پیشنهادهای آزاده (٢٣,٥٩٩)
وقتی او وارد شد، من حتی به او سلام هم نکردم.
ما از سال نو با امید استقبال خواهیم کرد.
او یک تبریک تولد فرستاد.
من به هر کسی که ملاقات می کنم، با لبخند سلام می کنم.
من سلام های گرمی از خانواده ام دریافت کردم.
تکان دادن دوستانه دست یک سلام رایج است.
همه رفتند به مهمانی به جز جک save=به جز
خیلی کارمو جلو انداخت
به سنم هیچ اهمیتی نمیدم. ( یعنی اینکه چه پیر باشم چه جوون هیچ اهمیتی برام نداره )
اصطلاحا یعنی: پاهام گزگز میکنه یا پاهام خواب رفته
هیچی اهمیت نمیدم/اندازه یه سر سوزنم اهمیت نمیدم.
اکثر مردم بازنشستگی راحت و بدون دغدغه مالی می خواهند.
هر آپارتمان بالکن خودش را دارد.
او یک شغل راحت و آسان با حقوق خوب و ساعات کاری منعطف در شرکت پیدا کرد.
ما هر کدام ماشین خودمان را داریم.
هر پاسخ بیست امتیاز دارد.
او یکه بزن محله است
ترسو یا بی عرضه نباش، امتحان کن
نازک نارنجی نباش ( پیش دوستات مثل خرگوش پیش ما که خانواده تیم گرگ دندون دار )
نازک نارنجی نباش ( پیش دوستات مثل خرگوش پیش ما که خانواده تیم گرگ دندون دار )
تهدید به کالوکیشن مهم حرف اضافهthreat. . . to
تهدید امنیتی
یه حال اساسی به کسی دادن با یه چیز خوشحال کننده کسی رو سورپرایز کردن موهبت و هدیه ی مسرور کننده ای به کسی دادن
یه حال اساسی به کسی دادن با یه چیز خوشحال کننده کسی رو سورپرایز کردن موهبت و هدیه ی مسرور کننده ای به کسی دادن
یه حال اساسی به کسی دادن با یه چیز خوشحال کننده کسی رو سورپرایز کردن موهبت و هدیه ی مسرور کننده ای به کسی دادن
کسی رو به صرف چیزی مهمان کردن به خود یا کسی هدیه کردن، با چیزی به کسی حال دادن هزینه کسی رو برای چیزی حساب کردن به عنوان یه چیز مرامی
کسی رو به صرف چیزی مهمان کردن به خود یا کسی هدیه کردن، با چیزی به کسی حال دادن هزینه کسی رو برای چیزی حساب کردن به عنوان یه چیز مرامی
کسی رو به صرف چیزی مهمان کردن به خود یا کسی هدیه کردن، با چیزی به کسی حال دادن هزینه کسی رو برای چیزی حساب کردن به عنوان یه چیز مرامی
کسی رو به صرف چیزی مهمان کردن به خود یا کسی هدیه کردن، با چیزی به کسی حال دادن هزینه کسی رو برای چیزی حساب کردن به عنوان یه چیز مرامی
خوش بگذرون، یه حالی به خودت بده، یه دلی از عزا دربیار
همه چیو به مسخره و شوخی گرفتن
عالی عمل کردن، به خوبی جواب دادن، به خوبی کار کردن
با من اینجوری رفتار نکن
عالی یا جذاب و دلپذیر به نظر رسیدن
یه چیز خوب یا یه کار خوب واسه ی خودت انجام بده که حالت خوب بشه مثلا خرید کردن
اشکال نداره مهمان من.
اشکال نداره مهمان من.
اشکال نداره مهمان من.
اشکال نداره مهمان من.
تلقی کردن، قلمداد کردن، فرض کردن، گرفتن
حال میده treat=بعنوان فعل یعنی رفتار کردن/بعنوان اسم یعنی بک چیز لذت بخش
حال میده treat=بعنوان فعل یعنی رفتار کردن/بعنوان اسم یعنی بک چیز لذت بخش
تلقی کردن، قلمداد کردن، فرض کردن، گرفتن
دفعه بعد مهمان من
ترجمه تحت اللفظی: یک شستشو است ( بی معنی است! ) . - ترجمه اصطلاحی: - نتیجه ای نداشت - مساوی شد - سود و زیان برابر بود - بی تفاوت است
در ابتدا بازی بی هیجان و یک طرفه به نظر می رسید. بازی یا رقابتی که نتیجه اش از پیش معلومه یا هیچ هیجانی نداره یعنی یک طرفه
در شرق، این کشور توسط اقیانوس اطلس شسته می شود wash=فرا گرفتن مثال در مورد کشور برزیل
آورده شدن به ساحل توسط امواج
او 35000 دلار به بانک محلی حواله کرده بود
پانصد دلار به حساب شما واریز شده Wire to account : به معنای واریز کردن به حساب