پیشنهادهای آزاده (٢٤,٤٩٩)
او همیشه از شغلش شکایت می کند.
من به مدیر بابت خدمات بد شکایت کردم.
او اعتماد به نفس ندارد.
آنها مهارت های لازم را ندارند.
نبود مدرک وجود دارد.
نمی تونم شکایتی داشته باشم
غرغر نکن فقط انجامش بده
اگه ناراحتی، x رو سرزنش کن اگه اعتراضی داری، x رو سرزنش کن.
دوره گزارش دهی به پیش از ایکس برمیگردد.
تعداد کمی از ساختمانهای خوب این شهر ( پیش از ) زلزله ۱۷۵۵ است. predate=پیش از/قبل از تاریخ یا زمان مشخص اتفاق افتد یا واقع شود
او به زندان افتاده بود.
او بدلیل کشتن شوهرش زندانی شده بود.
نمونه ی بارز
چاپلوسی تابلو
ظاهرنمایی تابلو
آدم بی غل و غش، ساده، بی شیله پیله، بدون خرده شیشه
من به تازگی پول به حساب جاریت جا به جا ( منتقل ) کردم.
شما به دفتر لندن منتقل خواهید شد
چی با خودت داری غرولند میکنی/زیر لب میگی؟
برجستگی فک بالا process در آناتومی معنی برجستگی ، برآمدگی میدهد
زائده عرضی ( ستون فقرات ) process=زائده ( transverse processes ( in spine
به دلیل فرایند پیری ، در بدن تغییراتی اتفاق می افتد
معنی حسادت کردن هم میده و اینکه داری تلاش می کنی به یکی یا موقعیتی برسی و غبطه میخوری بهش و چشم دیدنشو نداری.
معنی حسادت کردن هم میده و اینکه داری تلاش می کنی به یکی یا موقعیتی برسی و غبطه میخوری بهش و چشم دیدنشو نداری.
معنی حسادت کردن هم میده و اینکه داری تلاش می کنی به یکی یا موقعیتی برسی و غبطه میخوری بهش و چشم دیدنشو نداری.
معنی حسادت کردن هم میده و اینکه داری تلاش می کنی به یکی یا موقعیتی برسی و غبطه میخوری بهش و چشم دیدنشو نداری.
معنی حسادت کردن هم میده و اینکه داری تلاش می کنی به یکی یا موقعیتی برسی و غبطه میخوری بهش و چشم دیدنشو نداری.
قانع کردن مردم لجباز سخت است.
او دلایل قانع کننده ای برای خرید محصول خود به مشتری می داد.
پدرم توسط من متقاعد شد که سیگار را ترک کند.
مردم آنها را تحسین می کنند یا به آنها احترام می گذارند
پیوستگی یا نظم در ورزش کلید پیشرفت من است
ضربان قلب او قوی و منظم است
آیا او پزشک همیشگی ( معمول ) شما هست؟
شرکت ما مقررات ایمنی زیادی دارد. Regulation در جایگاه اسم و استفاده برای یک قاعده یا قانون رسمی
دارو رو به صورت منظم سه بار در روز مصرف کنید
بدن فشار خون را تنظیم میکند تا ما سالم بمانیم
باید قبل از شروع، قانون را بخوانی.
این قانون نحوه ی استخدام کارکنان توسط شرکتها را تنظیم میکند.
اون یه ماشین با اندازه کاملاً عادیه.
من فقط یه قهوه معمولی می خوام، چیز خاصی نمی خوام.
او با دکترش معاینات منظمی داره.
باید به صورت منظم/مرتب ورزش کنی.
فقط یه سه شنبه معمولی بود، اتفاق خاصی نیفتاد.
اتوبوس طبق برنامه منظمی حرکت می کنه.
بعد از این که معده ما آروم شد
با دشمن کنار آمدن ( کنار گذاشتن اختلاف های دیرین ) ، گذشت کردن.
من کمی چای نوشیدم تا اعصابم را آرام کنم.
حل کردن مشکل و یا یک اختلاف
دهانه مهاربندی شده