پیشنهادهای آزاده (٢٤,٠٧٣)
تیم یه حرکت فریبنده انجام داد، ولی دفاع حریف متوجه شد.
بیرون رفتن و خوش گذراندن
قرار است که
قرار است که
باید با عجله می رفتم مغازه قبل از اینکه بسته شود.
قبل از شروع جلسه با عجله رفت قهوه بگیرد.
وقتی رئیسش را دید، با عجله برگشت سر میز خودش.
بچه ها این طرف و آن طرف خانه می دویدند دنبال اسباب بازی هایشان.
خدمتکاران با عجله سالن ضیافت را برای مهمانان سلطنتی آماده می کردند.
برگ های پاییزی توسط باد روی خیابان های خالی می لغزیدند/با شتاب حرکت می کردند.
او با عجله از راهروهای قلعه باستانی عبور می کرد، مشتاق کشف رازهایش بود.
موش ها روی کف سنگی سرد با سرعت حرکت کردند تا از شکارچی فرار کنند.
یک گروه سنجاب
او یکی از پاهایش را به شکلی ناشیانه درست کرد.
چند گزینه ناقص و نادرست در دسترس است، اما هیچ کدام به طور کامل این شکاف را پر نمی کنند.
ویکی یک تکه فاج ( نوعی شیرینی ) از آشپزخانه دزدید.
با امتناع نهایی تورنتون، رفقا دیگر نمی توانستند موضوع کرسی را به روش نادرست حل کنند.
ادویه ها را روی فاج داغ بپاشید.
من یک دستور پخت خوب برای فاج ( نوعی شیرینی ) دارم.
شکلات و سس شکلات، تافی، فاج ( نوعی شیرینی ) ، باتراسکاچ، شکلات خرنوب.
حتی جالب تر، تلاش گلنی برای پنهان کاری یا تحریف مسائل اساسی درگیری بالکان است.
او مجبور شد جوابی سرهم بندی کند چون پاسخ درست را نمی دانست.
این راه حل یک راه حل عجولانه و نادرست است که برای جلب تشویق در کنفرانس حزب ارائه شده.
دولت با امتناع از ارائه آمار دقیق، همچنان از حل این موضوع طفره می رود.
او مجبور شد برای غیبت خود بهانه ای بسازد.
او سعی کرد با گفتن اینکه نمی خواهد دوره های مشخصی را تعیین کند، از موضوع طفره برود.
سس شکلات
یک تشک خوب می تواند درد کمر را کاهش دهد.
من سرما خورده ام i'm down=مریض احوال بودن
مناظره سیاسی به جنجال تبدیل شد.
او حاشیه پارچه را دوخت تا آسیب نبیند.
استرس مداوم صبرش را فرسوده کرد.
شرکت های فناوری به رقابت پیوستند.
او عاقلانه از درگیری دوری کرد.
او به نزاع سیاسی پیوست.
شرکت با یک محصول جدید وارد رقابت شد.
اعصابش بعد از جلسه طولانی تحلیل رفته بود.
تحملش داشت تمام می شد.
لبه های شلوار راه راه شده بود.
سروصدا اعصابش را فرسوده کرد.
او حاشیه پارچه را دوخت تا از ریش ریش شدن جلوگیری کند.
اعصاب های خرد شده به فریاد کشیدن منجر شد.
طی بحث اعصاب ها تحریک شد.
او در حاشیه درگیری ایستاده بود و تماشا می کرد.
پارچه ریش ریش شده قدیمی به نظر می رسید.
قهرمان با شمشیر در دست به قلب نبرد پرید.
اعتراض به هرج و مرج کشیده شد.
بعضی هاشون به نظر یکم ساییده شدن.
ضمیمه کردن
اضافه کردن، افزودن