پیشنهادهای آزاده (١٤,٩١٥)
we made two tacks in rounding the island برای دور زدن جزیره دو بار تغییر مسیر دادیم.
totally tacky
[خودرو] ماده افزودنی دارای خاصیت چسبندگی
( south african usage ) pair of sports shoes
اتاق مجاور اصطبل ( که زین و برگ و غیره را در آن نگه می دارند )
درباره ی موضوع ناخوشایند ( یا جدی و غیره ) با کسی صحبت کردن
سرمای محصول کش
small australian crab pale blue in color
double breasted long coat worn by men in the 19th century
[کامپیوتر] صفحه دروازه ای
[نساجی] موج کششی
[عمران و معماری] قیف - لوله خروجی
[سینما] پیش نویس تصویرنامه
printing of rough copies
[نساجی] منطقه کشش - ناحیه کشش ( در ماشین فتیله )
[نساجی] سیستم کشش - قسمت کشش در ماشین فتیله
in a drafty manner
[ریاضیات] برات اسنادی
[حقوق] مستندات، پیوستها
مورد قبول یا فهم اکثریت مردم عامه پسند
کوچکترین مضرب مشترک
[برق و الکترونیک] پایین ترین بسامد بالای مفید پایین ترین بسامد بالایی که رد زمان معینی برای انتشار یونوسفری امواج بین دو نقطه ی معین موثر است . مقدار ...
lowest financial offer
famous american rock and roll band
capital city of malta family name
someone who has completed rabbinical training and been officially ordained
[زمین شناسی] ذخیره دره ای الف ) حجم آب در یک توده یا پیکره آب در زیر نیم رخ سطح آب ب ) ظرفیت ذخیره طبیعی یا حجم آب یک رود در زمان سیل که رود از کنا ...
[زمین شناسی] شانه دره - سطح یک سنگ بستر که به شکل دره در دره ساخته می شود و نشان دهنده زاویه تند یا شکست در سراشیبی بین دیواره یا کف دره بالاتر و قدی ...
[عمران و معماری] یخ آبرفت دره ای
[زمین شناسی] نوار جانبی کف دره - سطح باریک هموار تا تقعر کم، بین سراشیبی آب شست و کف دره به تنهایی ( دشت سیلابی ) ، که بوسیله پس روی یا فروسایی شیب د ...
[زمین شناسی] محور دره
[عمران و معماری] چشمه دره ای
[زمین شناسی] کوه یخ دره ای - یک کوه یخ که به طوری فرسوده شده است که یک شکاف یا فرورفتگی بزرگ U شکل که ممکن است لبریز باشد؛ درون یخ گسترش می یابد و بر ...
[زمین شناسی] یخسارهای دره ای
[زمین شناسی] رودپیچ ( مئاندر ) دره ای - یکی از دسته های منحنی ها یا خمیدگی های یک دره رودپیچی.
[زمین شناسی] مواد پر کننده دره ها - مواد رسوبی تحکیم نیافته که توسط هر عاملی، بطوری ته نشین شده اند که یک دره یا بطور کامل یا بخشی، پر می کنند.
[زمین شناسی] یخرفت دره ای - مواد برون شست مسیر دره ای را تشکیل می دهد.
[نساجی] پنبه با الیاف بلند که در آمریکای شمالی در دره می سی سی پی کشت می شود
[زمین شناسی] نوار دره
[عمران و معماری] نیمرخ عرضی دره
[زمین شناسی] کف دره، بستر دره.
[عمران و معماری] تخته زیر آبروی کنار بام
[زمین شناسی] یخرفت جانب دره ای، یخرفت جانبی.
[زمین شناسی] یخرفت حلقه دره ای، یخرفت حلقه ای.
[زمین شناسی] سیرک رأس دره ای - سیرکی که در نوک یک ده تشکیل می شود.
passage into death
[عمران و معماری] یخچال دره ای
[سینما] مه آلودگی جانبی [در صدای اپتیک ]
[عمران و معماری] کف دره
[معدن] روش دره پرکنی ( معادن روباز )