پیشنهادهای آزاده (٢٤,٤٥٩)
یالا حرکت کنید، متفرق شوید، اینجا نه ایستید.
سعی کن مشکلاتت رو پشت سر بذاری
کسی یا چیزی را حرکت دادن
اغوا کردن کسی ، از راه به در کردن کسی
انجام کاری در مورد چیزی
کسی یا چیزی را حرکت دادن
کسی یا چیزی را حرکت دادن
وقتشه که جدا بشیم move on=جدا شدن در یک رابطه، ترک کردن
مرد فروتن ماشینشو حرکت داد و اجازه داد ماشینمو پارک کنم.
روزنامه خبر ازدواج بازیگر را به صورت اختصاصی منتشر کرد. scoop ( اسم – خبر ویژه ) : خبر یا گزارش اختصاصی که برای اولین بار منتشر می شود.
یه خبر داغ برات دارم scoop ( عامیانه – اطلاعات ویژه ) : گاهی برای اشاره به اطلاعات جذاب یا داغی که دیگران از آن بی اطلاع اند هم استفاده می شود.
خبرنگار با این گزارش فوری، همه ی روزنامه های دیگر را جا گذاشت. scoop ( فعل – دریافت یا انتشار خبر اختصاصی ) : به دست آوردن یا منتشر کردن خبری که دیگ ...
یه خبر داغ برات دارم—به کسی نگو! scoop ( عامیانه – اطلاعات ویژه ) : گاهی برای اشاره به اطلاعات جذاب یا داغی که دیگران از آن بی اطلاع اند هم استفاده م ...
آنها پیغام شما را بازگو خواهند کرد.
انتقال مشعل ( المپیک یا مسابقات دیگر )
منشاء شروع یا پیدایش این سبک از نقاشی ها بر می گردد به سرشناسان و خبرگان قرون وسطی
یه جوان نابینای نابغه
او خلق و خوی ( حال روحی ) بدی دارد.
او تقریبا حال عصبانیت دارد ( خلق و خوی تند دارد )
حال عصبانیت ( خلق و خوی تند ) میسن بالاگرفت ( شعله ور شد )
متنفرم از این حالتی که اینطوری بداخلاق/خشمگین میشی
او خلق و خوی ( حال روحی ) خوبی دارد
مجبور خواهید بود یاد بگیرید خشم تون رو کنترل کنید
کم شدت گشتن با
و کنترل رفتاری خودش را از دست میدهد ، عصبانی می شود
درخواست ناامیدانه او
یک مورد لاعلاج
او در ریاضیات افتضاح بود.
او در ریاضیات افتضاح بود.
حمل و نقل عمومی بدرد نخوره
درخواست ناامیدانه او
لیوان دوغ را سر کشید.
مقید به / موظف به. . . مثلاً مقید به قانون.
عازمِ. . . راهیِ. . . بعدش اسم مکان میاد
وظیفم میدونم ک بهت بگم
در شُرُف رخ دادن بود.
تلویزیون قطعا و به شدت محتمل هست به داشتن تاثیرات فاحش روی یک بچه .
ترجمة انجیل به زبان انگلیسی
پزشک یک معاینه معمول انجام داد.
برنامه روزانه من شامل ورزش و مدیتیشن است.
ما مراحل معمول را دنبال کردیم.
این یک روش معمول بود.
به خصوص در مواردی که برنامه روزمره را از بین می برد.
ما در مسیر موفقیت قرار داریم
اعتراف به اطلاعات مربوط به دیگری به ویژه به پلیس یا شخص مسئول؛ راپورت کسی را دادن؛ خبر چینی کردن؛ لو دادن؛ فاش کردن؛ افشای راز کردن
می ترسید به خاطر لو دادن دوستانشان مورد اذیت و آزار قرار بگیره.
دلال های شرط بندی فقط به این دلیل اعتراض داشتند ( سر و صدا راه انداخته بودن ) که ما شکستشون داده بودیم.
در حالی که شاکی بودن به کمیسیون اروپا رفتند.
من را لو نده، وگرنه هرگز نمی بخشم ات.
مرتکب جرم لو داد و تمام اطلاعات را افشا کرد.