پیشنهاد‌های آزاده (٢٤,٤٥٩)

بازدید
١٤,١٤٨
پیشنهاد
٠

تا به حال به مشکلی با این نرم افزار برخورد کرده ای؟

پیشنهاد
٠

دیروز به طور اتفاقی با یک دوست قدیمی در بازار برخورد کردم.

پیشنهاد
٠

او هنگام تحقیق به طور اتفاقی چند مقاله جالب پیدا کرد.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

به طور غیرمنتظره یا تصادفی با کسی یا چیزی برخورد کردن یا مواجه شدن. - معادل فارسی: به طور اتفاقی دیدن، برخورد کردن، روبرو شدن

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

به طور غیرمنتظره یا تصادفی با کسی یا چیزی برخورد کردن یا مواجه شدن. - معادل فارسی: به طور اتفاقی دیدن، برخورد کردن، روبرو شدن

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

به طور غیرمنتظره یا تصادفی با کسی یا چیزی برخورد کردن یا مواجه شدن. - معادل فارسی: به طور اتفاقی دیدن، برخورد کردن، روبرو شدن

پیشنهاد
٠

اگر همین کاری که می گم را بکنی فکر نمی کنم به دردسر بیافتی.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

به طور غیرمنتظره یا تصادفی با کسی یا چیزی برخورد کردن یا مواجه شدن. - معادل فارسی: به طور اتفاقی دیدن، برخورد کردن، روبرو شدن

پیشنهاد
٠

او حریصانه شروع به مالیدن ( نوازش یا دست کشیدن ) بدنش کرد

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

به مشکل خوردن

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

به ترافیک خوردن

پیشنهاد
٠

دیشب اتفاقی دیدمش یا بهش برخوردم !

پیشنهاد
٠

اگر به مشکل خوردین به من تماس بگیرین

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

وارد اتاق شد

پیشنهاد
٠

او با رئیسش درباره ی مهلت ها یک **برخورد** داشت. run - in ( اجتماعی – عمومی ) : اختلاف یا کشمکش ناگهانی در محیط کار یا زندگی روزمره.

پیشنهاد
٠

او یک **درگیری کوتاه** با پلیس داشت. run - in ( محاوره ای – اصلی ) : برخورد یا درگیری کوتاه، معمولاً لفظی یا کوچک، بین افراد.

پیشنهاد
٠

رمان به **برخورد او با سرنوشت** اشاره می کند. run - in ( ادبی – استعاری ) اشاره به مواجهه ی ناخوشایند یا برخوردی که تنش ایجاد می کند.

پیشنهاد
٠

آن ها در جلسه یک **کشمکش کوتاه** داشتند اما سریع حل شد.

پیشنهاد
٠

برخورد آن سلبریتی با مطبوعات تیتر خبرها شد.

پیشنهاد
٠

او با همسایه ها بر سر پارکینگ یک **جر و بحث** داشت.

پیشنهاد
٠

درگیری های او با قانون نتیجه رفتار بی پروا و بی احتیاط او بود.

پیشنهاد
٠

آن ها در بار با هم دچار درگیری شدند و اوضاع از دست رفت.

پیشنهاد
٠

امیدوارم در آینده دیگر با چنین درگیری هایی مواجه نشویم.

پیشنهاد
٠

او در مورد پروژه با رئیسش دچار درگیری شد.

پیشنهاد
٠

او شب گذشته با پلیس درگیری داشت.

پیشنهاد
٠

ما نمی توانیم دیگر کلوچه درست کنیم، چون آردمان تمام شده است.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

وقت دارد تمام می شود!

پیشنهاد
٠

وقت ندارم این پروژه را تمام کنم؛ صبرم دارد تمام می شود.

پیشنهاد
٠

بنزین ماشین در ناکجاآباد تمام شد.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

خودکارم تموم بشه

پیشنهاد
٠

وجوه مالی شرکت دارد به اتمام می رسد.

پیشنهاد
٠

او بوسیله افراد ناشناس زیرگرفته و کشته شد

پیشنهاد
٠

سعی داشت زیرم بگیره

پیشنهاد
٠

دیر کردم، جلسه طول کشید!

پیشنهاد
٠

دیر کردم، جلسه طول کشید!

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

قطارها روی ریل حرکت می کنند

پیشنهاد
٠

بیا قبل از جلسه یک بار دیگر ارائه را مرور کنیم.

پیشنهاد
٠

جمعیت با ناراحتی زیر لب غرغرکنان ( اون وضعیت رو ) تحمل می کردند

پیشنهاد
٠

الکتریسیته جریان داره/برقراره تو این کابل

پیشنهاد
٠

حرفاش مدام تو ذهنم بود ( جریان داشت/رد میشد/مرور میشد )

پیشنهاد
٠

موجی از کف زدن و هلهله در میان جمعیت جریان داشت

پیشنهاد
٠

یه نهر عمیق جاری بود تو اون ملک

پیشنهاد
٠

او انگشتاش رو سریع تو موهاش کشید و به سمت بالا به من نگاه کرد

پیشنهاد
٠

ترسی افتاده بود به جونش

پیشنهاد
٠

پسره موهاش سریع شونه کشید ( شونه رو فرز و سریع می کشید تو موهاش )

پیشنهاد
٠

اینم یه مرور سریع از تیترهای امروز. run - down ( خبری – رسانه ای ) : خلاصه ای از رویدادها، اطلاعات یا نکات مهم؛ معمولاً در قالب فهرست یا مرور سریع

پیشنهاد
٠

میشه یه خلاصه از بودجه بهم بدی؟ run - down ( اداری – کاربردی ) : گزارش فشرده از وضعیت یا عملکرد چیزی؛ مثلاً در جلسات کاری یا ایمیل های مدیریتی

پیشنهاد
٠

مدیر یه مرور کلی از استراتژی جدید ارائه داد. run - down ( تحلیلی – توصیفی ) : مرور کلی از جزئیات یک موضوع، پروژه یا وضعیت؛ گاهی همراه با نکات کلیدی

پیشنهاد
٠

دکتر به من گفت که بیمار به نظر می رسم.

پیشنهاد
٠

اگر این باتریها خالی شوند دوباره قابل شارژ هستند.