پیشنهادهای آزاده (١٣,١١٨)
raise into the air
[زمین شناسی] دریچه بالارو
لولای فشنگی
put one's hand in the air
[زمین شناسی] سطح واریز افقی
[زمین شناسی] اجرای بروش دال بالا رونده
[زمین شناسی] پیچ مخروطی
[حقوق] پرداخت وجه سفته
[عمران و معماری] پل متحرک بالارو
[مهندسی گاز] نوعی شیریکطرفه
به بالا نگاه کردن
متصدی آسانسور
کشف هویت صاحبان اصلی شرکت[حقوق]
لیفتراک
متصدی اسانسور
زندگی سراسر سختی است
صندوقچه محکم
بلند بلند حرف زدن
make an effort
با کوشش خود ( و بدون کمک دیگران ) موفق شدن
آشکار کردن
پیراهن زیر تنگ و کرست مانند زنانه که تا کمر می آید
نماینده ی اتحادیه های کارگری ( که شرایط کار و حقوق و مزایای کارگران را بررسی می کند )
پاکت اندازه ی معمولی پاکت بازرگانی ( که ورق کاغذ 8/5 در 11 اینچ را با دو بار تا کردن می توان در آن قرار داد )
ساکن جنگل
آدم جنگلی، آدم دشتی، خانه بدوش در افریقای جنوبی
راننده اتوبوس، متصدی اتوبوس
( تئاتر یونان و روم باستان ) چکمه ی تسمه دار و پاشنه بلند که تا زیر زانو می رسید و هنرپیشگان تراژدی روی صحنه می پوشیدند یکجور چکمه که تا زیر زانو می ...
بته مانند بودن انبوهی
یکجور کلاه پوستی
سزاوار تمجید
قابل ملاحظه، برجسته
شایسته شاه شدن
comparable competitor
deserving of his position
in a flirting manner
in an affectionately teasing manner
( آمریکا - خودمانی ) چیز چسبناک
( سابقا - انگلیس ) سرپرست مراسم جشن ( به ویژه مراسم کریسمس )
خداوند، پروردگار، ایزد، یزدان
has an affected or artificial manner
commits herself without difficulty
تئودور درایزر ( رمان نویس امریکایی )
state of being part of a crime organization
میمون صفتی تقلید و ادا و اصول بستنی قیفی و غیره که بستنی فروش های دوره گرد میفروشند
بستنی دستفروشان
in a sickening manner
disgusting way of behaving
[نفت] ضریب بهره ی چاه
( انگلیس - عامیانه ) چکمه