پیشنهادهای آزاده (٢٣,٥٩٩)
یادت باشه قبل از قورت دادن، غذات رو آروم بجوی.
وقتی نـقشی را تـمرین میکنم، آن را به بخش های کوچکی تقسیم می کنم. chew=تقسیم کردن معنای کلمات به خصوص فعل جملات را بر اساس کلمات قبل و بعد آنها و با ...
تو کلاس بلند آدامس نجو.
ما اجازه نداریم که در کلاس آدامس بجویم
بیم و امید
این قدر غصه نخور moper= غم زده / افسرده حال / بی حوصله و دل مرده / کسی که دائم غصه می خوره
معمولاً غم زده نیست، ولی امروز خیلی گرفته ست. moper=غم زده / افسرده حال / بی حوصله و دل مرده / کسی که دائم غصه می خوره
معمولاً غم زده نیست
( طنزآمیز ) اون همکار غم زده همیشه یه چیزی برای غر زدن پیدا می کنه! moper=غم زده / افسرده حال / بی حوصله و دل مرده / کسی که دائم غصه می خوره
تمام صبح را مشغول تی کشیدن خانه بودم.
او باید بعد از هر وعده غذایی، کف را تی بکشد.
لطفاً پاسخ صحیح را علامت بزنید.
سگ قلمرو خود را علامت گذاری کرد.
یک علامت روی پیراهنت هست.
معلم روی برگه دانش آموز یک علامت گذاشت.
تحول مهمی را در رشد شرکت رقم زد
جشن گرفتن رویداد مهم
حتی یه خش هم روش نیفتاده! mark معنی خط و خش هم میده
اینجا پیچیدگی / مشکل وجود داره catch می تونه به معنی مشکل یا پیچیدگی هم باشه
اگه می تونی منو بگیر ( دستگیر کن )
دستگیره نداره
یک مشکل پنهان
نکته ی رسیدن به آرامش اینه که رابطه ت رو بسازی بهای رسیدن به آرامش اینه که رابطه ت رو بسازی catch به عنوان اسم: نکته مهم، بها یا هزینه انجام دادن چیزی
بهترین پیشنهادات امازون برای شکار کردن ( خریدن ) . ( مثلا در روزی که تخفیف داره ) catch=شکار کردن یا قاپیدنم میعنی میده. مثلا شکا یا قاپیدن deals ...
ممنون که حواست بود ( و تذکر دادی ) .
سقف داشت چکه می کرد و من مجبور شدم از یک سطل برای گرفتن قطرات آب استفاده کنم.
قاتل هیچوقت گرفته نشد.
اینجا یک نکته ( داستانی ) هست که بایست بگیری ( بفهمیش ) . catch=نکته ( داستانی )
اینجا یک نکته ( داستانی ) هست که بایست بگیری ( بفهمیش ) . catch=نکته ( داستانی )
برای ازدواج مورد خوبی است. catch=آدم مناسب برای ازدواج
منظورت چیه؟
منظورت چیه؟
برای ازدواج مورد خوبی است. catch=آدم مناسب برای ازدواج
برای ازدواج مورد خوبی است. catch=آدم مناسب برای ازدواج
برای ازدواج مورد خوبی است. catch=آدم مناسب برای ازدواج
من در ترافیک گیر افتاده بودم caught=گیر افتادن
یه مشکلی/ گیری تو کاره.
متاسفانه متوجه اسم شما نشدم. ببخشید اسم شما را نفهمیدم. catch=فهمیدن، متوجه شدن ( معمولا برای جملات منفی استفاده میشه )
متاسفانه متوجه اسم شما نشدم. ببخشید اسم شما را نفهمیدم. catch=فهمیدن، متوجه شدن ( معمولا برای جملات منفی استفاده میشه )
من کاملاً متوجه نشدم چی گفتی catch=فهمیدن، متوجه شدن ( معمولا برای جملات منفی استفاده میشه )
من کاملاً متوجه نشدم catch=فهمیدن، متوجه شدن ( معمولا برای جملات منفی استفاده میشه )
عجب تیکه ای!! ( اصطلاح )
عجب تیکه ای!! ( اصطلاح )
او با صدای بلند سرفه کرد.
یک سرفه با صدای بلند
اوضاع مَگسیه ( آشفته، نامنظم، به هم ریخته )
اوضاع مَگسیه ( آشفته، نامنظم، به هم ریخته )
اوضاع مَگسیه ( آشفته، نامنظم، به هم ریخته )
اوضاع مَگسیه ( آشفته، نامنظم، به هم ریخته )
او فردی شلخته است