پیشنهادهای آزاده (٢٣,٥٩٩)
واریز کردن به حساب
از این اصطلاح زمانی استفاده میشود، که یک سو تفاهم و یا سو تعیبر میان دو نفر بوجود بیاید. گیج شدن، منظور کسی را درست نفهمیدن، اشتباه برداشت کردن
زمان و مکان هنگام سفر با سرعت نور از حالت عادی خارج می شوند. distort به طور کلی میشه گفت از حالت عادی خارج کردن
این موضوع باعث کج فهمی بچه ها شد.
استرس روی سلامتت تاثیر منفی می ذاره.
من شنیدم که زنگ به صدا در آمد. ( من صدای زنگ را شنیدم )
این واقعا اثر منفی در من داره
چقدر باید بابت عوارض بزرگراه پرداخت کنم؟
آیا تلفات کشته شده ها و مجروهین را می دانی؟
امروزه مردم در بیشتر جاده ها عوارض را به صورت الکترونیکی پرداخت می کنند
این واقعا اثر منفی در من داره
عوارض داشتن روی چیزی
مس صیقلی شده/قهوه ای مایل به قرمز
آنقدری پول اضافه ندارم که صرف چیزای غیرضروری مثل این کنم burn=هدر دادن و صرف کردن هم گاهی معنی میده
داری سعی میکنی منو بسوزونی؟ دست بندازی؟
از بچگی تو ذهنم حک شده بود burn=حک شدن در مغز - مشابه فرایند انتقال اطلاعات به CD
پس تو این کار رو کردی فقط برای اینکه منو بسوزونی؟ burn=باعث عصبانیت شدید کسی شدن
او کاغذ را مچاله کرد و در سطل زباله انداخت. ball به معنای جمع کردن چیزی به شکل توپ یا گلوله کردن آن.
داشتن رابطه جنسی ( خیلی عامیانه )
او مشت هایش را از عصبانیت گره کرد.
دیشب در مهمانی حسابی خوش گذراندیم ball=زمان خوب، وقت خوب
ما تمام شب رقص و پایکوبی کردیم خوش گذرانی یا رقصیدن ( عامیانه )
جفتشان به اتاق خواب رفتند تا کمی عشق و حال کنند ( عملیات کنند ) bal اگر به صورت فعل به کار برده بشه به معنی s e x ( عشق و حال کردن ) می باشد
قضیه What's the whole ball of wax کل قضیه چیه ؟
کل قضیه چیه ؟
کل قضیه چیه ؟
گوجه فرنگی های نرسیده صفت green وقتی همراه با انواع میوه می آیند برخی اوقات معنای نرسیده می دهند.
حزب ( حفاظت از ) محیط زیست
امروز ناخوش احوال و رنگ پریده به نظر میایی! green بعضی وقتها، معنای ill یا همان ناخوش و رنگ پریده میدهد
بی تجربه بودم.
جرقه ی آتش کاغذ را روشن کرد. ( اصلی – فیزیکی ) : *Spark* یعنی جرقه ی کوچک آتش یا نور.
و این کودتا باعث برانگیختن یک مقاومت مسلحانه سراسری شد. spark ( استعاری – سیاسی/اجتماعی ) : به معنای آغاز کردن یا برانگیختن یک واکنش، جنبش یا بحران.
سخنرانی او جرقه ی یک بحث داغ را زد. spark ( کاربردی – عمومی ) : برای توصیف هر چیزی که محرک یا آغازگر یک رویداد بزرگ باشد.
علت چیزی شدن، سبب شدن، منجر شدن به
به لحاظ بهداشتی wise= از جهتِ، از نظرِ، از نقطه نظرِ
یک پیرمرد خردمند و عاقل
مراقب باش در رو یواش ببندی
میتونم از خودم مراقبت کنم.
مادر شوهرم زمین خورد و دیگه نمیتونست از خودش مراقبت کنه.
من رسیدگی میکنم! من ردیفش می کنم من حلش می کنم
ساعت های خیلی زیادی سر کارم و وقت کافی ندارم تا به کارای خونه رسیدگی کنم.
آیا ترتیب همه چیز را دادین؟ ( آیا به همه چیز رسیدگی کردی؟ )
وقتی نیستید چه کسی از سگ مراقبت میکند؟
یه نفر رو میارم که ازش مراقبت/ رسیدگی کنه
متن مقدس
درخواست / نظر بی قصد و غرض
درخواست / نظر بی قصد و غرض
تدلیس بدون سوء نیت innocent=بدون سوء نیت یا بدون قصد تقلب یا غیر عمدی
گفته ها/اظهاراتِ معصومانه ی او
گفته ها/اظهاراتِ معصومانه ی او