پیشنهادهای آسیه هداوندخانی (٢٩٠)
خاطر جمع بودن It is essential to feel at ease with your therapist ضروری است که از درمانگرتان خاطرجمع باشید
همش تو ذهن آدم باشه، فکر آدم مشغول کنه The moment he fell were overwhelming لحظه ای که او افتاد تمام ذهنم و گرفته بود
پیشنهاد کسی را پذیرفتن One day I'll take you up on that offer یه روز اون پیشنهادت و قبول میکنم
دفتر ثبت, دفتر ثبت سوابق The ship failed to maintain proper records in its oil record book آن کشتی سوابق درست و حسابی در دفترچه ثبتی نفت خود نگه ندا ...
آرام کردن آدم ناراحت، دلداری دادن When I lost my cat , my friend consoled me وقتی گربه م و از دست دادم دوستم آرومم کرد ( دلداری م داد )
یک دور بازی A few bouts of play affects the brain's level of a particular chemical associated with the growth of nerve cells چند دور بازی بر روی سطح ...
از دست دادن اشتها You may be off your food , or you may have dietary problems شما ممکنه اشتهاتون رو از دست بدید یا مشکل رژیمی پیدا کنید.
خیلی وقته ندیدمت! خیلی وقته از هم دوریم!
مملو از چیزی بودن The world is peppered with languages spoken by only a few people جهان مملو از زبانهایی شده که فقط توسط عده کمی صحبت میشود
فراموش نشدنی ( چه زیبا و چه غم انگیز ) Haunting utterances of whales گفتار به یاد ماندنی نهنگ ها
تسویه کردن The customer was asked to settle their account before receiving any further service از مشتری خواسته شد تا حساب خود قبل از هر گونه خدمات ...
مهم نبودن برای کسی، ارزش نداشتن His opinion is of no account to me عقیده ی او برای من ارزشی نداره. ( عقیده ش برام مهم نیست )
از اعتماد کسی سو استفاده کردن She revealed her friend's secret she had promised to keep , so she abused her trust او راز دوستش و که قول داده بود به ک ...
مورد توهین و فحاشی قرار گرفتن He was verbally abused in front of his friends او جلوی دوستانش مورد فحاشی قرار گرفت ( جلوی دوستانش بهش بد و بیراه گفتن ...
He finally met her nearest and dearest او سرانجام عزیزان و نزدیکان ش ( عزیزای دلش ) و دید Near and dear یک اصطلاح است و به عبارتی شامل کسانی می شود ...
دیدن عزیزان و نزدیکان
بهانه ی عالی New Year becomes a perfect excuse to be together سال نو بهانه ای عالی برای با هم بودن است
حسابی خوش گذشتن ، حسابی لذت بردن His birthday party was fabulous. Everybody enjoyed themselves to their fullest تولدش فوق العاده بود. حسابی به همه خ ...
ترفند یا شعبده بازی با ورق The magician performed a card trick that involved making the chosen card disappear and reappear شعبده باز ترفندی با ورق ان ...
براساس بودجه خرج کردن The key to financial success is to stick to a budget کلید موفقیت مالی این است که بر اساس بودجه تان خرج کنید.
از سرعت مجاز فراتر رفتن I was issueed a warning because my vehicle was exceeding the speed limit به من اخطار داده شد چون داشتم بیش از سرعت مجاز می رف ...
از حد خود فراتر رفتن I'm trying to stick my budget , but I often find that I exceed my limit دارم سعی میکنم براساس بودجه م پیش برم ولی اغلب میبینم ک ...
پول دادن به کسی پس از صدمه، آسیب، از دست دادن کسی و حتی کار اضافه غرامت دادن به کسی The firm will compensate workers for their loss of children شرکت ...
سنگ پوشش. در هرم های مصر یک لایه سنگ بود که شکل و سیقل داده میشد برای روی سنگ آهک که آن را casing stone می نامند. The casing stones were laid so wel ...
مورد آزار قرار گرفتن I was bullied by my classmates همکلاسی هام آزارم میدادند ( اذیتم میکردند )
تظاهرات کردن Hundreds of angry students held demonstrations in the university square صدها دانشجوی عصبانی در میدان دانشگاه تظاهرات کردند
تصحیح ورقه هم میشه The teacher hasn't finished marking our test yet معلم هنوز تصحیح ورقه ها رو تموم نکرده
نمره دادن Our teacher spent Sunday evening marking our test معلم مون یکشنبه شب رو به گذاشتن نمره امتحانات گذراند.
پیش نقشه کردن، پیش انگاری نقشه، This chart is the projection for 2050 related to the population of Tehran این نمودار پیش انگاری جمعیت تهران در سال ۲ ...
تحقیقاتی که برای اولین بار روی بشر انجام میشود را گویند . همچنین به این نوع روش F. I. H نیز گفته میشود First - in - human are studies during whic ...
آزمایشات یا مطالعاتی که برای اولین بار بر روی انسان انجام میدهند به صورت علامت اختصاری F. I. M نیز مشخص میشود F. I. M studies was conducted at a Eur ...
اسیر شدن That pilot was held captive for six years آن خلبان به مدت ۶ سال اسیر شد
مقدار بسیار زیاد I was amazed by the sheer abundance of food at the party من از فراوانی بسیار غذا در مهمانی شگفت زده شدم
خیلی فراوان، خیلی زیاد, به میزان بالایی The flowers grew in great abundance گلها به میزان بسیار زیادی رشد کردند
فهمیدن اطلاعات You really absorb information very well تو واقعا خوب میگیری ( اطلاعات رو میفهمی )
بیشترین حد ممکن، بیشترین تعداد ممکن The largest possible amount that is possible بالا ترین مقداری که امکان داره We might have a third child, but th ...
نیاز اساسی، نیاز مسلم و بی چون و چرا، نیاز مبرم A car is an absolute necessity if you live in the city ماشین یک نیاز اساسی است اگر در شهر زندگی میکن ...
تازه کار مطلق کاملا ابتدای کار He is an absolute beginner او کاملا تازه کار است
اعتماد به نفس کامل یا مطلق People sometimes do not have absolute confidence in their decisions مردم گاهی اعتماد به نفس کامل در مورد تصمیمات شون ندارند
عدم علاقه The absence of public interest in the issue made him upset عدم علاقه عموم به آن مسئله او را غمگین کرد
ضدعفونی کننده The scar should be washed with antiseptic liquid زخم باید با ضدعفونی کننده شسته شود
کورک, دمل چرکی I developed an abscess on my leg رو پام یه کورک زده
چرک کورک را خالی کردن ( با نیشتر زدن ) The doctor carefully lanced the abscess دکتر با دقت چرک کورک را خالی کرد
یک دفعه تمام شدن The meeting came to an abrupt end جلسه یه دفعه تمام شد
بدون جای ثابت ( برای زندگی ) ، بدون اقامتگاه ثابت He is a man of no fixed abode او مردی است که جای ثابت ندارن ( برای زندگی )
خانه گرفتن, ساکن شدن We are going to take up our abode in Shiraz می خوایم تو شیراز خونه بگیریم
بدست آوردن دوباره تعادل ( پس از از دست دادن آن ) I thought she was going to fall, but she regained her balance فکر کردم میخواد بیفته اما دوباره تعاد ...
نگه داشتن تعادل, حفظ تعادل کردن I tried to keep my balance while doing gymnastics من سعی کردم تعادلم رو وقتی ژیمناستیک انجام میدم حفظ کنن
I lost my balance and fell down تعادلم و از دست دادم و افتادم
از دست دادن تعادل