پیشنهاد‌های آزاده (٢٤,٤٥٩)

بازدید
١٤,١٢٣
تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

معنای دقیق

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

یک شرح دقیق و درست

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

یک مدیر بادقت و تیزبین

پیشنهاد
٠

او به زور از آنها استانداردهای بالایی را مطالبه کرد.

پیشنهاد
٠

زنه/دختره هفت تیر روم کشید ( گرفت سمتم )

پیشنهاد
٠

آپارتمان ها یک سرپرستِ مستقر دارد.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

یک ناظر بازی

پیشنهاد
٠

او نزد یک رئیس زندان دستبند زده شده بود.

پیشنهاد
٠

می تونی اون فایل رو سریع برام بفرستی؟ sling ( محاوره ای – غیررسمی ) : فرستادن یا رساندن چیزی به کسی، معمولاً سریع و بی تکلف.

پیشنهاد
٠

دستخوش مشقات زیاد شدن

پیشنهاد
٠

او باید تحت عمل جراحی قرار گیرد

پیشنهاد
٠

او سگش را به پارک آورد.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

منو ببر خونه ( برسون خونه )

پیشنهاد
٠

نمی توانم خود را متقاعد سازم تا آنچه که رخ می دهد را تماشا کنم. [ خودمانی ] روم نمیشه، دلم رضا نیست .

پیشنهاد
٠

پول، خوشی نمی آورد

پیشنهاد
٠

اون داستانی که تو گم شدی تو کتش نمیره

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

بخطر انداختن، بمخاطره انداختن

پیشنهاد
٠

قطار تاخیر می کنه بیاید در این مدت ( تا قبل از این که قطار بیاد ) یه چرت بزنیم.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

قدم گذاشتن در جایی وارد شدن به جایی رفتن به جایی

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

لباس شوی زن

پیشنهاد
٠

مجبور شدم نصف یارو رو با خاک انداز از روی زمین جمع کنم.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

یک اصلاح است برای کارهایی که قبل مرگ باید انجام داد.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

خیلی تکون می خوره

پیشنهاد
٠

شُل و وِل شده .

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

جدول نوشتاری

پیشنهاد
٠

برای ادامه، باید رمز عبور خود را وارد کنید.

پیشنهاد
٠

پس از وقفه، می توانیم ادامه دهیم.

پیشنهاد
٠

بعد از دیدن مغازه کادوفروشی، بیا ادامه بدیم و بریم و از خود Graceland دیدن کنیم

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

رفتن به به . . . رفتن

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

ول شدن ( مجرم یا حیوانی خطرناک ) از حبس یا قفس

پیشنهاد
٠

جابجا کردن بارهای سنگین بدون کمک {از دیگران} انقباض عضلانی کمر را موجب خواهد شد.

پیشنهاد
٠

او از ترس صدا به خود لرزید.

پیشنهاد
٠

او هرگز از وظیفه خود شانه خالی نکرد.

پیشنهاد
٠

شب تا صبح داره به مشتری ها جنس می رسونه. serve ( خیابانی – فروش مواد ) : در زبان عامیانه ی خیابانی، فعل *serve* به صورت دوپهلو استفاده می شه و به مع ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

عرضه غذا و نوشیدنی

پیشنهاد
٠

( سربازی ) خدمت کردن

پیشنهاد
٠

غذا رو رو بشقاب بذار و ببرش برای دوستات ( ازشون پذیرایی کن )

پیشنهاد
٠

ما با نوشیدنی شامپاین پذیرایی شدیم ( مورد پذیرایی قرار گرفتیم )

پیشنهاد
٠

او به مدت ۲۲ سال در ارتش خدمت کرد

پیشنهاد
٠

او به جرم سرقت مدت چهار سال را در زندان گذراند

پیشنهاد
٠

نیاز به تشویق تو ندارم

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

انتقال وجه

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

کسی را تحسین کردن

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

فقط سرتو تکون بده

پیشنهاد
٠

کارمندان ناراضی دست به اعتراض زدند. disgruntled ( رسمی – احساسی ) : احساس نارضایتی یا دلخوری، معمولاً به خاطر بی عدالتی یا شرایط نامطلوب.

پیشنهاد
٠

او ناراضی جلسه را ترک کرد. disgruntled ( محاوره ای – اجتماعی ) : دلخور یا بدخلق بودن، به ویژه وقتی کسی احساس می کند نادیده گرفته شده یا حقش پایمال ...

پیشنهاد
٠

در برابر اکثریت های سیاسی ، تحت تأثیر بحران اقتصادی یا دلایل ایدئولوژیک محافظت می شود

پیشنهاد
٠

دیگر نمی خواهم در مورد این بحث کنم. آماده ام ادامه دهم.

پیشنهاد
٠

او کیفش و از روی میز برداشت

پیشنهاد
٠

رفتن به بخش بعدی