پیشنهادهای آزاده (١٠,٢٦٨)
مسئله ی مرگ و زندگی است
اونجا خیلی خفه بود
خوشحال شدم که بیرون آمدم
به بدی دفعه پیش نبود
�کاملا برایم غیر قابل فهم بود اصلا نفهمیدم
خیلی خفن بود
چندان اهمیتی ندارد
�دلم خنک شد
مد نظرم است
از آب گل آلود ماهی گرفتن
مثل اینکه دارم با شما حرف میزنم انگار دارم با دیوار حرف میزنم
�داستان و … : جور درنیامدن / معنی ندادن
هر وقت بروید رفته اید / مهم نیست کی بروید
بهتر است که یک شمع روشن کنی بجای اینکه به تاریکی لعنت بفرستی
بعضی چیز ها را به خاطر بسپار
اگه لفتش بدی، قطارو از دست میدی
�اگر ذهنم یاری کنه
نوی نو شدن / مثل روز اول شدن
�ازت دست شستم
اگه دستم بهش برسه
�باندازه ی کافی از دستت کشیدم
نوی نو شدن / مثل روز اول شدن
�به اینجام رسیده است
�به اینجام رسوندی
میتونی رو من حساب کنی
به نفع… خودت بودن
تازه دارم به ان عادت میکنم
به نفع… خودت بودن
بدجوری گشنمه
من غلام حلقه به گوشت نیستم
من این روزها سر حالم خوشحالم
من امروز توپ توپم
علم غیب که ندارم
�خیلی خسته بودن
می خوام باهاتون روراست باشم
می خوام باهاتون روراست باشم
در شرایط خوبی هستم ( اقتصادی )
�امروز پر انرژی و سرحالم
�امروز پر انرژی و سرحالم
�سیر شدم ازت�
انگاری سرما خوردم
دارم از حال میرم از خستگی نا ندارم
دارم از حال میرم از خستگی نا ندارم
سراپا گوشم
می خواهم سر به تنش نباشد
�مرا با تو کاری نیست دگر
خیلی سرم شلوغه
تندرو ( از نظر سیاسی )
حالم از این بهم می خوره
نشونت میدم ثابت میکنم که