پیشنهادهای آزاده (٢٤,٠٧٣)
یک تکه نان
یک برش نان
من یک قطعه کوچک شیشه روی زمین پیدا کردم.
تو جلسه عمومی، همه فرصت داشتن نظرشون رو درباره قانون جدید بگن. say your piece ( محاوره ای – بیان نظر ) : به معنای بیان صریح نظر، عقیده یا احساسات خو ...
عضو کمیته نظرشو گفت و گذاشت بحث ادامه پیدا کنه. say your piece ( نیمه رسمی – قاطع ) : بیان یه نظر یا موضع به صورت مختصر و محترمانه، معمولاً تو موقعی ...
بعد از بحث، حرفشو زد و رفت. say your piece ( احساسی – تخلیه هیجان ) : گفتن چیزی که مدت ها تو ذهن بوده، اغلب برای احساس راحتی یا پایان دادن به یه موض ...
توپ ( پارچه ) به صورت توپ
بعد از کار با یک ضمه صدا روی مبل افتاد.
روی چیزی ولو شدن
او خسته و بی حال خودش را توی صندلی انداخت.
خود را با بی حواسی انداختن
یک قورباغه با صدای چلپ داخل برکه افتاد.
با صدای چلپ داخل چیزی افتادن
صدای تاپ تاپ قطره های باران روی سقف را می شنیدیم.
چکه باران ( با صدای مشخص )
صدای چلپ چلپ
سنگ با یک صدای توپ از دستش افتاد.
با صدای توپ افتادن داخل چیزی
با صدای توپ افتادن خارج چیزی
بچه اسباب بازی را با یک صدای چلپ توی حمام انداخت.
صدای چلپ چلپ قطره های آب آرامش بخش بود.
شرایط اضطراری
نشانه های اضطراب
او شکایت کرد که اتاق خیلی سرد است.
او همیشه از شغلش شکایت می کند.
من به مدیر بابت خدمات بد شکایت کردم.
او اعتماد به نفس ندارد.
آنها مهارت های لازم را ندارند.
نبود مدرک وجود دارد.
نمی تونم شکایتی داشته باشم
غرغر نکن فقط انجامش بده
اگه ناراحتی، x رو سرزنش کن اگه اعتراضی داری، x رو سرزنش کن.
دوره گزارش دهی به پیش از ایکس برمیگردد.
تعداد کمی از ساختمانهای خوب این شهر ( پیش از ) زلزله ۱۷۵۵ است. predate=پیش از/قبل از تاریخ یا زمان مشخص اتفاق افتد یا واقع شود
او به زندان افتاده بود.
او بدلیل کشتن شوهرش زندانی شده بود.
نمونه ی بارز
چاپلوسی تابلو
ظاهرنمایی تابلو
آدم بی غل و غش، ساده، بی شیله پیله، بدون خرده شیشه
من به تازگی پول به حساب جاریت جا به جا ( منتقل ) کردم.
شما به دفتر لندن منتقل خواهید شد
چی با خودت داری غرولند میکنی/زیر لب میگی؟
برجستگی فک بالا process در آناتومی معنی برجستگی ، برآمدگی میدهد
زائده عرضی ( ستون فقرات ) process=زائده ( transverse processes ( in spine
به دلیل فرایند پیری ، در بدن تغییراتی اتفاق می افتد
معنی حسادت کردن هم میده و اینکه داری تلاش می کنی به یکی یا موقعیتی برسی و غبطه میخوری بهش و چشم دیدنشو نداری.
معنی حسادت کردن هم میده و اینکه داری تلاش می کنی به یکی یا موقعیتی برسی و غبطه میخوری بهش و چشم دیدنشو نداری.
معنی حسادت کردن هم میده و اینکه داری تلاش می کنی به یکی یا موقعیتی برسی و غبطه میخوری بهش و چشم دیدنشو نداری.
معنی حسادت کردن هم میده و اینکه داری تلاش می کنی به یکی یا موقعیتی برسی و غبطه میخوری بهش و چشم دیدنشو نداری.