پیشنهادهای آزاده (٢٣,٥٩٩)
آنها از نظر سیاسی بی خبر بودند innocent=نا آگاه - بی خبر ( کسی که در مورد چیزی آگاهی و شناخت ندارد )
خودکامگی خیرخواهانه
به خاطر کمک به کسی، برای راهنمایی کسی
به خاطر کمک به کسی، برای راهنمایی کسی
این کار به نفع همه انسان ها و حیوانات است
به خاطر کمک به کسی برای راهنمایی کسی
دست و پنجه نرم کردن با . . . سر و کلّه زدن با . . . کلنجار رفتن با . . . ( با یک امر بغرنج )
تعارض آشکار
زندگی درست و شرافتمندانه
افرادی که رفتاری اخلاقی و درست دارند اگر Righteous به همراه The باشد، به معنی افراد درستکار است.
عصبانیت بحق ( موجه )
او فوق العاده است اما بعضی از ایده هایش واقعاً عجیب و غریب هستند out there=ایده یا یه چیز غیر معمول و عجیب
کلی کشور شگفت انگیز ( تو دنیا ) وجود داره! out there وقتی در آخر جمله میاد میتونه اشاره به وجود چیزی در دنیا داشته باشه ( صرفا اشاره به حقیقتِ وجود ...
می توانم ۱۰ ساعت متوالی بخوابم straight=به طور متوالی ، پشت سر هم
می خوام یه جواب درست و حسابی ( صادق و راستگو ) بهم بدی straight=صادق و راستگو
موی صاف سیاه رنگ
وسط دعوا قفل کرد و دیگه حرف نزد. shut down ( رفتاری – انفعالی ) : قطع ارتباط، سکوت، یا کناره گیری ناگهانی در مواجهه با اختلاف یا احساسات شدید
وقتی ازش انتقاد می شه، خودشو می بنده. shut down ( روان شناختی – دفاعی ) : واکنش درونی به فشار یا تعارض که فرد به جای پاسخ دادن، خود را از تعامل کنار ...
ما ممکن است عادت کرده باشیم از نظر احساسی بسته باشیم. shut down=بسته بودن
حرفتو گوش نکردم ( خاموشت کردم )
احساس ناتونی و رخوت احساس بی رمقی
ببخشید که حرفتو گوش نکردم ( خاموشت کردم )
بقیه غذا ؛ باقی مانده غذا
بدون اتلاف وقت
بقیه
بقیه پول؛ باقی مانده پول
من به بقیه اجازه نمیدهم در زندگی م دخالت کنند .
افراد یا چیزهای دیگری که باقی مانده اند
پوست او مانند برف سفید بود.
کاملا خسته به نظر می آی. literally=واقعا، دقیقا، کاملا، به معنای واقعی کلمه
او واقعا دیوانه بود. او به معنای واقعی کلمه دیوانه بود literally=واقعا، دقیقا، کاملا، به معنای واقعی کلمه
او دقیقا۲۳ بار بهم تلفن کرد. literally=واقعا، دقیقا، کاملا، به معنای واقعی کلمه
او دقیقا۲۳ بار بهم تلفن کرد. literally=واقعا، دقیقا، کاملا، به معنای واقعی کلمه
من خیلی گشنمه رسماً ( به معنای واقعی کلمه ) دارم می میرم
من خیلی گشنمه رسماً ( به معنای واقعی کلمه ) دارم می میرم
من خیلی گشنمه رسماً ( به معنای واقعی کلمه ) دارم می میرم
ما عملا به بیرون از تختخواب/جای خواب افتاده بودیم/انداخته شدیم literally= عملاً/به معنای واقعی کلمه
او ( به معنای واقعی کلمه بدون اغراق و استعاره ) رقیبش رو به بیرون از رینگ پرتاب کرد ( با ضربه پا )
قشنگ گفتی که من یه دزدم literally در مکالمه فارسی میشه "به معنای واقعی کلمه یا قشششنگ"
قشنگ گفتی که من یه دزدم literally در مکالمه فارسی میشه "به معنای واقعی کلمه یا قشششنگ"
بعد از اون پیاده روی طولانی، می میرم برای یه چای. ( میل شدید – بریتانیایی ) : عبارت I could murder a cup of tea به معنای شدیداً هوس چای کردنیا خیلی ...
یک دسته کلاغ ( فقط کلاغ )
او دوست دارد تمام وقتش را صرف بازی در حیاط کند
پرینتر داره دیوانم میکنه. ( کار نمیکنه )
پرینتر داره دیوانم میکنه. ( کار نمیکنه )
راهکارش عجیب بود. راهکارش شگفت انگیز بود. راهکارش خارق العاده بود. راهکارش بی نظیر بود. متاسفانه مترجمان تازه کار و مخصوصاً مترجمان تازه کار فیلم ...
الان اوضاع خیلی خرابه بازار مواد مخدر کساده الان. crazy اگه بحث بازار و تجارت باشه، میتونه معنی کساد و خراب رو هم بده
خیلی باحاله بخصوص در آمریکا به فرض بخوان از چیزی تعریف کنن
وقتی مأمور تجسس قتل از کوهن پرسید که آیا پیچیز به هروئین معتاد بوده، پاسخ وی مثبت بود.
من به مأمور تجسس قتل ( پزشک قانونی ) اطلاع داده ام.