پیشنهادهای آزاده (٢٤,٤٥٩)
نگران ( چیزی ) بودن
هنوز اتهامات به طور رسمی ثبت نشده اند. file ( حقوقی – اصلی ) : ارائه رسمی شکایت، اتهام یا مدارک به دادگاه یا مقام قانونی.
او دیروز اظهارنامه مالیاتی اش را ثبت کرد. file ( اداری – عمومی ) : ثبت یا ارائه مدارک در یک اداره یا سازمان.
هنوز اتهامات ثبت نشده اند.
او سال گذشته درخواست طلاق ثبت کرد.
وکیل یک درخواست رسمی در دادگاه ثبت کرد.
دادخواست خود را تقدیم دادگاه کرد. file=تقدیم کردن
او شکایت ثبت کرد
کتاب یه کوته بینی از آن چیزی که ما شهروندی رو معنی می کنیم، دارد.
انتخاب های خود را محدود کنید
گذرگاه باریک بین کلبه روستایی و خانه
کانال فوق العاده باریک بود.
خیابان های تنگ/باریک
چشمانش از عصبانیت تنگ شد.
پله ها خیلی باریک بود.
من فلش ها را تا پارکینگ دنبال کردم
یه سیاست مدار فاسده که رشوه می گیره. dirty ( اخلاقی – شخصیتی ) : توصیف فردی که رفتار یا نیت های غیراخلاقی، فریب کارانه یا ناپاک داره
اون معامله از اولش بو می داد. dirty ( سیستمی – ساختاری ) : توصیف نهاد یا فرآیندی که آلوده به فساد، تبعیض یا سوءاستفاده ست
اون حرکت ناجوانمردانه بود dirty ( رفتاری – رقابتی ) : اشاره به کسی که در رقابت یا بازی از روش های ناجوانمردانه استفاده می کنه
شنیدم فیلم سکسی و صحنه داریه
مشاغل کثیف
پانک ها وقتی پلیسا رسیدن، داد زدن کثافت ها! Filth ( تحقیرآمیز – ضدسیستمی ) : اصطلاحی در زبان خیابانی بریتانیا برای اشاره به پلیس، با بار شدیداً منفی ...
اون کثافت رو فقط توی خیابونا نمی دید، توی کل سیستم می دید. filth ( ادبی – استعاری ) : در برخی متون، برای اشاره به فساد نهادی یا نماد قدرت آلوده
ترانه ها پلیس فاسد و سوءاستفاده شون از قدرت رو محکوم می کردن. filth ( فرهنگی – اعتراضی ) : در موسیقی پانک، فیلم های ضدسیستمی، یا جنبش های خیابانی، ن ...
:سرکرده های/سران جناح راست
سخت کار کردن سختکوشی کردن
هیاهوی جمعیت
سی سال بعد از آن آتش سوزی هنوز صحنه های مرگ و ویرانیِ آن حادثه مرتب آزارش می دهد.
تصمیمش مبنی بر ترک بچه هایش اکنون مرتب رنجش می دهد.
این کافه یکی از پاتوق های قدیمی ات بود. کلمه haunt در حالت اسمی به معنی پاتوق است.
یک روح جزیره را تسخیر کرده است.
قیافه ش دائماً تو ذهنمه
صنه های غم انگیز هنوز روح او را می آزارد ( هنوز تداعی می شود برایش )
آنچه پیش آمد، یک حادثه بود، اما مرگ آن زن برای همیشه روحش را آزار می دهد ( تداعی میشود برایش )
جنگ در ویتنام تجربه ای بود که برای باقی عمرش ( تا آخر عمرش ) او را مکرراً می آزرد فعلhaunt: "مکرراً آزردن"، ( دقت شود که فاعل آن یک فکر یا خاطره است ...
پلیس مجرم فراری را تعقیب و دستگیر کرد.
آنها در حال جستجو برای یک آپارتمان جدید در شهر هستند.
مجبور شدیم میان صدها پرونده بگردیم تا گزارش را پیدا کنیم.
او عکس های دوران کودکی اش را از انباری پیدا کرد.
باید برخی اسناد قدیمی مربوط به پرونده را پیدا کنم.
کمپین سیاسی به یک پیگرد بی دلیل تبدیل شد.
بچه ها یک بازی گنج یابی در حیاط پشتی ترتیب دادند.
پس از فارغ التحصیلی، او جستجوی کار را شروع کرد.
در تجارت، او مانند یک گرگ به دنبال فرصت ها می گردد.
همه جا را برای پیدا کردن کلیدهای گم شده ام گشتم.
جست و جو برای یک کتاب گمشده جستجو کردن تفحص کردن= ( search for ( sth/sb
تمام این ماجرا رسوایی به بار آورد. affair ( ماجرا – کاربردی ) : به معنای قضیه یا موضوعی مهم.
مراسم خیریه ی دیشب بسیار موفق بود. affair ( رویداد – اصلی ) : به معنای مراسم یا برنامه ی اجتماعی.
امور مشتری
چگونگی اوضاع