پیشنهادهای آزاده (٢٤,٤٥٩)
قطعه قطعه کردن چوب و هیزم / شکستن کردن چوب و هیزم
چهار تا انگشت بریده و قطع شده بود.
آنها مناطق وسیعی از جنگل بارانی را انداختند.
کارولین بوسیله گناه تباه شده بود.
آتش پنجاه خانه را سوزاند.
منابع طبیعی به سرعت هشدار دهنده ای در حال از بین رفتن و نابود شدن هستند.
مقدار زیادی غذا و نوشیدنی مصرف شده بود.
او به پدرش توهین کرد اما بعدا حس گناه و شرم همه وجودش را فرا گرفت
فکر انتقام سرتاسر وجود او را فرا گرفت.
اصطلاح: به طرز خاصی بیان کردن
ماشین نینا در چه وضعیه؟ جون می کنه
تنها، فقط، همین قدر
به سختی میتونم چشامو باز نگه دارم
صاف و پوست کنده، سر راست؛ به اجمال
من اطلاعات تماس او را دارم.
لطفاً بعداً با من تماس بگیرید.
از دیپلماتهای خارجی درخواست شده بود که از هر ملاقات و ارتباط با او اجتناب کنند.
بیماری از طریق تماس مستقیم با موشها منتقل شده بود.
هر کس اطلاعات دارد باید با پلیس تماس بگیرد.
او در آلمان خیلی رابط و آشنا داشت.
آنها زمین و تمام منابع موجود در آن را دارا هستند.
او مجموعه بزرگی از سکه های کمیاب را دارا است.
این شرکت دارای حق ثبت اختراعات ارزشمندی است.
صدا واضح است.
تجهیزات صوتی
با یک بخت بلند، دو بلیت آخر کنسرت را پیدا کردیم.
من گم شده بودم، اما از بخت خوش، یک مأمور پلیس درست سر همان کوچه بود.
باید شکرگزار ستاره های بخت خود باشی که رئیس تان ندید دیر رسیدی.
اگر کمی بخت با ما یار باشد، ترافیک سبک خواهد بود و زود می رسیم.
تمام روز دنبال یک راه حل گشتیم اما بدون هیچ موفقیتی.
به جلسه دیر رسیدم، و از بدبیاری، همان روز مدیرعامل آنجا بود.
امتحانم را قبول نشدم. اوه، بد شانسی.
اگر بخت با ما یار نباشد، مراسم عروسی فضای باز باران خواهد آمد.
از وقتی کارش را از دست داده، بدبیار بوده.
آخرین اتوبوس را از دست دادی؟ بد اقبالی بود.
اینکه چه کسی کدام شیفت را بگیرد فقط شانسی است. ( مربوط به بخت و اقبال است )
همین این هفته یکبار با دیر آمدن توبیخ شدی؛ به شانست فشار نیار - به شانست اتکا نکن
من خیلی وحشت زده و بسیار بهت زده شده بودم.
از جا پاهای سنگ شده ( حک شده ) شما ممکن است نتیجه گیری کنید که دایناسورها وجود داشته اند
این اختلاف نظر بین واقعیت درونی و ظاهری بیرونی است
بی تفاوتی ظاهری الن به سرنوشت زن
بنظر می رسید ، انگاری تعطیلات ما ادامه داشت.
بنظر رسید من یک نفر را بشدت عصبانی کردم. دلیلش انکار یا رد ماجرایی ( تاریخی/مذهبی ) که درگذشته اتفاق افتاده باشد
مثل اینکه نمی تونی تصمیم گیری ات رو عقب بیندازی.
به نظر می رسید که این بهترین روش است. این بهترین روش به نظر می رسید. انگار بهترین روش همین بود.
داستانش واقعاً افسرده کننده بود.
دزدیدن از فقرا کار پستی است.
این حقهٔ ناجوانمردانهای بود.
اصل قضیه ی دیروز رو برام بگو. lowdown ( اطلاعات – غیررسمی ) : اشاره به اطلاعات واقعی یا توضیح کامل درباره ی یک موضوع.
او از مشکلات شرکت خبر دست اول دارد. lowdown ( افشاگرانه – پشت پرده ) : بیان حقیقت یا جزئیات پنهان درباره ی کسی یا چیزی.