فریب کافی بود تا هکر را گمراه کند و این اجازه را به شرکت داد تا سیستم خود را ایمن کند.
طعمه ای به شکل یک صندوق گنج جعلی دزدها را به دام پلیس کشاند.
او از یک ایمیل فریب برای فریب دادن کلاهبردار و مجبور کردن او به فاش کردن هویت خود استفاده کرد.
ژنرال دستور داد تا یک مانور فریب انجام شود تا دشمن را در مورد اندازه و جهت ارتش خود گمراه کند.
فریب دادن اردک ها به سمت برکه.
او با پیشنهاد حقوق بالا به این کار جذب شد lure=بوسیله تطمیع بدام انداختن، وسوسه کردن، فریفتن، اغوا کردن
حقوق ناچیز
چطور میتونی اینقدر خودخواه باشی؟
بعضی افراد خیلی خودخواه هستند
بهش نگو احمق/ تنبل / حق نشناس/ بی تربیت
متمایز کردن یک چیزی از بقیه
متمایز کردن یک چیزی از بقیه
یا خدا! اینجا چه اتفاقی افتاده؟
متمایز کردن یک شخص از بقیه
متمایز کردن یک شخص از بقیه
یه نوع از آن ، منو قوی می کنه.
ما ست چنگال و قاشق رو به صورت مرتب در کشو گذاشتیم.
مشکل موتور ماشین زود حل شد. sort = بر طرف کردن مشکل، حل مشکل، در اصطلاح عامیانه به معنای ردیف شدن ( مرتب شدن )
روبه راه نیستم
روبه راه نیستم
دری وری گفتن، چرت و پرت گفتن، پرت و پلا گفتن
دری وری گفتن، چرت و پرت گفتن، پرت و پلا گفتن
ور زدن، پر حرفی کردن، تند و سریع و پشت سر هم حرف زدن، هذیان گفتن
تاجر آب شیرین
( عامیانه ) هر چیز داغ یا جز جز کننده ( مثلا روز بسیار گرم )
کمپین تبلیغاتی شان بیشتر هیجان داشت تا محتوا sizzle ( بازاریابی دیجیتال ) عناصر هیجان انگیز غیرکارکردی در تبلیغات برای جلب توجه
صدای جزجز قطرات باران روی گریل سمفونی به پا کرد sizzle ( فیزیک آکوستیک ) صدای مشخص ناشی از تبخیر سریع رطوبت روی سطح داغ
رقصنده های تپ با صفحات فلزی ریتم های جزجز می سازند sizzle ( هنرهای نمایشی ) تکنیک رقص با استفاده از صدای کفش های مخصوص روی زمین
تخم مرغهایی در روغن داغ
او از یک دکتر کمک گرفت
نویسنده ای که شهرتش از پدرش پیشی گرفته بود. / نویسنده ای که شهرتش بیشتر از پدرش شده بود.
او از حد زمان و مکان فراتر می رود
قلمرو علم
در این زمینه
او دوست زخمی اش را کول کرد piggyback=کول کردن/برپشت یا شانه کسی سوار شدن
می پیچیدند در مسیر های نازک ( پیچ در پیچ )
به ارامی بند امدن ( پایان یافتن )
پیشنهاد مورد تصویب واقع شد
یه نفر آهنگ شاد با خودش آورده بود.
می تونی یه کم خوراکی برای مهمونی بیاری؟
امشب داره توله سگ جدیدش رو میاره این طرف.
گیتارش رو آورد و برامون نواخت.
چی تو رو به لندن کشونده؟