پیشنهاد‌های آزاده (٢٤,٤٩٩)

بازدید
١٤,١٧٨
پیشنهاد
٠

درحال حاضر بیشتر احساس ضعف دارم

پیشنهاد
٠

اشک از گونه هایش سرازیر شد.

پیشنهاد
٠

در هتلی کوچک و بی کیفیت ماندیم ( مقیم شدیم )

پیشنهاد
٠

اشک روی صورت دیوید جاری شد

پیشنهاد
٠

اونا گذاشته بودن وسایل ( راحتی ) دفتر کهنه و از رده خارج بشه

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

خانه های مخروبه و پوسیده از بنیان run - down buildings=پوسیده و کهنه

پیشنهاد
٠

ناگهان خودم رو درحال راه رفتن در خیابان دیدم

پیشنهاد
٠

باتری ضعیف شده .

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

باران از آن پس زده میشود

پیشنهاد
٠

جان خودش ( از تله/بند ) آزاد کرد و در رفت

پیشنهاد
٠

جان خودش ( از تله/بند ) آزاد کرد و در رفت

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

یک واگن برقی خارج از کنترل

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

یک قطارِ ترمز بریده

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

یک کامیونِ ترمز بریده

پیشنهاد
٠

اون دختر متهمش کرد که از زیر بار مسئولیتش ها در رفته

پیشنهاد
٠

مارک و خواهرم در حال برنامه ریزی برای ازدواج با هم هستند.

پیشنهاد
٠

او تنها دوازده ساله از خانه فرار کرد.

پیشنهاد
٠

او ، او را متهم به فرار از مسئولیت هایش کرد.

پیشنهاد
٠

ما یک الگو در رفتار او مشاهده کردیم.

پیشنهاد
٠

یک الگوی بالا و پایین رفتن دما وجود دارد.

پیشنهاد
٠

این سد توازن بوم شناختی را به هم خواهد زد.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

در بازاریابی یعنی مشتری بالقوه که باید به مشتری بالفعل تبدیل شود.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

سفر و سیاحت جانانه آنها

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

یک شعر قهرمانانه باستانی

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

یک فیلم بزرگ حماسی هالیوود.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

حماسه های هومر

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

ماشین خفن epic=خفن درسته معنی مستقیم این کلمه "حماسی" هست. اما در ۹۰ درصد مواقع، کاربردی که داره معادل واژه "خفن" در ادبیات روزمره ما هست. مثلا وقتی ...

پیشنهاد
٠

ما مشتاق ادامه داشتن این رابطه هستیم.

پیشنهاد
٠

گفتگوها سراسر طول سال دنبال شد. / گفتگوها سراسر طول سال ادامه پیدا کرد.

پیشنهاد
٠

او قادر نبود به شغلش ادامه بدهد.

پیشنهاد
٠

ما گفتگویمان را بعد از شام از سر گرفتیم.

پیشنهاد
٠

میل او برای باقی ماندن در مسئولیت.

پیشنهاد
٠

همینطور به من غر می زد

پیشنهاد
٠

آن ها پیوسته دست به دامن کمک می شدند

پیشنهاد
٠

مخالفت آنان همچنان به گوش می رسد

پیشنهاد
٠

من شروع کردم به تغییر دادن سرنوشت و تقدیر خودم.

پیشنهاد
٠

آنها اکنون در دو سمت مخالف کشور زندگی می کنند، اما همچنان هر روز با هم صحبت می کنند.

پیشنهاد
٠

نظر من در مورد این موضوع کاملاً متضاد با نظر شما است.

پیشنهاد
٠

ما تقریباً در مورد همه چیز نظرات متضادی داریم.

پیشنهاد
٠

اونا تو خونه روبروی ما زندگی می کنن.

پیشنهاد
٠

من از او خواستم که آهسته برود، اما او کار متضاد را انجام داد و سرعتش را زیاد کرد

پیشنهاد
٠

'زود' برعکسش چیه؟

پیشنهاد
٠

طرف مقابل خیابون ساکت تره.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

من فرمانبردار تو هستم

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

او اژدها رو رام کرد.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

او اژدها رو رام کرد.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

من فرمانبردار تو هستم

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

همه چی رو توی خودش ریخت

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

همه چی رو توی خودش ریخت

پیشنهاد
٠

یک عکس فوق العاده از او گرفت