پیشنهادهای آزاده (٢٤,٢٧٥)
شبکه مرکزی تمام مسیریابی و سوئیچینگ را انجام می دهد. core ( فناوری – شبکه ) : بخش مرکزی یک شبکه یا سیستم که وظیفه مدیریت و انتقال داده ها را دارد.
هسته زمین عمدتاً از آهن و نیکل تشکیل شده است. core ( زمین شناسی ) : بخش مرکزی زمین که شامل هسته داخلی و خارجی است.
هر فیبری یک مرکز تو خالی دارد.
زمان ِ شادی و نشاط
هورا و فریاد شادی کریسمس
آنها تیمشان را تشویق کردند.
ابراز احساسات جمعیت
آنها تصمیم گرفتند کسب و کارهایشان را ادغام کنند.
ما باید این دو ماده را با هم ترکیب کنیم.
برای حل این مشکل، باید تلاش های خود را با هم ترکیب کنیم.
آنها استعدادهای خود را با هم ترکیب کردند تا یک پروژه موفق ایجاد کنند.
دستور پخت می گوید آرد و شکر را مخلوط کنید.
می توانید رنگ ها را برای ایجاد یک سایه جدید ترکیب کنید.
ترکیب شدن و تشکیل دادن . . .
اثر تلفیقی
بیایید ایده هایمان را با هم ترکیب کنیم و یک برنامه ارائه دهیم.
مچتو گرفتم، دستت رو شد
مچتو گرفتم، دستت رو شد
هیجان برنده شدن آنها فروکش کرده است. fade=فروکش کردن
وقت برای این کس کلک بازیا ندارم ( حوصله این مسخره بازیارو ندارم )
وقت برای این کس کلک بازیا ندارم ( حوصله این مسخره بازیارو ندارم )
وقت برای این کس کلک بازیا ندارم ( حوصله این مسخره بازیارو ندارم )
کل طرح به تأیید او وابسته است.
او لولای شکسته کابینت را تعمیر کرد.
موفقیت پروژه به کار تیمی وابسته است.
استدلال او به یک قطعه شواهد وابسته است.
لولای جعبه زنگ زده بود و باز نمی شد.
داستان به انتخاب های شخصیت اصلی وابسته است.
لولای لپ تاپ آسیب دیده بود، بنابراین صفحه نمایش ثابت نمی ماند.
آینده شرکت به این تصمیم وابسته است.
لولای دروازه شل بود، بنابراین درست بسته نمی شد.
لولاهای دروازه جیر جیر کردند.
جیر جیرِ لولای در
یه خورده روغن تاثیر خیلی خوبی ایجاد می کنه روی جیغ جیغ/جیرجیر لولاها
قوانین مربوط به لواط در بسیاری کشورها لغو شدند. Sodomy ( حقوقی - مذهبی ) اشاره به روابط جنسی خاص ( معمولاً مقعدی یا غیرواژینال ) که در قوانین برخی ...
ریشهٔ این واژه به داستان سدوم در کتاب مقدس برمی گردد. Sodom ( تاریخی - اجتماعی ) اصطلاحی با بار معنایی منفی که در گذشته برای توصیف رفتارهای جنسی خا ...
من همیشه طرفدار موفقیت شرکت بوده ام
من یک جفت کفش قدیمی پیدا کردم که ممکنه اندازه ی تو باشه.
الف ) رییشه کن کردن ، خلاص شدن از ب ) جستجو کردن و پیدا کردن چیزی که پیدا کردنش سخته ، در کل به معنی جستجو و پیدا کردن
الف ) ریشه کن کردن ، خلاص شدن از ب ) جستجو کردن و پیدا کردن چیزی که پیدا کردنش سخته ، در کل به معنی جستجو و پیدا کردن
از ریشه در اوردن یک گیاه
از ریشه در اوردن یک گیاه
به دنبال چیزی گشتن علی الخصوص در میان چیزای دیگر
او در حال گشتن برای یک مداد در کمدش بود ( root around ( somewhere = به دنبال چیزی گشتن علی الخصوص در میان چیزای دیگر
عصر بخیر گفتن.
شب بخیر گفتن.
او قبل از اینکه به فرودگاه برود از او خداحافظی کرد.
من با یک لبخند گرم به شما صبح بخیر گفتم.
صبح بخیر گفتن.
آنها برای نقاشی در حراج 2000 دلار پیشنهاد دادند.