پیشنهادهای آزاده (١٣,٠٩٧)
اول تا آخرش دروغه.
خیلی واضحه که دروغه
این داستان رو از خودش درآورده.
دروغ میگه یا تمام حقیقت رو نمیگه.
اون یه حرومزاده س.
اون یه روانیه.
آدم آزاردهنده ای هست.
اون یه مریض روانیه.
اون یه شروره.
اون یه عوضیه.
او غیررسمی و محاوره ای حرف زد.
زمزمه کردم
او جیغ زد.
او فریاد زد.
او پرچونگی کرد.
او پرچونگی کرد.
بچه های من غر زدند.
او زمزمه کرد.
زیر لب شکایت کرد.
سر همسرم داد زدم. به شوهرم پرخاش کردم
او با لکنت حرف زد.
پوزخند زد.
سردرگم به نظر می رسید.
نیش بچه ها تا بنا گوش شان باز بود.
لبخند بزرگی بر لب داشت.
چشمانش برق زد.
از خجالت سرخ شد.
چپ چپ به من نگاه کرد.
او وقتی دکتر بهش آمپول زد، ناله کرد.
از همون اول آب شون با هم تو یه جوب نمی رفت.
نمی شد از روی صورتش احساسش رو فهمید.
خیلی زود بهش برمی خوره.
نظر او برای آن دختر توهین آمیز بود.
اون روی معلم رو بالا آورد.
خیلی بهش بر خورد.
با ناراحتی و عصبانیت رفت.
به شدت عصبانی شد.
برزخ شد.
او به مادرم بی احترامی کرد.
زود از کوره درمیره.
به خاطر اختلاف ساعت بین مبدا و مقصد خیلی خسته هستم.
چمدان هایم گم شد.
پروازم تاخیر داشت/ لغو شد.
پروازم طوری بود که مسافران زیادی بلیط تهیه کرده بودند ولی جای کافی برای نشستن آن ها وجود نداشت.
اسهال گرفتم.
هوا افتضاح بود.
هتل من توو منطقه ناامنی بود.
مثل پر سبکه.
بی صبرانه منتظر برگشت به خونه بودم.
اونجا تله ی توریسته.