پیشنهادهای آزاده (٢٣,٥٩٩)
خانه در حال حاضر کمی نامرتب است
ترافیک در سئول اغلب پر هرج و مرج است.
او فردی شلخته است
او فردی شلخته است
او فردی شلخته است
خداجون، چطور اون انقدر تو دل بروئه؟ chaos فقط آشوب ترجمه نمیشه و گاهی معنیش میشه خداجون
آشپزخانه شلوغ و پلوغ بود آشپزخانه حسابی بهم ریخته بود
کنترل آشوب کنترل هرج و مرج
آشفتگی فرهنگی
حلقه های هرج و مرج
ما برچسب های نام را اشتباه گرفتیم و نابسامانی ایجاد شد
برف و یخ باعث ایجاد بی نظمی در جاده ها شده است.
وقتی قهرمانان جهان به فرودگاه رسیدند ، هرج و مرج کاملی وجود داشت.
تعمیر بزرگراه اصلی در تابستان امسال هرج و مرج را برای مسافران به همراه خواهد داشت.
محیط کار حال و هوای دلگیری داشت
فازت چیه ؟
یعنی شما حس و حال چیزی یا کاری را دارید
حال/حوصله چیزی را داشتن
حال/حوصله چیزی را داشتن
واقعا امشب توی مود بیرون رفتن نیستم ( حوصله ی بیرون رفتن رو ندارم )
تا ( به ) حدی که تا ( به ) جایی که
کاربرد های [استفاده] صنعتی
قایق برای من هیچ کاربردی ندارد.
او از من ( سوء ) استفاده کرد و سپس با من بهم زد.
او از من ( سوء ) استفاده کرد و سپس با من بهم زد.
می پذیرم که تقصیر من بود admit=بدون رضایت و از روی اجبار پذیرفتن چیزی/ قانع شدن
اعتراف می کنم که قدرت بدنی آن جنگجوی تنومند را دست کم گرفتم.
باید اعتراف کنم که کمی متعجب شدم
می پذیرم که تقصیر من بود، ولی تو هم بی تقصیر نبودی.
باید اعتراف کنم که حق با تو هستش admit=اذعان کردن و معترف شدن به چیزی
من مجبور بودم روز بعدش در امتحان شرکت کنم.
فقط بدون حرکت بنشین!
گذراندن آزمون
من یه نسخه از خرابکاری ها و تباهی های زندگیمو نگه میدارم record=نسخه
یافته های باستانی ( باستان شناسی )
آنها اولین آلبوم خود را در سال ۱۹۹۰ منتشر کردند.
اولین آلبوم آنها فروش خوبی داشت و ترکوند.
تو سابقه داری یا تو پیشینه داری
تو سابقه داری یا تو پیشینه داری
دماهای بی سابقه record=بی سابقه
گرمای بی سابقه record= بی سابقه
بعضی وقت ها خوب است که هر ریالی را که خرج می کنید، ثبت کنید record: ثبت، یادداشت
تراکنش های بانکی صورت حساب بانکی
ما افراد سابقه دار را استخدام نمی کنیم record: سابقه ( جنایی و کیفری )
فارغ التحصیلان حسابداری سابقه خوبی در یافتن شغل مناسب دارند record: سابقه ( به صورت کلی )
ما باید دختران مورد تهدید قرار گرفته را نجات بدهیم.
با . . . تهدید شدن مورد تهدیدِ . . . قرار گرفتن
یک حالت رویایی و خیالی
او مانند یک کودک خیالپرداز و خیالباف بود.
یک بیادآوری مبهم و گنگ / یک بیاد آوری شیرین و خوشایند