پیشنهاد‌های آزاده (٢٤,٠٠٣)

بازدید
١٣,٩٩٤
تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

Make - believe story داستان خیالی

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

Make - believe world دنیای خیالی

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

Make - believe adventure ماجراجویی خیالی

پیشنهاد
٠

روزی روزگاری شاه و ملکه ای در سرزمینی خیالی زندگی می کردند.

پیشنهاد
٠

اذیتم می کنه که قهوه م همیشه قبل از اینکه تمومش کنم سرد می شه.

پیشنهاد
٠

واقعاً اذیتم می کنه وقتی راننده ها از راهنما استفاده نمی کنن.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

می دونی چی اذیتم می کنه؟ وقتی اصلاح خودکار "haha" رو تبدیل می کنه به "harass"

پیشنهاد
٠

کامپیوترم مدام هنگ می کنه؛ فکر کنم یه اشکال داره.

پیشنهاد
٠

آپدیت جدید نرم افزار کلی ایراد داره که باید رفع کنن.

پیشنهاد
٠

اذیتم می کنه وقتی مردم وسط فیلم حرف می زنن.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

حتماً داره شنودمون می کنه bugging=شنود کردن هم میشه

پیشنهاد
٠

توی خونه شون میکروفون مخفی گذاشتن

پیشنهاد
٠

وقتی مردم با صدای بلند چیزی را می جوند، اذیت می شوم bug در نقش فعل به معنای آزار دادن

پیشنهاد
٠

هی بچه! مثل یه احمق خیلی سخت به نرده تکیه نده

پیشنهاد
٠

یکبار دیگ آزارم بدی در یک دم مسدودت میکنم

پیشنهاد
٠

کامپیوترم مشکلی داره که نمیتونم چیزی رو به اشتراک بگذارم.

پیشنهاد
٠

ظاهرا یک حشره رو در رختخوابم له کردم

پیشنهاد
٠

هی بچه! مثل یه احمق خیلی سخت به نرده تکیه نده، ممکنه تو آب بیفتی

پیشنهاد
٠

چیزی که جدا منو اذیت میکنه یا میرنجونه در مورده . . . . bugged به معنی اذیت کردن کسی

پیشنهاد
٠

ایده ها یا چالش جدید

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

از نو شروع کردن

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

نسیمی خنک

پیشنهاد
٠

غذا ها شامل یک افزاینده اند که کمک میکند تازه بمانند

پیشنهاد
٠

روز بعد با احساس شادابی از خواب برخاستیم.

پیشنهاد
٠

این فرصتی است که وی برای شروع جدید به آن نیاز دارد.

پیشنهاد
٠

هوای بامدادی بسیار ارامش بخش بود

پیشنهاد
٠

من برای پدرم یک فنجان چای تازه اوردم

پیشنهاد
٠

دیشب یک نان تازه را کامل خوردم

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

مرا درک می کنی؟ realize=درک کردن کسی، فهمیدن کسی

پیشنهاد
٠

امروز کجا میری؟

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

پیش به سوی غرب

پیشنهاد
٠

ممکنه به زندان فدرال منتقل بشه

پیشنهاد
٠

به مدرسه بازگشتند

پیشنهاد
٠

امواج کوبنده بخشی از اسکله را نابود کردند.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

امواج کوبنده

پیشنهاد
٠

باران شدید و کوبنده تمام روز ما را در خانه نگه داشت.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

باران شدید و کوبنده

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

کوبیدن به در

پیشنهاد
٠

بعد از دویدن، تپش شدید قلبم را در سینه احساس کردم.

پیشنهاد
٠

برای سردرد ضربان دارم آسپرین خوردم.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

سردرد ضربان دار

پیشنهاد
٠

عصر را صرف کوبیدن میخ ها به دیوار کرد.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

کوبیدن میخ ها

پیشنهاد
٠

نیمه شب کسی به در می کوبید!

پیشنهاد
٠

بعد از فارغ التحصیلی، مدام دنبال کار می گشت.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

پیاده روی طولانی / گشتن به دنبال کار

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

موسیقی بلند و کوبنده

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

باخت شدید در جنگ یا رقابت

پیشنهاد
٠

طبل ها یک ریتم کوبنده ایجاد کردند.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

ریتم کوبنده